پروین اعتصامی شاعرهی نامدار ایران در سال ۱۲۸۵ در تبریز متولد شد و ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران درگذشت. پدرش اعتصامالملک از نویسندگان و مبارزان مشروطه بود. بیداری فرهنگی در شعر او به ویژه در مورد زنان بازتابی ویژه دارد.
جایگاه پروین اعتصامی در تاریخ ادبیات ایران را میتوان به گونهای با فروغ فرخزاد به قیاس گرفت. مرگ پروین، تولد فروغ را به همراه داشت. چراغی که باید روشن میماند و موقعیت زنان را در عرصهی ادبیات ایران پایدار و مستحکم میکرد. گو اینکه شعر و نثر در هیچ زبانی مردانه، زنانه ندارد. اما گام گذاشتن زنان ایرانی در پهنهی گستردهی ادبی به دلایل تاریخی از اهمیتی ویژه برخوردار بود.
مردسالاری، نه تنها در تمام اجزای جامعه رخ مینمود که در ادبیات نیز. تاریخ را مردان به سود خود مینوشتند و زنان راهی بدان نداشتند. پیش از پروین نیز دیگرانی بودند که اشاراتی به وضعیت نابسامان زنان در ایران داشتند. اما انکار نمیتوان کرد که شعر، آن هم با زبانی روان و شیوا، تأثیری چندگانه دارد.
پروین که از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنایی داشت و ادبیات را با یاری پدر و دانشمندانی چون علیاکبر دهخدا و ملکالشعرای بهار فرا گرفته بود، در هفده سالگی شکوفان شد و نخستین سرودههای خود را نوشت.
او پس از گرفتن دیپلم از مدرسهی آمریکاییها، ضمن آنکه غرق در غرور و شادی بود، افسوس خود را برای زنان بیبهره از نعمت دانش پنهان نمیکرد. او در مراسم پایاننامهی تحصیلی خود سرود:
پستی نسوان ایران، جمله از بیدانشی است
مرد یا زن، برتری و مرتبت دانستن است
زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ماست
شاهراه سعی و اقلیم سعادت روشن است
در جنگ با تبعیض
پروین نیز مانند دیگر زنان القاب “کنیز مطبخی، ضعیفه و کودن” را از زبان مردان شنیده بود. شاید به همین سبب بود که گفت:
به که هر دختر بداند قدر علم آموختن
تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کودن است
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است
طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادری
جالب اینجاست که تاریخ بیداری زنان در ایران تقریباً همزمان است با مبارزات زنان در جهان برای برابری حقوقشان با مردان. پیش از پروین، صدیقه دولتآبادی با انتشار روزنامهی “زبان زنان”، و روشنک نوعدوست با گرامیداشت هشتم مارس بهعنوان روز جهانی زن در سال ۱۳۰۱ خورشیدی، نخستین گامها را برداشته بودند. شعر پروین نیز جلوههایی از همان شکوفههای هنوز شکفته نشده بود.
همدردی با تنگدستان
اما زن تنها موجود ضعیفی نبود که در شعر پروین بازتاب داشت، بلکه تمام موجودات ضعیف آن روزگار، در شعر او تجلی یافتهاند. سیمین بهبهانی میگوید: او شاعری است که بر هر یتیم، هر بینوا، هر دردمند، هر گرگ بیابان، هر سگ پاسبان، هر موش و هر گربه و هر جسد مومیایی گریسته است.
دی کودکی به دامن مادر گریست زار
کز کودکان کوی به من کس نظر نداشت
اطفال را به صحبت من از چه میل نیست
کودک مگر نبود کسی کو پدر نداشت
خندید و گفت آنکه به فقر تو طعنه زد
از دانههای گوهرِ اشکت خبر نداشت
ملکالشعرای بهار نیز در دیباچهی دیوان پروین مینویسد: هنر آن جاست که از زبان همهچیز سخن میگوید.
