سیری در دعای ابوحمزه ثمالی
اشاره: انسان هزاران نیاز گوناگون روحی و جسمی و فردی و اجتماعی دارد که یکی از آنها ارتباط با مبدأ هستی است، یعنی خدا که در قالب دعا و نیایش مطرح میشود. نیایش گاه بیانگر خواستههای معمولی است و گاه حاوی عالیترین معارف است که از زبان متألّهی عاشق و آگاه و دردمند جاری میشود.
یکی از امتیازات مکتب اهل بیت(ع)، غنای سرشارش از دعاست که در هر سطح و مرتبتی به وفور از آن برخوردار است و کتابهای فراوان ادعیه شیعی شاهد این مدعاست. در این دعاها بهرهمندی از سادهترین نیازها و آرزوها و رفع معمولیترین گرفتاریها هست تا والاترین مراحل بندگی و عاشقی؛ از این روی هر کسی فراخور آگاهی و نیاز درونی و بیرونی خویش میتواند از این مجموعه بینظیر برخوردار شود.
نیازی به گفتن نیست که یک مسئولیت مهم اهل بیت پیامبر(ص)، آشنا ساختن انسانها با حقیقت دین و تفسیر درست و تبیین جامع آن بوده است. این مهم در هر زمان و مکانی به گونهای انجام میشده که «دعا» یکی از آن روشهاست، ضمن اینکه راویِ نحوه ارتباط آن بزرگان با محبوب حقیقی نیز هست. این است که در مجامع دعایی شیعی، افزون بر رازگویی با حضرت حق، انعکاسی از عمده معارف الهی (از قبیل: توحید، نبوت، امامت و ولایت، معاد و بهشت و دوزخ) نیز مشاهده میشود؛ به گونهای که در کنار قرآن کریم، اصلیترین و اصیلترین منبع عرفان و خداشناسی را تشکیل میدهد.
این معارف بلند علاوه بر اینکه موجبات تهذیب نفس را فراهم میآورد، بنیادهای فکری و اخلاقی موحدان را ترسیم مینماید و وظایف اجتماعی و حتی سیاسی مسلمانان را گوشزد و یادآوری میکند. از این روی تکبعدی نیست و به جمود و خمود و انزوای ممتد نمیکشاند و همین، یکی از امتیازت درخشان ادعیه اهل بیت(ع) از عرفانهای کاذب است که نه منشأ الهی دارند و نه از واصلان حقشناس صادر شده است که با زیر و بم روح انسانی آشنا باشند و نه آنها نیازهای راستین و چندگانهی آدمی را میشناسند. در حالی که در نیایشهای اصیل، به همهی وجوه انسان توجه میشود و ضمن سرشارکردن روح و برآوردن نیازهای معنوی او در برقراری بهترین ارتباط با خدا، راه درستزیستن و آزاد کردن جان و آباد کردن جهان بازگو میشود.
چنین دعایی به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی: «آرامشی میبخشد که زاییده اشباع تشنگی و نیاز و اضطراب روح آدمی و پاسخ گفتن به کمبودهایی است که در عمق فطرت آدمی است. این است که نیایش برخلاف تخدیر که به ضعف و مرگ منتهی می شود، نیروزا، نشاطانگیز و عامل شکفتگی احساسها، عاطفهها و استعدادهای مرموز درون روح آدمی است.» در میان اهل بیت، دو بزرگوار در مقوله دعا شاخصتر هستند: امیر مؤمنان(ع) و نوهی گرامیاش امام سجاد(ع) که از قضا هر دو در موقعیتی بسیار دشوار عهدهدار مسئولیت امامت و هدایت مسلمانان شدند. از این دو بزرگوار دعاهای فراوانی با مضامین ناب و بسیار عالی نقل شده است که یکی از آنها «دعای ابوحمزه ثمالی» است که معمولاً در ماه مبارک رمضان بیشتر خوانده میشود.
ابوحمزه ثابت بن دینار، مشهور به «ابوحمزه ثمالی»، راوی، محدّث و مفسر امامی قرن دوم و از اصحاب امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام است. دوران حیات او را حدود سالیان ۸۲ ـ ۱۵۰ق برآورد کردهاند. او اهل کوفه بود و با زید ـ پسر امام سجاد(ع) ـ مراوده داشت و شاهد دعوت و شهادتش بود و سه پسرش (حمزه، نوح و منصور) نیز در همین قیام به شهادت رسیدند. ابوحمزه از فقهای کوفه شمرده شده و روایاتی نیز از او نقل کردهاند. از آثار او به تفسیرالقرآن و کتاب النوادر اشاره شده است. وی دعاهای متعددی از امامان آموخته که یکی از آنها دعای امام زینالعابدین(ع) در سحرهای ماه رمضان است که به «دعای ابوحمزه ثمالی» مشهور است و مرحوم شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد» آن را آورده است.
این دعای طولانی، مضامین اخلاقی و عرفانی والایی دارد و شروحی نیز بر آن نوشته شده است. این دعا راه توبه و انابه و تضرع و پرهیزگاری را ترسیم میکند و نعمتهای بزرگ الهی را برمیشمارد، دشواریهای قبر و قیامت و تاریکی و تنهایی و سنگینی بار گناهان را متذکر میشود و بر لزوم اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم(ص) و خاندان معصومش تأکید میگردد. همچنین وسعت روزی، انجام حج، محفوظ ماندن از شر شیطان و زمامداران و پاکشدن از صفات ناپسند و تنبلی و سرخوردگی و غم و اندوه درخواست میشود. به این ترتیب در آن، گذشته از درسهای خداشناسی و معادشناسی و تأکید بر مقام نبوت و امامت، جامعترین خواستههای هر فرد مؤمن برای سعادت دنیوی و اخروی به زبانی بس شیوا و دلنشین بیان میگردد.
