ايرانشناسي و اسلامشناسي در ژاپن سنت بسيار ديرينه و جدي دارد به طوري که نميتوان از اين تاريخچهی ارزشمند که نزديک به صد و پنجاه سال در اين کشور ميگذرد به سادگي گذشت. اما وضعيت امروز ايرانشناسي و اسلامشناسي در ژاپن چگونه است؟ از آنجا که تخصص پروفسور فوجي موريو عرفان اسلامي و به ويژه عرفان خراساني است در اين گفتگو سعي شده است بر موضوع عرفان و آشنايي ژاپنيها با اين بخش نظري اسلام بيشتر تأکيد شود.
جناب پروفسور فوجي موريو، موضوع صحبت ما دربارهی وضعيت ايرانشناسي و اسلامشناسي در ژاپن است. اگر موافق باشيد در ابتداي صحبت قدري در مورد سوابق علمي و تحقيقاتي خودتان و اينکه چطور به ايرانشناسي و اسلامشناسي علاقمند شديد براي خوانندگان ما توضيح دهيد؟
اولين برخورد علمي من با ايران در دورهی فوق ليسانس بود. درآن وقت، علاقهی من بيشتر به نوشتههاي نقادانهی انديشگران ايراني عصر جديد بود، اما جالب اين بود که موضوعاتي که در گفتار آنها به صورت جدي مطرح شده يکي موضوع ارزشيابي “عرفان (تصوف)” در تاريخ فرهنگ و جامعهی ايران است. درواقع براي درک معاني و شناخت ماهوي پديدههاي اصيل فرهنگي ايران وارد پژوهش “وادي عرفان” شدم. تا به حال متفکران عارف و آثار آنها در قرن ششم هجري(مثلاً عينالقضات همداني يا متون فارسي عرفاني مثل “روح الارواح” و نوبه الثالثه کشف الاسرار) و آثار فريدالدين محمد عطار و جلالالدين محمد بلخي(مولانا) به ويژه “مثنوي” گرفته تا عارفاني مثل شبستري و صائنالدين علي ترکه اصفهاني که آثارشان تأثيرپذيري نظريهی محيالدين ابن عربي و شاگردانش را آشکار منعکس ميکنند، مورد بحث علميام قرار داشتهاند. به تازگي بررسي “مثنوي”، “مکاتيب عبدالله قطب بن محيي”، معروف به دعوت به “اخوان آباد”، مورد علاقه و تحقيقم قرار گرفته است. براي من، شناخت اصالت فرهنگ ايرانزمين طبيعتاً با فرهنگ اسلامي پيوندي عميق داشته است.
بد نيست قدري درمورد تاريخچهی شکل گيري ايرانشناسي و اسلامشناسي در ژاپن صحبت کنيم. در اصل اسلامشناسي و ايرانشناسي از چه زماني و با آثار چه کساني در ژاپن آغاز شد؟
در اين زمينه اطلاعات دقيقي در دست ندارم، اما تا آنجا که آگاه هستم، اسلامشناسي در ژاپن در سالهاي اول قرن بيستم در زمينهی تاريخ آسيايي به خصوص در رابطه با تاريخ چين آغاز شد و بعد از پايان جنگ جهاني دوم که اسلامشناسي هم ناچار رنگ سياسي آن دوره را گرفته بود، از دههی ۱۹۶۰ به بعد مجمعها يا مؤسسههايي مربوط به اسلامشناسي را در ژاپن بنيان گذاشتهاند. ظهور محقق برجستهاي مثل پروفسور ايزوتسو بيشک اين جهات را تقويت کرده است. ايرانشناسي در ژاپن در زمينههاي “باستانشناسي”، “تاريخ”، “زبانشناسي”، “ادبيات” و غيره قبل از جنگ جهاني دوم آغاز شده بود. مثلاً در سال ۱۹۲۲ کتابي با عنوان” تأملاتي درباره ادب فارسي” به دست شيگيرو آراکي انتشار يافت که ميتوان گفت اولين رهيافت علمي به ادب فارسي در ژاپن است.