شاید پذیرفته شدن پروین را بهعنوان یک شاعر خوب در ادبیات آن روزگار، علاوه بر توانایی شعری او، بتوانیم مدیون متانت و وقار و دور بودن او از هر نوع جلوهی زنانه نیز بدانیم. پروین با “رابعه بنت کعب” که از شدت شیفتگی در عشق به غلام خانهزادشان سرود:
عشق او باز اندر آوردم به بند
کوشش بیهوده نآمد سودمند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگتر گردد کمند
خیلی تفاوت داشت. پروین به شاعرهی دوران قاجار نیز شباهتی نداشت. “قرة العین” را به جرم بهائیگری کشتند و پروین، نه تنها بهایی نبود، که به هیچ مسلک و مرامی نیز بستگی نداشت. علیاکبر سلیمی در کتاب زنان سخنور در ستایش پروین مینویسد: “او از مکاتب فلسفی آگاهی ندارد و قصد تبلیغ و ترویج مرام و مسلکی خاص را ندارد، بلکه خطیب و مبلغ افکار جدید است و از شعر و هنر خود تنها چشم به اصلاحات اخلاقی و اجتماعی دارد.
پروین در همان سنین جوانی با پسرعمهی خود ازدواج کرد. اما عمر این ازدواج چند ماهی بیش به درازا نکشید و او ناکام و سرخورده به خانهی پدر بازگشت. این پیشآمد اما هیچ بازتابی در شعرهای او ندارد. تنها در شعری بیعنوان میسراید:
ای گل، تو ز جمعیت گلزار چه دیدی
جز سرزنش و بدسری و خار چه دیدی
ای لعل دلافروز، تو با این همه پرتو
غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی
در دیوان او نیز بر خلاف دیگر شاعران، شعر عاشقانه به چشم نمیخورد. بنابراین او نه تنها شعر خوب میگوید که از نظر مردان، زنی است پاک و نجیب و با وقار. علیاکبر سلیمی در همان کتاب، نه تنها پروین را با شاعران زن گذشته قابل قیاس نمیداند که با آیندگان نیز. ”زنان شاعر، مانند “مهستی” محبوبهی سلطان سنجر سلجوقی، در ایران کم نبودهاند، و بعد از پروین هم زنانی شاعر و نویسنده، در کنار مردان و گاهی دوش بدوش آنان جای گرفتهاند. اما پروین نه با گذشتگان و نه با آیندگان قابل مقایسه نیست. او از خود و خواهشهای نفس خود و از دلبری و دلربایی زنانه سخن نمیگوید. او مدافع حقوق رنجبران و رنجدیدگان و شریک درد و غم زحمتکشان و به طور خلاصه، سخنگوی پر شور و پا بر جای تیرهبختان است.“
ملکالشعرای بهار نیز حیرت خود را از یافتن یک زن شاعر پنهان نمیکند: ”اگر شاعرانی از جنس مرد پیدا شدهاند که مایهی حیرتاند، جای تعجب نیست. اما تاکنون شاعری از جنس زن که دارای این قریحه و استعداد باشد و اشعاری چنین نغز و نیکو بسراید، از نوادر محسوب و جای بسی تعجب و شایستهی هزاران تمجید است”.
روشنفکر آن زمان نیز، زن شاعر را موجودی استثنایی میداند. یحیی آرینپور در کتاب “از صبا تا نیما” در زندگینامهی پروین مینویسد: ”پروین از کودکی گوشهگیر و مردمگریز بود. در جریانات اجتماعی مربوط به بانوان و در جنبش آزادی و حقوق زن عملاً دخالت نکرد. با این همه هنگامی که شرایط برای دخالت فعال زنان در امور اجتماعی مساعد شد، در قصیدهای به نام زن در ایران چنین سرود:
زن در ایران پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشهاش جز تیرهروزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت میگذشت
زن چه بود آن روزها گر زانکه زندانی نبود
کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کس چو زن در معبد سالوس قربانی نبود
بدین ترتیب بود که مردان پذیرفته بودند که زن میتواند هم شاعری خوب باشد و هم نجیب و با وقار بماند. زمان لازم بود که هم زنان و هم مردان به خود آیند و داشتن احساسات زنانه و بیان آن را عیبی بر زن شاعر نشمرند. میباید فروغی میآمد تا چراغ راه آیندهی زنان شاعر باشد.
نویسنده: الهه خوشنام، تحریریه: داود خدابخش
منبع: دویچه وله