Search
Close this search box.

جايگاه ابن‌سينا در پزشكی

به مناسبت يكم شهريور، روز پزشک و بزرگداشت پور سينا

ebne sina aboo aliدكتر جواد وهاب‌زاده ـ عضو هيأت علمی دانشكده‌های پزشكی اردبيل

در آغاز شهريور ۳۵۹ در نزديكی شهر بخارا ـ مركز حكومت سامانيان ـ از پيوند خجسته‌ی عبدالله بلخی با ستاره بخارايی، پسری زاده شد كه او را «حسين» ناميدند؛ كودكی كه از همان اوان زندگی، چون ستاره‌ای بدرخشيد و ماه مجلس علم و حكمت، و خورشيد عالمتاب جهان پزشكی شد و انوار خيره‌كننده‌ی دانش‌های گوناگونش، القاب و عناوين زيادی را نصيب او كرد تا حدی كه نام اصلی وی (حسين) در ميان انبوه لقب‌ها و كنيه‌ها فراموش شد! كنيه‌هايی كه ممكن است برای عده‌ای ابهام‌آميز هم باشد. در اين نوشتار نخست برای زدودن اين ابهامات و اشتباهاتی كه گاهی در بعضی نوشته‌ها ديده می‌شود، به ‌نكاتی چند اشاره خواهد شد و سپس به بررسی اجمالی جايگاه اين انديشمند بزرگ در پزشكی می‌پردازيم.

۱ـ نام اصلی پور ‌سينا و پدرش

بنا به دستخطی كه از او در دست است، مسلماً نام وی «حسين»‌ و نام پدرش «عبدالله» است. در اين دستخط كه در پشت نسخه‌ی ترجمه‌ی عربی يكی از كتاب‌های جالينوس موجود است، ابن‌سينا در سال ۴۰۷ قمری چنين يادداشت كرده است: «في حوز الفقير حسين بن عبدالله بن سينا المطبب في سنه سبع و اربع مائه». متأسفانه در صفحه‌ی ۳۲۶ كتاب «اخلاق پزشكی به انضمام مختصری از تاريخ پزشكی» از انتشارات معاونت امور فرهنگی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی، اسم پدر او «حسن»‌ قيد شده و چنين اشتباه فاحشی از جانب نهادی كه خود متولی آموزش پزشكی كشور است، تأمل برانگيز است!

۲ـ‌ كنيه‌ها و نسب

اين حكيم نامی دارای دو كنيه‌ی «ابوعلی» (بوعلی) و «ابن‌سينا» است. اين كنيه‌ها ممكن است برای بعضی‌ها القا كننده‌ی اين معنی باشد كه او دارای فرزندی به ‌نام «علی» بوده و خود نيز فرزند يا نواده يا نتيجه يا نبيره‌ی… شخصی به‌نام «سينا» است؛ در حالی كه چنين برداشتی از اين كنيه‌ها به دلايل زير نادرست می‌باشد:

الف) اين فيلسوف بزرگ اصلاً ازدواج نكرده تا فرزندی به نام علی داشته باشد و در هيچ مأخذی هم اشاره‌‌ای به فرزند او نشده و فقط به تنها برادرش كه چند سال از او كوچك‌تر بوده و محمود نام داشته است، اشاره شده و نام مادرش را هم «ستاره»‌ قيد كرده‌‌اند. برای رفع اين شبهه، تذكر اين نكته ضروری ا‌ست كه داشتن كنيه‌ای با پيشوند «ابو، بو، ابی، ابا، با» الزاماً‌ به معنی پدر بودن و داشتن فرزند با نام و مشخصات آمده در آن كنيه نيست، به ‌طوری كه در ميان عرب‌ها داشتن چنين كنيه‌هايی رايج و معمول است كه نمونه‌ی آن ياسر عرفات با كنيه‌ی ابوعمار است، بدون اينكه فرزندی به ‌نام عمار داشته باشد. حال سؤالی كه پاسخش روشن نيست، وجه انتخاب كنيه‌ی «ابوعلی» است. آيا اين يک انتخاب ذوقی و تصادفی است و يا دليلی بر آن وجود دارد؟ ظاهراً معلوم نيست.[۱]