آنچه در پی میآید، ترجمه این دعای شریف است به قلم روان استاد زمانی که شرح مثنوی معنویاش با استقبال چشمگیر علاقهمندان روبرو شده است. این بخش از کتاب «زبده مفاتیحالجنان» برگرفته شده است که به همت انتشارات اطلاعات در دسترس عموم مردم قرار گرفته است.
***
معبودا، مرا به کیفرت ادب مکن و به تدبیرت گرفتار مفرما. پروردگارا، از کجا برایم خیر و نیکی بوَد در حالی که آن خیر یافت نشود جز به نزد تو؟ و از کجا برایم رستگاری بوَد در حالی که آن رستگاری دست ندهد جز به یاری تو؟ نه آن کس که نکویی کند، از یاری و مهربانی تو بینیاز گردد و نه آن که بدی نماید و بر تو گستاخی آرَد و خشنودی تو را فراهم نیارد، از قلمرو قدرتت برون رود.
پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا، تو را به خودت شناختم و تو مرا بر خویش، راهنمایی کردی و به سوی خود فرا خواندی؛ و اگر تو نبودی، نمیدانستم تو کیستی.
ستایش از آنِ خداوندی است که هرگاه خوانَمَش، پاسخم دهد، گرچه وقتی مرا خواند کاهلی ورزم! و ستایش از آنِ خداوندی است که هرگاه درخواستش کنم، به من بخشد، گرچه وقتی از من قرض خواهد، تنگچشمی کنم! و ستایش از آنِ خداوندی است که او را ندا کنم، هرگاه برای حاجتی خواهم و برای بیان اسرارم بیواسطه با او خلوت کنم هر جا که خواسته باشم و او نیازم برآرَد.
ستایش از آنِ خداوندی است که جز او را نخوانم و اگر جز او را خوانم، دعایم اجابت نکند. و ستایش از آنِ خداوندی است که جز او به کسی امید ندارم و اگر جز او امید میداشتم، امیدم برنمیآورد. و ستایش از آنِ خداوندی است که مرا به خودش واگذارد و گرامیام داشت، و مرا به مردم وا نگذارد تا خوارم کنند. و ستایش از آنِ خداوندی است که با من دوستی ورزد حال آنکه از من بینیاز است. و ستایش از آنِ خداوندی است که بر من بُردباری کُند، چندان که گویی گناهی از من سر نزده است. از این رو پروردگارم ستودهترین است به نزد من و سزاوارترین است به ستایش من.
خداوندا، همانا راههای مقصود را به سویت آشکار و هموار یابم و چشمهسارانِ امید را به سویت سرشار و یاریجُستن به فضلت را برای آرزومندان روا بینم و درهای نیایش را برای فریادکنندگان به درگاهت گشوده یابم؛ و دانم که تو برای امیدواران در جایگاهِ اجابت و برای ستمدیدگان در جایگاه فریادرسی هستی. و همانا در نالیدن به درگاه جود و احسانت و رضا به قضایت، بهترین عوَضی است از دریغِ تنگچشمان و بینیازی و غنایی است از دارایی دنیاطلبان و سودجویان؛ و به راستی که کوچنده به درگاه تو راهش نزدیک است و تو از آفریدگانت پوشیده نیستی جز اینکه کردارشان حجاب میان آنان و تو شود.
به راستی که با درخواستم آهنگ تو کردهام و با نیازم رو به تو نهادهام، و از درگاه تو یاری خواهم و به نیایشت توسّل جویم، با آنکه نه سزاوار باشم که نیایشم شنوی و نه شایسته که از گناهم درگذری، بلکه آمدنم به درگاهت زان روست که به بزرگواری و کرمت اطمینان دارم و به وعده راستت آرمیدهام و به یکتاییات گرویدهام، و به یقین شناختهام که جز تو پروردگاری ندارم و جز تو یگانه بیهمتا مرا معبودی نباشد.
خداوندا، تویی آن گوینده که گفتارت حق است و وعدهات راست. [که گفتهای]: «از فضل خدا بخواهید که او نسبت به شما مهربان است.» سرورا، این رسم و صفت تو نیست که فرمان به درخواست دهی و از دهش دریغ ورزی، درحالی که تویی بسیار بخشنده عطایا بر ساکنان قلمروت و تویی آن که با مهر و رأفت بدانان عنایت فرمایی.
معبودا، مرا به دورانِ خردسالیام با نعمت و نیکیات پروردی و به دوران کهنسالیام نامور کردی. پس ای آن که در دنیایم با بخشش و نیکی و عطایش پرورد و در آخرتم به عفو و کرمش اشارت فرمود؛ سرورا، شناخت و معرفتم دلیل بر هستی توست و محبّتم به تو، شفیع من است به درگاهِ تو. و من به رهنمایی این دلیل به سویت مطمئنم و به شفاعت این شفیع، به درگاه تو آسوده خاطرم.
***
سَرورا، تو را به زبانی خوانم که گناهش از گفتار ناتوان ساخته؛ پروردگارا، تو را با دلی خوانم که جرم و جریرتش آن را تباه ساخته. و پروردگارا، تو را خوانم در حالی که بیمناک و شیفته و امیدوار و هراسانم.
سرورا، چون به گناهم نگرم، بیمناک گردم و چون به بزرگواریات نظر کنم، طمع ورزم. پس اگر درگذری، بهترین مهربانانی و اگر کیفری دهی، ستمگر نیستی.
