مهدی اخوان ثالث در ۲۷ اسفندماه ۱۳۰۷ در شهر مشهد دیده به جهان گشود. نام پدرش علی و نام مادرش مریم بود. پدر مهدی از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرده و در این شهر سکنا گزیده بود. کار پدر مهدی تهیهی داروهای گیاهی و در حوزهی طب سنتی بود. تحصیلات ابتدایی و متوسطهی خود را در دبستانها و دبیرستانهای مشهد سپری کرد و از هنرستان صنعتی همین شهر و در رشتهی آهنگری فارغالتحصیل شد و پس از دو سال در سال ۱۳۲۷ شمسی وارد تهران شد و وارد وزارت فرهنگ در آمد. میگویند او ذوق شاعرانه را از مادر خود به ارث برده است. او در نوجوانی به شاعری روی آورد و به شکل شاعران قدیم شعر سرود. او در سال ۱۳۲۹ با دخترعموی خود ازدواج کرد. اخوان چند بار در زمان پهلوی به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان و در سال ۱۳۲۶ به کار در رادیو مشغول شد و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. اخوان در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار مشغول شد. اخوان در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم به تدریس شعر سامانی و معاصر مشغول شد و در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد. هر چند اخوان زندگانی درویشمسلکانهای داشت اما نداشتن شغل و محرومیت او از مشاغل دولتی باعث شد که او در فقر و تنگدستیِ بیشتری زندگی سپری کند. حمید مصدق میگوید: «در عین نیازمندی، بینیاز بود و برای جیفهی دنیوی سر بر هیچ مقامی خم نکرد.» «عماد خراسانی» دوست و همشهری اخوان در مورد زندگی اخوان چنین میگوید: «این درد ندارد که «اخوان» بعد از چهل سال قلمزنی، در مقدمهی همین کتاب اخیرش (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم)، پس از اظهار ارادت به دوستان و ابراز حقشناسی میگوید: «بیهیچ رودربایستی و شرمندگی میگویم که در این اواخر، شش هفت هشت سالی هست که زندگی من از رهگذر محبت اینگونه دوستان میگذرد. همهی درآمدهای من قطع شده است. من بودم و قناعت به درآمد کتابهایم (که به لطف و عنایت و محبت حضراتی که نام برده شناختهاند) دارد روز به روز فشرده و فشردهتر، کمتر و کوتاهتر میشود. به قول معروف آب میرود…»
سخنی را که محمد قائد در مورد اخوان ثالث میگوید و به گونهای به همین شرایط اخوان ثالث که گفته شد ربط دارد، شاید در اینجا قابل تأمل بیاید: «نیمایوشیج و جلال آلاحمد تحقق رؤیاهایشان را ندیده از دنیا رفتند. مهدی اخوانثالث تا این حد نیکبخت نبود. وقتی تجویزهای او روی صحنه آمد، کم و کمتر شعر گفت. سالها نوید روزی داده بود که خلق به پا خیزد و گفته بود حتی حملهی اسکندر بهتر از آن بساط است. تحقق اولی را در انقلاب شکوهمند و محاکم شرع و مصادره و اعدامهای سرپایی و سرکوبی خونین و فلاکت دید، و دومی را در یورش ارتش حزب بعث که فرماندهی آن نه شاگرد ارسطو بلکه مرید میشل عفلق و تبلیغاتچیهای حزب نازی بود. دستوپایی زد تا توضیح بدهد که منظورش این نبود و آن بود، اما به رفع و رجوع ادامه نداد، یا فرصت ادامه نیافت.» با روحیهی عدالتخواهیای که در اخوان هست میتوان با توجه به سخنان قائد، شرایط اخوان را درک کرد. کسی که به آمال و آرزوهایش رسید اما رسیدنی فاجعهبار بود. خلق به پا خاست اما نتیجهاش برای اخوان – و بسیاری از مردم – نه تنها آزادی و عدالت نبود بلکه فقر و مشقتی بود که نصیبش شد. عقدهی عدالت اخوان هیچگاه گشوده نشد. «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقدهی عدالت دارم، هر کس قافیه را میشناسد، عقدهی عدالت دارد، قافیه دو کفهی ترازو است که خواستار عدل است… گهگاه فریادی و خشمی نیز داشتهام.»
اخوان ثالث در سال ۱۳۶۹ و به دعوت خانهی فرهنگ آلمان برای برگزاری یک شب شعر از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای بار نخست از ایران خارج شد و چند ماه پس از بازگشت از این سفر در چهارم شهریور همان سال درگذشت و طبق وصیت او در توس و در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. اخوان ثالث پیش از روی آوردن به شعر، به موسیقی روی آورد که با مخالفت پدر مواجه شد و مجبور شد علیرغم میل خود موسیقی را کنار بگذارد. آنچه باعث رویآوردن اخوان به شعر معاصر ایران و جهان شد، آشناییاش با نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی بود. این آشنایی چنان شد که او را از میراثدارن شعر نیما دانستهاند. تحت تأثیر همین آشنایی، اخوان ثالث بعدها دو کتاب «بدعتها و بدایع نیما» و «عطا و لقای نیما» را در معرفی نیمایوشیج و دیدگاههای ادبی او نوشت.
اخوان ثالث اولین دفتر شعرش به نام «ارغنون» را در سال ۱۳۳۰ منتشر ساخت. هر چند اخوان در دههی بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرده بود اما تا قبل از انتشار سومین دفتر شعرش یعنی زمستان در سال ۱۳۳۶ در محافل ادبی و شعری شهرتی نداشت. شعر زمستان موجبات شهرت اخوان را فراهم ساخت.
از ویژگیهای شعر اخوان استفاده از میراث کهن ایران، افسانهها و متلها و اسطورهها در شعر فارسی است. او توانست قابلیتهای شعر کهن فارسی را با آنچه از نیما به ارث برده بود ممزوج کند و شعری بسازد که مُهر اخوان بر پیشانی خود دارد. از آثار مهدی اخوان ثالث میتوان به «آخر شاهنامه» (۱۳۳۸)، «از این اوستا» (۱۳۴۴)، «زمستان» (۱۳۳۵)، «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» (۱۳۶۸)، «در حیات کوچک پائیز زندان» (۱۳۵۵) و… اشاره کرد.
منبع: توانا