تا جايي که بنده مطلع هستم شما به عرفان خراساني هم علاقمند هستيد و در اين زمينه تحقيقاتي داشتيد. حتي منطقالطير عطار نيشابوري و تذکره را به ژاپني ترجمه کرديد. چه ويژگي در عرفان خراساني ملاحظه کرديد که به تحقيقات در اين زمينه روي آورديد؟ و اينکه ترجمهی شما از دو کتاب مذکور تا چه اندازه توانست مورد استقبال علاقمندان در ژاپن قرار گيرد؟
“منظق الطير” فريدالدين عطار نيشابوري را استاد من پروفسور کوروياناگي به ژاپني ترجمه کرد نه بنده. چون کتاب ترجمهی منطق الطير به اهتمام کوروياناگي تازه در سال ۲۰۱۲ چاپ شده، واکنش مشخصي نسبت به اين ترجمه، گويا، هنوز به محافل ما نرسيده است. چندين سال پيش تذکرة الاولياي عطار نيشابوري را به صورت گزيده و با شروح نسبتاً مفصلي به زبان ژاپني درآوردم. اين کتاب در آن زمان که چاپ شد با استقبال و ارزيابي نسبتاً مثبت محققين اين زمينه در ژاپن روبرو شد اما وضع تلقي اين کتاب در زمرهی عام مردم ژاپن برايم معلوم نيست.
اصل عرفان(تصوف) با همهی پديدههاي گوناگوني که دارد در کل بايد همراهي با تجاربي در طول ماوراء اين دنياي محسوسات و يا حرکات عاطفي مبني بر ذوقيات الهي باشد. ويژگي “عرفان خراسان” هم نوعي اعتنا و عنايتي عميق به ذوقيات و شهود در پرتو تجارب الهي است. در اين وادي، نظريهی نظاممندي تعقلگراي افراطي فقط امکان دارد نقش فرعي داشته باشد.
آيا شما تشابه و يا تمايزي ميان عرفان در جهان اسلام و تفکرات معنوي در ژاپن ملاحظه ميکنيد و اگر اينگونه است اين تمايزات را چطور ميبينيد؟
از ديدگاه توحيدي و در يکتاپرستي که جنبهاي از مقصد غائي عرفان اسلامي است، عرفان در جهان اسلام درهمان بعد معنوي با ذهنيت طبيعي ژاپنياني که حامل نوعي تعدد “الوهيت” است شايد زياد تشابهي ندارد اما جنبهی “فراگيري و شموليت” که حاصل نظريهی وحدت وجود است، که در اين ديدگاه همه اشياء که در ازليت علم پروردگار با هم مع الله جاي داشته به جهان کثرت درطي منازل و مراحلي تجلي ميشود، در نظر من ممکن است با بعضي تمايلات معنوي درذهنيت ژاپنيان شبيه باشد.
در محافل اسلامشناسي ژاپن توجه به عرفان خراساني بيشتر است يا عرفان ابنعربي؟
در ژاپن، اکثر افرادي که با خود “انديشه اسلام”، يا فلسفه، يا کلام ، يا نظريه عرفاني سر و کار داشتهاند توجهشان به عرفان ابنعربي است. اگر در خصوص “عرفان (تصوف) خراسان” بگويم ، پژوهندگان ادب فارسي عرفاني بيشتر به اين حيطه تصوف توجه دارند.