خداوندا، حجّتم در گستاخی سؤالم از درگاه تو، تنها بخشندگی و بزرگواری توست هرچند که کردارم تو را ناخشنود سازد؛ و ذخیرهام به هنگام دشواریها، تنها مهر و دلنوازی توست هرچند که آزرمی اندک دارم. و بهراستی امیدوارم که با وجود مهربانی و بزرگواریات نومیدم مسازی. پس امیدم برآر و دعایم شنو، ای بهترین کسی که نیایشگران وِرا خواند و برترین کسی که امیدواران بدو امید بندند.
سرورا، آرزویم بزرگ و کردارم زشت است. پس تو از عفو خویش به اندازه آرزویم بخش و مرا به بدترین کردارم مگیر که همانا بخشندگیات برتر از کیفر گنهکاران و بُردباریات بزرگتر از کیفر تقصیرکاران است. و سرورا، من به فضلت پناه جستهام و از تو به سوی تو گریختهام. از تو خواهم که نسبت به کسی که به تو گمان نیک بَرَد، به وعده عفو و کرمت وفا کنی.
پروردگارا، من چیستم و چه ارزَم؟! مرا به فضل خویش بخشای و بر من عفو و گذشت آر. پروردگارا، مرا در پردهات پوشان و از نکوهشم درگذر؛ به بزرگواری ذات تو سوگند که اگر غیر تو امروز بر گناهم آگه میشد، هرگز آن گناه از من سر نمیزد! و اگر از شتاب کیفر میترسیدم، از آن دوری میجستم، نه از آن رو که تو خوارترین ناظران و بیمقدارترین آگاهان بر منی، بلکه بدان رو که ای پروردگارم تو بهترین عیبپوشان و درستحُکمترین داوران و گرامیترین گرامیان و بسیار پوشاننده زشتیها و آمرزنده گناهان و دانای به نهانها هستی. گناه را با بزرگواریات پوشانی و کیفر را با بُردباریات به تأخیر افکنی. پس ستایش از آن توست بر بردباریات در عین دانش و بر گذشتت در عین توانایی، و بُردباری تو مرا در نافرمانیات بیپروا کرده و پردهپوشیات مرا کمآزرم نموده و شناختم به وسعت نعمتت و بزرگی عفوت مرا بر انجام حرامهای تو شتاب داده است.
کجاست؟
ای بردبار، ای بزرگوار، ای زنده، ای قائم به امور خلق، ای آمرزنده گناه، ای پذیرنده توبه، ای بزرگبخشش، ای دیرین احسان، کجاست پردهپوشی زیبای تو؟ کجاست گذشت والای تو؟ کجاست گشایش نزدیک تو؟ کجاست دادرسی سریع تو؟ کجاست رحمت گسترده تو؟ کجاست دهشهای شایان و افزون تو؟ کجاست بخششهای گوارای تو؟ کجاست نکوییهای والای تو؟ کجاست فضلِ بزرگ تو؟ کجاست نعمتهای بزرگ تو؟ کجاست احسان دیرین تو؟ کجاست بزرگواری تو؟ ای بزرگوار، به حق کرمت و به حق محمد و خاندان محمد رهاییام ده و به رحمتت رستگارم کن.
ای نکوکار، ای نیکوکردار، ای نعمتدهنده، ای فزونیبخشنده، من برای رهایی از کیفرت به کردارم اعتماد ندارم، بلکه به فضلت که ما را فراگرفته تکیه دارم؛ زیرا تو سزاوار تقوایی [شایستهای که بندگان از تو بترسند] و سزاوار آمرزشی [شایستهای که گناه بندگان آمرزی] و نعمتت را به احسان، آغاز نمایی و با بزرگواری از گناهان درگذری. ما ندانیم که سپاس چه گزاریم. آیا سپاس نیکیهایی که پراکنی به جای آریم؟ یا زشتیهایی که پوشانی؟ یا سپاس سرافرازیهایی که در آزمایشت به ما عطا فرمودی؟ یا سپاس اینکه از آن همه ناگواریها رهاییمان بخشیدی و عافیتمان دادی؟
ای دوستِ آن که با تو دوستی ورزد و ای روشنیِ چشم آن که به تو پناه جوید و از غیر تو بگسلد، تویی نکوکار و ماییم بدکار. پس ای پروردگارم، به زیباییهایت از زشتیهای ما درگذر. پروردگارا، کدامین نادانی و جهلی است که بخشندگیات آن را فرا نگیرد؟ یا کدامین روزگار از بردباریِ تو دیرپاتر بوده است؟ و کردار ما در برابر نعمت تو چه ارزد؟ و چگونه کردار زشت خود را فزون شماریم در حالی که آن را با بزرگواریات سنجیم؟ اینک گنهکاران چگونه در تنگنا مانند در حالی که رحمتت آنان را فراگرفته است؟
ای دارنده آمرزش وسیع، ای گشادهدست به رحمت، به عزّتت سوگند ای سرورم، اگر مرا رانی، همچنان بر درگاهت مانم و از ستایشِ بسیارت دست نکشم؛ زیرا بخشندگی و بزرگواری تو را شناختهام؛ و تویی کننده هرچه خواهی، کیفر دهی هر که را هر سان که خواهی؛ و مهر ورزی بر هر که هر سان که خواهی. تو درباره کارهایت پرسیده نشوی و در قلمرو فرمانرواییات تو را ستیزندهای نیست و در کارهایت شریک و همتایی نداری و حُکمت را مخالفی نباشد و کسی بر تدبیرت اعتراض نکند. آفرینش و فرمان، توراست. مبارک است خدایی که پروردگار جهانیان است!
