Search
Close this search box.

دین در جوامع غربی

DIN dar JAVAME MODERNدر چند دهه‌ی گذشته رویکردی در پژوهش‌های جامعه‌شناختی قوت گرفته که با عنوان رویکرد سازه‌باور شناخته می‌شود. این دیدگاه مخالف هر نوع دریافتی از جهان اجتماعی است که آن را امری تمام‌شده و ازپیش‌تعریف‌شده می‌داند و امر اجتماعی و امر فردی را در وابستگی متقابل به یکدیگر می‌بیند. براین‌اساس، فرد جهان اجتماعی را به صورت انفعالی درونی نمی‌کند، بلکه در دیالوگی فعال با آن قرار دارد. این دیدگاه شناخت مفصل‌بندی میان سطح فردی و سطح جمعی را مدنظر دارد و با پیروی از روش وبری، فهم امر اجتماعی را مسبوق به این می‌داند که فرد چگونه آن را تجربه می‌کند. این رویکرد به پژوهش‌های جامعه‌شناختی در زمینه‌ی دین نیز سمت‌و‌سویی نو بخشیده است. به پیروی از رویکرد سازه‌باور، امروزه بسیاری از جامعه‌شناسان، امر دینی را نیز صرفاً امری انتزاعی نمی‌دانند که درون مجموعه‌ای از متون قرار دارد و از کنش تاریخی تأثیر نمی‌پذیرد بلکه آن را براساس تجربه‌ی کنشگران، بستر تاریخی – اجتماعی معین و پیوسته در حال ساخت و بازساخت می‌بینند. در این زمینه وظیفه‌ی جامعه‌شناسان این است که صور و شیوه‌های گوناگون تجربه‌ی دینی را شناسایی کنند. چراکه «باور راسخ بسیاری از اندیشمندان دوران مدرن این بود که مدرنیته بر زمین ویرانه‌‌ی دین پی‌ریزی شده است. در این دوران، پارادایم غالب بر حوزه‌های گوناگونی چون فلسفه، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روان‌شناسی، روان‌کاوی و… نابودی گریزناپذیر دین در سیر تحول و دگرگونی اندیشه‌‌ی بشری بود. این پارادایم به‌ویژه از نیمه‌‌ی دوم سده‌‌ی بیستم با چالش جدی رشد و شکوفایی باورها، آداب و اعمال دینی در درون کشورهای غربی رهاشده از قیمومیت کلیسا روبه‌رو شد». (ص١۵) در چنین چشم‌اندازی جامعه‌شناسان دین در فرانسه چندین دهه است که تحقیقات بسیاری درباره‌ی وضعیت امر دینی و باورداشتن در کشورهای غربی داشته‌ و نتایج آن را در کتاب‌ها و نشریات مختلفی منتشر کرده‌اند.

اخیراً کتابی در همین زمینه با عنوان «دین در جوامع مدرن» از سوی نشر نی منتشر شده است. کتاب حاضر گزیده‌ای است از نوشته‌ها و تحقیقات اخیر چند چهره‌‌ی برجسته‌‌ی جامعه‌شناس دین در فرانسه درباره‌‌ی وضعیت کنونی امر دینی در این کشورها. مقالات این کتاب همگی در دهه‌های اخیر در کتب و نشریات فرانسوی منتشر شد که به جایگاه دین و وضع و حال دینداری در جهان مدرن غربی می‌پردازد، هرچند در پاره‌ای نکات واگرایی‌هایی نیز میان آنها دیده می‌شود. از نویسندگان این مجموعه می‌توان به دانیل ارویو لژه، پی‌یر برشون، ژان پل ویلم و شانتال سن بلانکا اشاره کرد. نویسندگان در عین اینکه تأکید دارند پیشرفت عقلانیت ابزاری در جوامع مدرن نیاز به باورداشتن را از بین نبرده، بر این باورند که بازگشت امر دینی بیش از اینکه به‌معنای رجعت به گذشته باشد، فراورده‌‌ی پدیده‌‌ی بازخوانی منابع معنایی گذشته و نیز درهم‌آمیزی آنها با منابع مشروعیت‌بخش مدرن است. براین‌اساس در نظر نویسندگان، ملاک حقانیت یک باور، تجربه‌‌ی شخصی و رهاورد سودمند آن برای فرد است.