ب) در مورد كنيه‌ی «ابن سينا» كه مشهورترين معرف اين طبيب پرآوازه به معنی پسر سينا (پور سينا)ست، بايد گفت كه گرچه در فرهنگ‌های مختلف «سينا» را نام پدر، پدربزرگ، جد دوم، جد سوم و… اين دانشمند نوشته‌اند، اما واقعيت اين است كه هيچ‌يک از اجداد او نام «سينا» نداشته‌اند و به عقيده‌ی محقق و رياضيدان معاصر زنده‌ياد دكتر پرويز شهرياری: «برخی فرهنگ‌ها چون درمانده‌اند تا چند پشت، اين انديشمند را اسم‌هايی گذاشته‌اند و پشت آخر را گفته‌اند سينا كه هيچ مبنايی ندارد.» به نظر دكتر شهرياری، سابقه‌ی اسمی «سينا» مربوط به صورت قديمی‌تر آن «سئنه» پزشک مشهوری در ايران باستان می‌باشد كه حدود ۷۰۰ سال قبل از ميلاد در هگمتانه (همدان امروزی) می‌زيسته و از چنان شهرتی در پزشكی برخوردار بوده كه پس از مرگ، نامش تبديل به اسطوره شده است؛ اسطوره‌ای كه به شاهنامه نيز راه يافته و كلمه‌ی «سيمرغ» از همين اسم گرفته شده، پرنده‌ی اساطيری كه نماد پزشک و حكيم چاره‌ساز است. دكتر شهرياری می‌گويد: «درست همان ‌طوری كه كسی را كه در دريا كار می‌كند، فرزند دريا می‌گويند،‌… ابن سينا هم بايد همين‌ طور باشد.» برخی حتی نام «سينوهه»‌ پزشک مخصوص فرعون را نيز برگرفته از همين «سئنه»‌ دانسته‌اند. اين نظر دكتر شهرياری درباره‌‌ی وجه انتخاب كنيه‌ی «ابن‌سينا» پذيرفتنی به نظر می‌آيد و به احتمال زياد اين طبيب جامع‌الاطراف، آگاهی كافی از تاريخ گذشته‌ی ايران داشته است.

اشاره به اين نكته هم جا دارد كه نام اين پزشک بزرگ در منابع غربی، يعنی «اويسنا» (‌Avicenna)، «آويسن» (Avicenne) و «آويكنا» (Avilenna) نيز از همين كنيه برگرفته شده است و بنا به نوشته‌ی استاد سعيد نفيسی در ترجمه‌ی آثار ابن سينا به زبان عبری نام او «اوِن‌سينا» (به فتح الف و كسر واو) ضبط گرديده و بعدها مرجع ضبط نام‌های لاتينی و اروپايی اين دانشمند شده است.

با توجه به وجود سه كنيه‌ی «ابن سينا»، «ابوعلی» و «بوعلی» و شش فقره نام‌های ديگری كه از تركيب آنها و يا بخشی از آنها به دست آمده است، اگر قرار باشد برای يكسان‌سازی فرهنگ‌ها و نمايه‌ها و به منظور تسهيل و تسريع در دسترسی به مطالب مربوط به اين انديشمند يكی از اين نام‌ها را انتخاب كنيم (كه ضرورت چنين انتخابي محسوس است) شايد گزينه‌ی «ابن سينا» كه هم با ضبط لاتين هماهنگ است و هم انحصاری‌تر نيز می‌باشد، ارجح است.

۳ـ القاب و عناوين ابن‌سينا:

در تعريف لقب گفته‌اند نامی است كه دلالت بر مدح و ذمّ كند؛ مثل «انوشيروان دادگر» و «اسكندر گجسته». گاهی القاب مدحی و اعتباری طی حكمی كه به آن «لقب‌نامه» می‌گويند، از طرف امرا و سلاطين اعطا می‌شده است. ابن‌سينا به خاطر مقام و منزلت بسيار والای پزشكی، فلسفی، سياسی، علمی و اجتماعی خود، شايد بيش از هر شخصيت ديگری در تاريخ ما دارای القاب و عناوين متعدد می‌باشد كه در زير به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

شيخ‌الرئيس: اين لقب به كسی اعطا می‌شده كه علم و سياست را درهم آميخته و دارای دو جنبه‌ی علمی و سياسی بود. شيخ الرئيس مشهورترين لقب ابن‌سيناست (بنا به قول فرهنگ فارسی معين در دو قرن اخير دو نفر ديگر هم اين لقب را داشته و به اصطلاح با ابن‌سينا «لقب‌تاش» بوده‌اند).