گمان ما به تو ای دوست
پروردگارا، این است جایگه کسی که به تو پناه آورده و به بزرگواریات پناه جُسته و با احسان و نعمتت همدم شده است. و تویی بخشندهای که گذشتت محدود نگردد و فضلت کاستی نگیرد و رحمتت کاهش نپذیرد؛ و ما به چشمپوشی دیرین و فضل بزرگ و رحمت گستردهات اعتماد کردهایم. پروردگارا، آیا چنان بینی که برخلاف گمانهای ما رفتار کنی؟ یا آرزوهای ما را به نومیدی کشانی؟ هرگز! ای بزرگوار، گمان ما به تو چنین نیست و طمع ما در تو این سان نباشد.
پروردگارا، همانا ما به تو آرزویی دراز و فراوان داریم، و به تو امیدی سترگ بستهایم. با آنکه تو را نافرمانی کردهایم، باز امیدواریم که بر ما گناهمان پوشانی، و تو را خواندیم و امیدواریم که دعای ما اجابت فرمایی؛ پس سرورا، امید ما برآور که بهراستی دانیم که با کردارمان سزاوار چه چیزیم؛ ولی دانش تو درباره ما [که میدانی فقیر و درماندهایم] و دانش ما به اینکه از درگاهت نرانی، ما را به سویت برانگیخته است. گرچه سزاوار رحمت تو نیستیم، ولی تو سزاوار آنی که بر ما و همه گنهکاران با فضل گستردهات ببخشی. پس بر ما آن سان منّت نهْ که تو خود، سزاوار آنی و بر ما بخشش آر که ما به عطای تو نیازمندیم .
ای آمرزنده، به نور تو راه یافتیم و به بخشش تو بینیازی جستیم و به نعمت تو روزان و شبانِ خود سپری کردهایم. اینک گناهانمان پیش روی توست؛ خداوندا، از آن گناهان آمرزش خواهیم و به سویت توبه آریم. تو با نعمتبخشیات بر ما مهرورزی، در حالی که ما با گناهانمان با تو ستیزیم، نیکی تو بر ما فرود آید و بدی ما به سوی تو بالا! تو هماره پادشهی بزرگوار بوده و هستی و پیوسته از سوی ما به بارگهت کردار زشت رسد. ولی این زشتیها تو را از این بازندارد که ما را با نعمتهایت فراگیری و دهشهایت بر ما ارزانی داری.
پاک و منزّهی تو. چه بُردباری! چه بزرگی! چه بزرگواری آنگاه که به نعمت آغاز کردی و آنگاه که تکرارش نمودی! پاک است نامهای تو، و شکوهمند است ستایش تو، و گرامی است کارها و الطاف تو. تویی معبود من که بخششت فراختر و بُردباریات بیشتر از آن است که مرا به کردار و گناهم سنجی. پس از من درگذر، درگذر، درگذر… سَرورا، سرورا، سرورا…
خداوندا، ما را به یاد خود مشغول فرما و از خشمت پناهمان ده و از عذابت پناهمان بخش؛ و روزیِ ما گردان زیارت خانهات و مزار پیامبرت ـ درودها و رحمت و آمرزش و خشنودیات بر او و خاندانش باد ـ که تویی نزدیک و اجابتکننده دعا. روزیِ ما کن طاعتت را و ما را بمیران بر آیین و روش پیامبرت، درود خدا بر او و خاندانش باد.
خداوندا، بر من و پدر و مادرم آمرزش آر و آن دو را به مِهرت کامروا فرما، چنان که مرا از دوران کودکیام پروردند و احسانشان را به احسان پاداش ده و بدیشان را به آمرزش.
خداوندا، بر مردان و زنان مؤمن، چه زنده و چه مرده آمرزش آر و میان ما و ایشان را به خیرات و نیکیها پیوند ده. خداوندا، بر زنده و مرده ما آمرزش آر و همچنین بر حاضر و غایب، مرد و زن، خُرد و کلان، آزاد و برده ما آمرزش آر. دروغ گفتند برگشتگان از خدا و گمراه شدند گمراهیِ سخت و زیان کردند زیانی آشکار.
خداوندا، درود فرست بر محمد و خاندان محمد و فرجامم به خیر و نیکی آر؛ و از امور مهم دنیا و آخرت که به اندوهم افکند کفایتم فرما؛ و بر من چیره مکن آن که رحمم نارَد و از نزد خود بر من نگهبانی استوار قرار ده؛ و هر نعمت شایستهای که به من بخشیدهای، از من مگیر و از فضل خویش مرا روزیِ فراخ و حلال و پاک عطا فرما.
خداوندا، مرا به پاسداریات نگه دار و به نگهداریات مصونم دار و به حمایتت حمایتم کن؛ و زیارت خانه خدا را امسال و هر سال روزیام فرما و زیارت مزار پیامبر و پیشوایان خود را نصیبم کن؛ و ای پروردگارم مرا از آن بارگاههای شریف و جایگاههای والا ناکام مساز.
مرا چه دردی است؟
خداوندا، چنانم توبه ده تا نافرمانیات نکنم و تا زنده و پایندهام داشتهای، نیکی و نکوکاری و بیمت را روزان و شبان به من الهام فرما ای پروردگار جهانیان.