در نظر نویسندگان تردید‌های ناشی از دگرگونی‌های پرشتاب در همه‌ی حوزه‌های زندگی اجتماعی موجب کثرت‌یابی باورها شده است. درعین‌حال نکته‌ای که این نویسندگان، سخت بر آن تأکید دارند این است که این باورها با گذر زمان کمتر و کمتر در چارچوب فرمول‌های باورداشتن می‌گنجد که ادیان نهادی ارائه می‌کنند. از این‌رو‌، ویژگی اصلی مدرنیته را «باورداشتن به تعلق‌داشتن» می‌دانند. به گمان آنها تعلق‌های جماعتی به سبک گذشته به‌مرور جای خود را به پیوندهای شناور و کم‌وبیش گذرایی می‌دهد که فرد در کنش و واکنش‌های روزمره‌اش با افراد و گروه‌های دیگر برقرار می‌کند. در جوامع پیشرفته‌ی مدرن که اصل و اساس‌شان خودگردانی است، افراد باورهای خود را به شیوه‌ای مستقل و در قالب ارگانیسم‌های خردی از باورها شکل می‌دهند که متناسب با خواسته‌ها و تجارب شخصی‌شان است. از سوی دیگر تکه‌بندی باورها بر مبنای منابعی صورت می‌گیرد که در بازار کالاهای نمادین در دسترس است. تکه‌بندی به معنای فعالیت یا کاری است که فرد پیوسته روی داشته‌های باور خود یا داشته‌های رفتاری خود انجام می‌دهد. در فضای گفتارهای ناهمگن و گاه متضادی که در بستر تاریخی کلی‌تر هویت‌های چندپارچه‌‌ی اجتماعی رخ می‌دهد فرد برای صورت‌بندی هویت نوینی از خود، خویشتن را ناگزیر از کار بر روی این گفتارها می‌بیند. در این وضعیت خودگردانی که فرد در این فعالیت برای خود قائل است زمینه‌ی ظهور فرد را بهتر فراهم می‌آورد. البته در نظر نویسندگان فرد در فرایند تکه‌بندی آزادی تام و تمامی ندارد، بلکه درون ساختارهایی عمل می‌کند که با عنوان «ساختارهای مقبولیت» شناخته می‌شود. این بدان معناست که آنها می‌کوشند خود را پایبند مبانی نظری و روش‌شناختی خود نشان دهند که همان دیالکتیک عاملیت و ساختار است. برای مثال، کنش‌های افراد به‌ویژه جوانان، در نسبتی که با دستورات دینی برقرار می‌کنند نوآوری و بازتفسیری است برمبنای آنچه زمان حاضر اقتضا می‌کند. در نظر نویسندگان، این گفتارها، ترکیب‌بندی‌ها و بازترکیب‌بندی‌های باور فردی تنوع می‌یابد، ترکیب‌بندی‌هایی که از منابع نمادین چندگانه‌ای اخذ شده است. در نظر آنها، باورمندان، هویت‌های دینی درهم‌‌آمیخته‌ای را به نمایش می‌گذارند که بیشتر فراورده‌ی تجارب فردی است. در چنین شرایطی است که باورها بُعدی نسبی پیدا می‌کنند و راه رسوخ باورهای دیگر را نمی‌بندند. در چنین وضع و حالی، ملاک حقانیت یک باور، تجربه‌ی شخصی و رهاورد سودمند آن برای فرد است و برخلاف دریافت دورکیمی که مطابق آن بعد جمعی دین سهمی اساسی در بنیان‌گذاری و پایداری پیوند اجتماعی و هویت گروهی دارد، در اینجا رضایت‌مندی و خشنودی فردی شخص باورمند و مصرف‌کننده اهمیت پیدا می‌کند. این رضایت‌مندی وجوه گوناگونی دارد: مادی (مانند موفقیت، بهبودی بیماری، ثروت، امنیت و …)، اجتماعی (مانند برقراری پیوند زناشویی و خانوادگی و …)، اخلاقی یا روان‌شناختی (مانند حس خوب داشتن، انگیزه‌ی خوب‌زیستن، رهایی از تنش‌ها و هیجانات آسیب‌زا و…) و معنوی (معنابخشی به زندگی، دست‌یابی به رستگاری و…). در مجموع می‌توان گفت این کتاب می‌کوشد نشان دهد ارزیابی باورها و نگره‌های دینی را نمی‌توان فقط بر مبنای گفتار رسمی سنجید.

منبع: روزنامه شرق