القاب و عناوين ديگر ابن‌سينا به شرح زير است: حجّت الحق، حجّت الحق علی الخلق، شرف الملک، الحكيم الوزير و الدستور، امام الحكما، حكيم شرق، حكيم كبير، پرنس پزشكان، شهريار پزشكان، آقای پزشكان، استاد استادان، بقراط ثانی، بقراط ايران، جالينوس اسلام، ارسطوی اسلام، ارسطوی ثانی، اعجوبه دهر، فريد عصر، استاد البشر، خورشيد بخارا، ابن سينای بخاری… يادآوری مطلع سروده‌ای از زنده‌ياد فريدون مشيری در اينجا خالی از لطف نيست:

حجت‌الحق،    شرف‌الملک،     امام الحكما

هرچه   خواهند،  بخوانند  و  بنامند  تو را

تو همان نادره دانای جهان، بوعلی سينايی

گوهری  در  صدف  كون  و  مكان  يكتايی

۴ـ جايگاه ابن‌سينا در پزشكی:

بدون شک ابن‌سينا يكی از برجسته‌ترين شخصيت‌های پزشكي نه تنها ايران، بلكه كل جهان است. او با كمال دقت آثار بقراط و به‌ويژه جالينوس را مطالعه كرده و مورد مداقه قرار داده و با كمال احترام بر عقايد و باورهای آنها، ايرادهايی گرفته و به واسطه‌ی هوش سرشار و با استقلال فكری خود، آثار متعددی در طب (منثور و منظوم) به يادگار گذاشته كه مهم‌ترين آنها كتاب ارزشمند «قانون در طب» است. برای پی بردن به منزلت والای ابن‌سينا در پزشكی، كافی است كه به يادآوری اهميت اين كتاب و بيان برخی از نوآوری‌های او در پزشكی و اظهارنظر بعضی از بزرگان علمی جهان درباره‌ی وی بپردازيم.

الف) اهميت كتاب قانون در طب:

در اهميت اين كتاب كه در غرب به نام Canon شهرت دارد، همين بس كه تنها ۴۰ سال بعد از اختراع صنعت چاپ در اروپا، به زيور چاپ آراسته شده و حتی در روزگار ما نيز به علت جذابيتی كه دارد، در سال ۱۹۶۰ در كراچی به زبان انگليسی و در ۱۹۶۶ در تاشكند به زبان روسی چاپ شده است. اين كتاب در چند سده از سده‌های ميانی يكی از متون معتبر آموزش پزشكی در دانشكده‌های پزشكی اروپا و تا اواسط سده‌ی ۱۷ در مونپلية فرانسه، لوون بلژيک و بولونيای ايتاليا تدريس می‌شد و اين عقيده در غرب رايج بود كه هر طبيب خود بايد ابن سينايی (Avicemmit) باشد. پانزده بار تجديد چاپ آن در فاصله‌ی كمتر از نيم قرن، ترجمه‌ی آن به زبان‌های عبری، لاتينی، ايتاليايی، انگليسی، روسی، فارسی و… در شهرهای مختلف جهان از جمله ناپل، رم، ونيز، قاهره، كراچي، لاهور، لكنهو، تهران و… و نگارش ده‌ها شرح و حاشيه و تلخيص توسط پزشكان مختلف بر اين كتاب همه حاكی از جايگاه والای آن می‌باشد.

ب) نوآوری‌های ابن‌سينا در پزشكی:

۱ـ ابن‌سينا اولين طبيبی است كه توصيه می‌نمايد نخستين نمونه‌ی ادرار بامدادی بايد مورد آزمايش قرار گيرد و آزمايش كاملی از ادرار (از نظر رنگ، قوام، روشنی و تيرگی، ته‌نشينی، اندازه، بو و كف) انجام شود. از اين‌ روی بعضی‌ها او را بنيان‌گذار علوم آزمايشگاهی و نفرولوژی می‌دانند.