خداوندا، هر گاه [با خود] گفتم که مهیّا و آماده باشم برای نماز و در پیشگاهت به راز و نیاز پردازم، چُرت و کسالت بر من انداختی؛ و چون به نماز ایستادم، حال نیایش از من ربودی آنگاه که به راز و نیاز پرداختم. مرا چه دردی است که هرگاه گفتم: نهاد خود از آلودگیها رفتهام و درونم بهسامان آوردهام و نزدیک است به مقام توبهکاران رسَم، آزمایشی سخت گریبانگیرم شد که پایم بلغزانید و میان من و خدمتگزاریات مانع شد؟
سرورا، شاید تو مرا از درگاهت رانده و از خدمتت دور کردهباشی؛ یا شاید مرا در زمره سبکشمارندگان حقّت یافته و به دوردستم افکندهای؛ یا شاید مرا در شمار رخبرتابندگان درگاهت دیده و دشمنم داشتهای؛ یا شاید مرا در شمار دروغزنان دیده و کنارم زدهای؛ یا شاید مرا در شمار ناسپاسان نعمتهایت یافته و محرومم ساختهای؛ یا شاید مرا در مجلس دانایان نیافته و خوارم کردهای؛ یا شاید مرا در شمار بیخبران دیده و از مهربانیات نومیدم کردهای؛ یا شاید مرا همدم بیکارگان دیده و بدیشانم واگذاشتهای؛ یا شاید دوست نداشتی که نیایشم شنوی و از درگاهت دورم کردهای؛ یا شاید تو به جرم و جریرتم کیفر دادی؛ یا شاید به واسطه بیپروایی و گستاخیام کیفرم دادهای!
اینک پروردگارا، اگر از من درگذری بجاست، که تو از گنهکاران پیش از من نیز در گذشتهای؛ زیرا که پروردگارا، بزرگواری تو برتر از کیفردادن تقصیرکاران است، و من به فضلت پناهندهام و از تو به سویت گریزان. و من انجام هر وعدهای که از عفو و چشمپوشی به نیکگمانانت دادهای خواهانم.
چیستم و چه ارزم؟
معبودا، فضلت گستردهتر و بردباریات بزرگتر است از اینکه مرا به کردارم سنجی، یا مرا به خطایم لغزانی؛ و سرورا، من چیستم و به چه ارزم؟ سرورا، مرا به فضل خویش بخشای و گذشت و عفوت را بر من ارزانیدار و مرا به پردهپوشیات بپوشان و به بزرگواری ذاتت از نکوهشم درگذر.
سرورا، منم کودکی که تو پروردی، و منم آن نادانی که تو آموختیام، و منم گمراهی که راه بنمودیام، و منم آن فرودستی که سرافرازی دادیام، و منم بیمناکی که آرام بخشیدیام، و منم آن گرسنه که سیری دادیام، و منم آن تشنه که آب دادیام، و منم آن برهنه که پوشاندیام، و منم بینوایی که نوا دادیام، و منم ناتوانی که توان دادیام، و منم آن ذلیلی که سربلندی بخشیدیام، و منم آن بیماری که شفا دادیام، و منم آن سائلی که عطا دادیام، و منم آن گنهکاری که پوشاندیام، و منم آن خطاکاری که عفو دادیام، و منم آن قلیلی که فزونی بخشیدیام، و منم آن ناتوان شدهای که نصرت بخشیدیام، و منم آن مطرودی که پناه دادیام.
پروردگارا، منم آن که در تنهایی از تو شرمگین نبوده و در انجمن رعایت تو نکردهام؛ منم آن که به رخدادهای ناگوار بزرگ دچار شدهام؛ منم آن که بر سرور خود گستاخی آوردهام؛ منم آن که از جبار آسمانها نافرمانی نمودهام؛ منم آن که بر گناهان بزرگی که کردهام رشوت دادهام؛ منم آن که وقتی به گناهان بزرگ مژدهام میدادند، شتابان به سویش میرفتم؛ منم آن که مهلتم دادی و به خود نیامدم و گناهم پوشاندی و شرم نیاوردم، به گناهان دست آلودم و گام از حدودت برون نهادم و عزیزم نشمردی و پروایی نکردم. از این رو به بردباریات مهلتم دادی و با پردهپوشیات مرا پوشاندی چندان که گویی نادیدهام انگاشتهای و از کیفر گناهان، دورم داشتهای، و گویی این تویی که از من شرم و آزرم داری!
معبودا، من از آن رو نافرمانیات نکردهام که مقام پروردگاری تو را انکار کنم و یا فرمانت خوار شمرم، و نه از آن رو که بر کیفرت تعرضی کنم و تهدیدت بیمقدار شمرم، بلکه خطایی از من سر زد و خواهش نفسم آن را برایم نکو آراست و میلم بر من چیره شد و نگونساریام مرا بر آن یاری داد و پردهپوشیات که رسواییام را به تأخیر افکند، مرا مفتون ساخت و تا توانستم به نافرمانی و ستیز تو کمر بستم!
هم اینک کیست آن که مرا از کیفرت رهاند؟ و کیست آن که مرا از دست دشمنانم رهایی بخشد؟ و اگر تو ریسمان خود از من گسلی، به ریسمان چه کسی درآویزم؟ افسوس بر آنچه کتابت از کردارم نگاشته، همان کرداری که اگر به بخشش و گستردگی رحمتت امید نمیداشتم و از نومیدی بازم نمیداشتی، چون به یاد آنها میافتادم هرآینه نومید میگشتم، ای بهترین کس که خوانندگان او را خوانند و ای برترین کس که امیدواران به او امید دارند.