شما نقش اوکاوا شومي و ايزوتسو در شکلگيري اسلامشناسي در ژاپن را چگونه ميبينيد؟
اوکاوا شومي در دورهی جنگ جهاني دوم، ضمن در نظر گرفتن وضعيت سياسي کشورهاي مستعمرهی آسيايي مسلماننشين، به اصول واقعي اسلام توجه کرده بود.از اين نظر، علم اوکاوا به اسلام چندان تخصصي نبود. از لحاظ علمي ارزش کارهاي اوکاوا با کارهاي ايزوتسو قابل مقايسه نيست. خدمات علمي ايزوتسو در تعالي اسلامشناسي در ژاپن چنانکه در فقره سوأل دو اشاره شد، عظيم و بينظير است. از ديدگاه اسلامشناسي، احتمالاً اوکاوا شومي بيشتر نقش “تاريخي” داشته است.
اگر ممکن است کمي در مورد نقش پروفسور کوراياناگي در شکلگيري گسترش زبان فارسي در ژاپن توضيح دهيد و اينکه فرهنگ لغت ژاپني به فارسي و فارسي به ژاپني پروفسور کورايانگي چطور کتابي است و آيا اين کتاب فرهنگ لغتي جامع است؟
خدمات و نقش پروفسور کوروياناگي در گسترش زبان فارسي در ژاپن بسيار مهم است. قبل از انتشار فرهنگ لغت ايشان، ژاپنيان هنگام مراجعه به لغات فارسي ناچار به فرهنگ لغاتي که يا براي انگليسيزبانان يا فرانسويزبانان يا آلمانيزبانان يا روسيزبانان فراهم شده بود مراجعه ميکردند. تعداد لغات فارسي که در”فرهنگ لغت بزرگ فارسي به ژاپني” به تأليف پروفسور کوروياناگي ذخيره شد در حدود هشتاد هزار لغت است که شامل واژگان کهنه و تا حدي عاميانه نيز ميشود. ميتوان گفت اين فرهنگ بزرگترين فرهنگ لغت فارسي چاپي در ژاپن است.
يکي از حوزههاي مهم ايرانشناسي توجه به ادبيات فارسي است که شما هم در اين زمينه هم صاحبنظر هستيد و هم تحقيقاتي در اين زمينه داشتهايد. نقش دانشگاه مطالعات زبانهاي خارجي توکيو در گسترش و آموزش زبان فارسي را چطور ارزيابي مي کنيد؟
دانشگاه مطالعات زبانهاي خارجي توکيو از قديم در گسترش و تدريس زبان و ادبيات فارسي فعال بوده و اشتباه نيست اگر بگويم مرکز تحقيق و ترجمه متون کلاسيک ادب فارسي در ژاپن گروه فارسي اين دانشگاه بوده و به عنوان مرکز نظام آموزشي فارسي هم نقش مهمي در ژاپن داشته است.
به عنوان آخرين پرسش، وضعيت حال حاضر مطالعات اسلامي و ايرانشناسي در ژاپن چگونه است و چه آيندهاي در انتظار اين وضعيت خواهد بود؟
در ژاپن با اينکه تعداد مسلمانان نسبت به ديگر کشورهاي پيشرفته هنوز کم است باز هم توجه عام به اسلام و علاقه به ادراک طرز تفکر و روش رفتار مسلمانان سال به سال زيادتر شده و توجه به شناخت علمي اسلام به شکل عميقتر کشانده شده است. در اين جايگاه، براي اسلامشناسي در ژاپن حضور شخصيتي نظير پروفسور ايزوتسو بينهايت اهميت دارد يعني ميتوان گفت، بر پايهی سوابق شناخت علمي و ذخيره تحقيقات، در ژاپن آشنايي با اسلامشناسي اصيل تا حدي از پيش فراهم شده بود. در اين محيط، محققينِ با استعداد جوان پرورش يافتهاند که اين موضوع نويد دهندهی شناسايي بيشتر و گستردهتر جنبههاي “اسلام “است. درخصوص ايرانشناسي در ژاپن، انتظار ميرود از اين به بعد هم در مقوله مختلف آن، تحقيقاتي با ارزش و بنيادي به دست محققين ژاپني انجام شود.
منوچهر دينپرست