۲ـ براي نخستين بار به اثر پادتنی و پادزهری خون سگ‌ هار در درمان بيماری هاری پی برده است و از اين جهت به عنوان پايه‌گذار علم ايمنی‌شناسی«ايمنولوژی» شناخته می‌شود.

۳ـ نخستين پزشكی است كه توصيف درستی از عضلات چشم، عصب تری ژمو، عصب شنوايی و عصب صورتی داده و نشانه‌شناسی فلج فاسيال را ارائه كرده است؛ لذا اخيراً در بعضی از كتاب‌های نورولوژی اين فلج را «فلج ابن‌سينا» می‌نويسند.

۴ـ اولين طبيبی است كه آثار سمی بخار جيوه و گوش را بيان كرده است.

۵ـ از اولين «صرع‌شناسان» دنيای طب و طبابت است و ضمن اصلاح نظرات پزشكان اعصار گذشته، اطلاعات جديد درباره‌ی جنبه‌های مختلف بيماری صرع ارائه كرده است.

۲ـ به عقيده‌ی محققان روسی، اولين پزشكی است كه به بخيه‌ی اعصاب دست زده است.

۳ـ مراحل سه‌گانه‌ی سل ريوی را نخستين بار او شرح داده است.

۸ـ اولين طبيبی است كه از «پايان‌نامه‌ی پزشكی» ياد می‌كند و در كتاب سوم قانون صريحاً می‌گويد: «دو نفر از محصلين طب رساله‌هايی در مورد درمان بيماری سل با شير گاو نوشته‌اند.»

۹ـ نخستين كسی است كه به طبقه‌بندی بيماری‌ها پرداخته است.

۱۰ـ نخستين پزشكی است كه به نقش عوامل روان‌شناختی در تكوين گروهی از بيماری‌های جسمی پی برده و از روش‌های روان‌شناسی به‌ويژه آثار تلقين در درمان سود جسته و در واقع او را می‌توان پدر طب روان تنی (سايكوسوماتيك) و روان‌پزشكی دانست.

ج) اظهارنظر بزرگان درباره‌ی ابن‌سينا:

در اين قسمت با بسنده كردن به اظهارنظر تنها يک شخصيت ايرانی، به ذكر چند اظهارنظر از شخصيت‌های مشهور غير ايرانی خواهيم پرداخت؛ چرا كه بنا به فرموده‌ی مولانا جلال‌الدين بلخی:

بهتر آن باشد كه سرّ دلبران

گفته  آيد  در  حديث ديگران

دكتر علی اكبرخان نفيسی «ناظم الاطبا» (پدر سعيد نفيسی) بنيانگذار و رئيس بيمارستان سينای تهران و مؤلف فرهنگ نفيسی می‌گويد: «علم طب معدوم بود، بقراط آن را ايجاد كرد؛ مرده بود، جالينوس احيايش كرد؛ متفرق بود، رازی جمع و جورش كرد؛ ناقص و نارسا بود، ابن‌سينا رسا و تكميلش كرد».

۲ـ دانته در كمدی الهي: «ابن سينا يكی از بزرگ‌ترين متفكران غيرمسيحی است.»

۳ـ ويليام هاروی، بنيانگذار طب نوين و كاشف گردش خون در نامه‌ای به دوستش توصيه می‌كند: «به سرچشمه‌ی اصلی مراجعه كن و آثار ابن سينا را بخوان».

۴ـ ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن: «در مدرسه‌ی طب دانشگاه پاريس دو تصوير رنگی از دو طبيب مسلمان آويخته‌اند كه يكی از آنها رازی است و ديگری ابن‌سينا. ابوعلی حسين بن سينا بزرگ‌ترين فيلسوف و معروف‌ترين طبيب اسلام است».

۵ـ گردهارد فنتز در كتاب پنج‌هزار سال پزشكی: «ابن‌سينا موفق شده بود آنچه را كه جالينوس نتوانست انجام دهد، به ثمر رساند و سبک صحيحي را در پزشكی ايجاد و برقرار كند.»