امیدت را استوار فرما
خداوندا، با تعهد به اسلام به تو توسل جویم، و به حرمت قرآن به تو اعتماد کنم، و به دوستی پیامبر امّی قریشی هاشمی عربی تهامی مکی مدنی امید تقرب به پیشگاهت دارم. اینک انسی که با ایمان پیدا کردهام، به وحشت و تنهایی مگردان؛ و پاداش مرا چون پاداش کسی که جز تو را پرستیده قرار مده؛ زیرا گروهی با زبان به تو گرویدهاند تا بدین وسیله خون خود محفوظ دارند و اینان به آرزوی خود رسیدند؛ حال آنکه ما با زبان و دل به تو گرویدیم تا از ما درگذری. اینک ما را بدانچه آرزومندیم، برسان و امیدت را در سینهمان استوار فرما، و دل ما را زان پس که به راه آوردی، به کژی مکشان؛ و از پیشگاهت بر ما رحمتی آر که همانا تویی بسیار بخشنده.
پس به عزتت سوگند، اگر از درگاهت رانیام هرگز از آن، پای درنکشم و از بسیار ستودنت دست برنکشم؛ از آن رو که سرورا، شناختی از بزرگواری و وسعت رحمتت در دلم پدیدار گشته. اینک به سوی که روَد بنده، جز به سوی مولایش؟ و به که پناه آرد آفریده، جز به آفریدگارش؟
معبودا، اگر با زنجیرهای گران در بندم کشی، و عطایت را در حضور خلق از من بازداری، و دیدگان بندگانت را به رسواییام بگردانی، و فرمان به دوزخم دهی و میان من و نیکان، جدایی افکنی، امید از تو نگلسم و آرزویم به عفو و گذشتت، بازنگردانم و دوستیات از دلم نرود، که من نیام آن که از احسانت برخوردارم کنی و در این سرای سپنج، زشتیهایم پوشانی و آن را از یاد ببرم.
چرا نگریم؟
سرورا، دوستی دنیا از دلم برون کن و پیوند ده مرا به زبده و برگزیده و خاندانش که بهترین آفریدگانت هستند و خاتم پیامبران محمد ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ و مرا به مقام توبه و انابت به سویت رسان، و یاریام ده بر زاری بر خویش که عمرم به تأخیر در توبه و آرزوهای گذرا سپری کردم، و اینک به جایگاه نومیدان از خیر فرود آمدهام.
پس کیست پریشتر از من اینک اگر بر این حال زارم به گور شوم؟ [افسوسا که] آن را برای آرمیدنم آماده نکردهام و فرشی از کردار نیک برای غنودن نگستردهام؛ و چرا نگریم؟ حال آنکه ندانم به کدامین بازگشتگاه کوچم و بینم نفْسم مرا فریفته و روزگارم به نیرنگم گرفته. و در این حال [عقاب] مرگ بالهای خود بر سرم گسترده!
چرا نگریم؟ گریم برای دمی که جان از کالبدم شود! گریم برای تاریکی گورم! گریم برای تنگی لحدم! گریم برای سؤال نکیر و منکر! گریم برای برون آمدنم از گور، برهنه و خوار، و بار گران گناه بر دوش؛ گاه به راست و گاه به چپم نگرم: آنگاه که خلایق را در کاری جز کار خودم بینم. هر کس را در آن روز کاری است که او را غیر خود بازدارد. رخسارههایی آن روز، گشاده و تابان و خندان و شادان بوَد، و رخسارههایی در آن روز، نشسته در غبار و تیره و خوار.
سرورا، بر توست تکیه و اعتماد و امید و توکلم، و به ریسمان مهر و رحمت تو درآویختهام. هر که را خواهی به رحمتت رسانی، و هر که را دوست داری، به کرامت خویش ره بنمایی. پس ستایش توراست، زانرو که دلم از آلایش شرک زدودهای، و ستایش توراست زانرو که زبانم به ستایشت گشودهای. آیا با این زبان بسته سپاست گویم یا با سختکوشی در کارم خشنودت سازم؟ پروردگارا، زبانم در برابر سپاست به چه ارزد؟ و کردارم در برابر نعمت و احسانت به چه آید؟
معبودا، بخشندگی تو آرزویم گسترد و سپاسگزاریات، کردارم پذیرفت. سرورا، به تو گرایم و از تو هراسم، و به درگاه تو آرزومندم؛ و آرزویم مرا به سوی تو کشانده؛ و ای یگانهام، همتم معتکف درگاه تو شد و رغبتم بدانچه نزد توست، پر و بال گشوده و گوهر امید و هراسم از آن توست، و به تو انس دارد مهرم، و دست نیاز به سوی تو گشودم و ترسم را به ریسمان طاعت تو بستهام سرورا.
ای نهایت آرمانم
دلم به یاد تو زید و به نیایشت درد هراسم آرامد. اینک سرورا و امیدا، و ای نهایت آرمانم، میان من و گناهی که مانع همرهی طاعت توست، جدایی فکن. همانا از تو خواهم از آنکه دیرگاهی است به تو امید بستهام، و بزرگ طمعی به تو دارم که تو بر خود مهر و عطوفت واجب کردهای. امر و فرمان توراست، تویی تنهای بیشریک، و جمله آفریدگان روزیخوارانند و در قبضه قدرت تو؛ و هر چیز در برابر تو خوار و خاکسار است، مبارکی تو پروردگار جهانیان.
معبودا، آنگاه که حجتم گسلد و زبانم از پا سخت بازایستد و خردم به هنگام پرسشت پریشان شود، بر من رحم آور. پس ای بزرگ امیدم، آنگاه که بینواییام شدت گیرد، نومیدم مساز و مرا به نادانیام از درگاهت مران و به بیتابیام از زحمتت بازم مدار؛ به من بخش به خاطر فقرم و بر من رحم آور به خاطر ناتوانیام.
سرورا، بر توست اعتماد و تکیه و امید و توکلم، و به ریسمان مهر و رحمت تو درآویختهام و به آستان تو بار فرو نهادهام، و به بخشش تو نیاز آوردهام؛ و به بزرگواریات پروردگارا، دعایم آغاز کنم و برای فقر و فاقهام به تو امید بستهام، و تنگدستیام به توانگریات جبران کنم، و زیر سایه عفوت ایستم و به سوی بخشندگی و کرمت چشم فراز دوزم، و به احسانت پیوسته نگرم. پس مرا به آتش مسوزان که تویی جایگاه امیدم و در دوزخ جایم مده که تویی روشنی چشم من. سرورا، گمانی که به کرم و احسانت دارم ناراست مگردان که همانا تویی مایه اعتمادم، و از پاداشت محروم مساز که تویی آگاه به فقرم.
معبودا، چون مرگم دررسد و هنوز کردارم مرا به تو نزدیک نساخته اعتراف به گناهم را وسیله عذرهایم به درگاه تو گردانم.
در پیشگاه حق
معبودا، اگر درگذری کیست که از تو به گذشت سزاوارتر باشد؟ و اگر کیفر دهی، کیست که در داوری از تو دادگرتر باشد؟ رحم کن در این دنیا به غربتم، و به گاه مرگ به اندوهم، و در گور به تنهاییام، و در لَحد به بیکسیام، و چون برای حسابرسی در پیشگاهت برخیزم به خواری جایگاهم. و بیامرز هر آن کرداری که از من سر زده و بر آدمیان پنهان مانده است، و ادامه ده آنچه بر من پوشاندی، و رحم آور آنگاه که در بستر بیماری افتادهام و دوستانم مرا این رو و آن رو گردانند؛ و بر من بخشای چون بر سنگ غسالخانه درازم کنند و همسایگان نکوکارم مرا گردانند؛ و بر من مهر آور آنگاه که خویشانم اطراف جنازهام گیرند؛ و بر من ببخش آنگاه که مرا بر دوش کشند و [سرانجام] تک و تنها در گورم به نزد تو وارد شوم؛ و رحم آور بر بیگانگیام در این سرای نو تا آنکه جز به تو اُنس نگیرم.
سرورا، اگر مرا به خودم وانهی، هلاک شوم. سرورا، اگر از لغزشم درگذری، از که داد خواهم؟ پس اگر عنایت تو در آرامگاهم نیابم، به که نالم؟ و اگر اندوهم نزدایی، به که پناه آرم؟ سرورا، اگر تو رحمم نیاوری، که را دارم؟ و که بر من رحم آرد؟ و اگر به فضل تو به هنگام نداریام دست نیابم، فضل که آرزو کنم؟ و چون مرگم دررسد، از گناه خود به که گریزم؟ سرورا، به کیفرت دچارم مکن که به تو امیدوارم.
معبودا، امیدم برآور و هراسم به آرامش بگردان؛ زیرا که فزونی گناهم امیدم بریده جز از عفو و گذشت تو.
سرورا، از درگاه تو چیزی خواهم که سزاوار آن نیام؛ ولی تو خود سزاوار تقوا و آمرزشی. بر من آمرزش آر و از لطفت جامهای بر من پوشان که زشتیهایم پوشاند؛ چنان که یکسره همه آنها آمرزی و دیگر بدانها مؤاخذه نشوم، که تویی دارنده بخشش دیرین و چشمپوشی بزرگ و گذشت بزرگوارانه.
ای پروردگار جهانیان
معبودا، تویی آن که عطای خویش دهی بر آن که خواهشت نکرده و حتی آن را بر منکران مقام پروردگاریات نیز فرو باری؛ چه رسد به آن کس که از تو خواهش کرده و یقین دارد که آفرینش از آن تو و فرمان به دست توست ای سرورم. مبارک و برتری، ای پروردگار جهانیان.
سرورا، نیاز سخت، بندهات را به درگاهت آورده و در پیشگاهت به پا داشته است؛ با دعایش در احسانت کوبد. پس روی بزرگوارت از من مگردان و آنچه گویم از من پذیر؛ زیرا من تو را بدین دعا خواندهام و امیدوارم آن سان که مهربانی و رحمتت را شناختهام مرا از درگاهت مرانی.
معبودا، تویی که طلب کنندهات تو را تنگدست نگرداند و رسیده به نعمتهایت چیزی از تو نکاهد؛ چنانی که خود گویی و برتری از آنچه ما گوییم.
خداوندا، از تو صبری جمیل و گشایشی نزدیک و گفتاری راست و پاداشی بزرگ خواهم. پروردگارا، از تو همه خوبیها را خواهانم، آنچه شناسم و آنچه نشناسم. از تو خواهم ای خدا، بهترین چیزی که بندگان شایستهات خواهند. ای بهترین درخواستشدگان و ای بخشندهترین بخشندگان، خواستهام را در مورد خودم و همسر و پدر و مادر و فرزندان و بستگان و برادران دینیام برآور؛ و زندگیام به کام گردان و جوانمردیام آشکار. و همه احوالم بسامان آور و مرا در شمار کسانی قرار ده که عمرشان دراز و کردارشان نکو گردانیدی، و نعمت خود بر آنان تمام کردی و از آنان خشنود گشتی و حیاتی پاک به آنان بخشیدی، در پایدارترین خوشی و فراخترین کرامت و کاملترین زندگانی. که همانا کنی هر چه خواهی و نکنی هر چه خواهد دیگری.
ذکر مخصوص
خداوندا، به ذکر مخصوصت، خاصم گردان و چنانم مگردان که هر چه در لحظات روزان و شبان، وسیله تقرب به درگاهت قرار دهم آن را به خودنمایی و شهرتطلبی و سرکشی و ناسپاسی آلایم، و مرا در شمار فروتنان درگاهت قرار ده.