۶ـ دكتر سيريل الگلود در كتاب تاريخ پزشكی ايران: «وقتی كتاب قانون ابن سينا در عالم طب شناخته شد، يكباره همه‌ی كتاب‌های طبی گذشته را تحت‌الشعاع خود قرار داد.»

۷ـ هنری زيگريست، رئيس مؤسسه‌ی تحقيق تاريخ پزشكي در دانشگاه جانز هاپكينز در كتاب پزشكان نامی: «دانش پزشكی در دست ابن‌سينا تبديل به بنايی متحد و هماهنگ و منطقی شد و صورت قواعد رياضی پيدا كرد و كتاب او چنان كه از اسمش برمی‌آيد، به واقع قانون و حتی مذهب دانش پزشكی است.»

۸ـ ريچارد تولنر در كتاب تاريخ مصور پزشكی جهان: «قانون ابن‌سينا دارای ماهيت فرهنگ‌نامه‌ای است و با دقت به فصل‌ها و بخشهايی تقسيم شده است. اين اثر به سرعت مقام عمومی و جامع به دست آورد، به صورتی كه يكی از مواد ثابت برنامه‌های آموزش اغلب دانشكده‌های مغرب‌زمين تا قرن ۱۷ گرديد.»

۹ـ شارل سورينای در كتاب تاريخ پزشكی: «هيچ يک از علوم زمان بر ابن‌سينا بيگانه نبود.»

۱۰ـ ادوارد براون طبيب و مستشرق مشهور انگليسي در كتاب تاريخ طب عرب: «كتاب قانون ابن‌سينا در ميان آثار طبی عالم اسلام، دارای مقامی منحصر به فرد و ممتاز است؛ چنان كه آثار رازی و اهوازی با آنكه واجد شرايط غيرقابل ترديدی هستند، در قبال آن كتاب عملاً منسوخ شده‌اند…» و سپس به نقل از چهار مقاله‌ی نظامی عروضی مینويسد: «اگر بقراط و جالينوس زنده شوند، روا بود كه پيش اين كتاب سجده كنند!»

اجازه می‌خواهم سه بيت آغازين غزل «حماسه ايران» اثر استاد شهريار حسن ختام اين گفتار قرار گيرد:

سال‌ها  مشعل  ما   پيشرو   دنيا   بود

چشم  دنيا  همه روشن ز چراغ ما بود

دُرج  دارو  همه  در  حكم  حكيم  رازی

برج  حكمت  همه  با  بوعلی سينا بود

قرن‌ها  مكتب  قانون  و   شفای   سينا

به حكيمان جهان مشق خطی خوانا بود

منابع:

۱) اخلاق پزشكی، به انضمام مختصری از تاريخ پزشكی، وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكی، تهران۱۳۷۰

۲) پزشكان نامی، هنری زيگريست. ترجمه كوكب صورتگر وحسن صفاری، انتشارات اميركبير، تهران ۱۳۶۲

۳) پنج هزار سال پزشكی، گرهارد فنتزمر، ترجمه سياوش آگاه، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران۱۳۶۶

۴) پورسينا، سعيد نفيسی، دانش، تهران۲۵۳۵

۵) تاريخ پزشكی ايران، سيريل الگود، ترجمه باقر فرقانی، اميركبير، تهران،۱۳۷۱

پي‌نوشت:

[۱ـ با پوزش و اجازه از استاد، يادآور می‌شود: در ميان اعراب برخی نام‌ها، كنيه‌ی خاص خود را دارد كه معمولاً برای ديگر اقوام به‌درستی شناخته شده نيست و در مواردی می‌توان با توجه به كنيه، به نام اصلی فرد پی برد؛ مثلاً هر كه نامش علی است، كنيه‌اش ابوالحسن است، چه واقعاً فرزندی به نام حسن داشته باشد، چه نداشته باشد و يا حتی نوزادی چندروزه باشد. كنيه‌ی محمد، معمولاً ابوجعفر و كنيه‌ی حسن، معمولاً ابومحمد است؛ كنيه‌ی حسين، ابوعلی است؛ كنيه‌ی ياسر، ابوعمار؛ كنيه‌ی عباس، ابوالفضل؛ كنيه‌ی مهدی، ابوصالح؛ كنيه‌ی محمود، ابوشكيب و…]

منبع: روزنامه اطلاعات