خداوندا، عطایم کن فراوانی روزی و امنیت در وطن و روشنی چشم در خانواده و دارایی و فرزند و پایداری در نعمتهایی که به من دادی و تندرستی در جسم و نیرومندی در بدن و سلامت در دین. و تا زندهام، مرا بر طاعت خود و رسولت محمد ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ قرار ده، و مرا از برخوردارترین بندگانت گردان در هر خیری که فرو فرستادی و در ماه رمضان به شب قدر فروفرستی، و رحمتی که در هر سال فروفرستی و پراکنده کنی؛ و عافیتی که پوشانی و بلایی که گردانی و نکوییهایی که پذیری و بدیهایی که درگذری؛ و روزیام گردان زیارت خانه محترمت را در این سال و هر سال؛ و روزیام کن رزقی فراوان از فضل گستردهات.
سرورا، بدی و گزند از من بگردان و قرض و مظلمهام ادا فرما تا از آن آزرده نشوم؛ و چشم و گوش دشمنان و حسودان و ستمکاران را بر من فرو بند و مرا بر آنان یاری ده، و چشمانم روشن و دلم شادمان گردان و اندوه و گرفتاریام گشای و گریزگاهی برایم قرار ده؛ و هر یک از آفریدگانت بدِ من خواهد زیر پایم نِه [خوارش گردان و مقهور من کن.] و از شرّ شیطان و شرّ سلطان و زشتی کردارم رهاییام ده. و از همه گناهان پاکم ساز و با عفوت از آتش پناهم ده، و با مِهرت به بهشت اَندرم ساز، و به فضلت حوریان بهشتی را به همسریام درآر، و مرا برسان به دوستان شایستهات، محمد و خاندان نیک او که پاک و پاکیزه و برگزیدگانند. درودهای تو بر آنان و جسم و جانشان باد و رحمت خدا و برکات او.
اگر به دوزخم بری…
معبودا و سرورا، سوگند به عزّت و شکوهت که اگر مرا به گناهانم گیری، تو را به گذشتت طلبم، و اگر به خواریام نکوهی، تو را به بزرگواریات جویم، و اگر به دوزخم بری، دوزخیان را به محبتی که به تو دارم آگاهانم. معبودا و سرورا، اگر تنها بر دوستان و مطیعانت آمرزش آری پس گنهکاران، نزد که نالند و اگر تنها به وفادارانت بزرگواری کنی، پس بدکاران از که یاری جویند؟
معبودا، اگر به آتشم درآری، دشمنت شادمان شود و اگر به بهشتم اَندرسازی پیامبرت شادمان گردد؛ سوگند به خدا نیک دانم که شادمانی پیامبرت نزد تو محبوبتر از شادمانی دشمن توست.
مرا از درگاهت مران
سرورا نیاز سخت، بندهات را به درگاهت آورده و در پیشگاهت به پا داشته است؛ با دعایش در احسانت کوبد. پس روی بزرگوارت از من مگردان و آنچه گویم از من پذیر؛ زیرا من تو را بدین دعا خواندهام و امیدوارم آنسان که مهربانی و رحمتت را شناختهام، مرا از درگاهت مرانی.
معبودا، تویی که طلبکنندهات تو را تنگدست نگرداند و رسیده به نعمتهایت، چیزی از تو نکاهد؛ چنانی که خود گویی و برتری از آنچه ما گوییم.
خداوندا، از تو صبری جمیل و گشایشی نزدیک و گفتاری راست و پاداشی بزرگ خواهم. پروردگارا، از تو همه خوبیها را خواهانم، آنچه شناسم و آنچه نشناسم.
از تو خواهم ای خدا، بهترین چیزی که بندگان شایستهات خواهند، ای بهترین درخواستشدگان و ای بخشندهترین بخشندگان، خواستهام را در مورد خودم و خانواده و پدر و مادر و فرزندان و بستگان و برادران دینیام برآور؛ و زندگیام به کام گردان و جوانمردیام آشکار. و همه احوالم بسامان آور و مرا در شمار کسانی قرار ده که عمرشان دراز و کردارشان نکو گردانیدی، و نعمت خود بر آنان تمام کردی و از آنان خشنود گشتی و حیاتی پاک به آنان بخشیدی، در پایدارترین خوشی و فراخترین کرامت و کاملترین زندگانی. که همانا کنی هر چه خواهی و نکنی هر چه خواهد دیگری.
خداوندا، به ذکر مخصوصت، خاصم گردان و چنانم مگردان که هرچه در لحظات روزان و شبان، وسیله تقرب به درگاهت قرار دهم آن را به خودنمایی و شهرتطلبی و سرکشی و ناسپاسی آلایم، و مرا در شمار فروتنان درگاهت قرار ده.
روزی و امنیت
خداوندا، عطایم کن فراوانی روزی و امنیت در وطن و روشنی چشم در خانواده و دارایی و فرزند و پایداری در نعمتهایی که به من دادی و تندرستی در جسم و نیرومندی در بدن و سلامتی در دین. و تا زندهام مرا بر طاعت خود و رسولت محمد ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ قرار ده، و مرا از برخوردارترین بندگانت گردان در هر خیری که فرو فرستادی و در ماه رمضان به «شب قدر» فرو فرستی، و رحمتی که در هر سال فرو فرستی و پراکنده کنی؛ و عافیتی که پوشانی و بلایی که گردانی و نکوییهایی که پذیری و بدیهایی که درگذری؛ و روزیام گردان زیارت خانه محترمت را در این سال و هر سال؛ و روزیام کن رزقی فراوان از فضل گستردهات.
و سرورا، بدی و گزند از من بگردان و قرض و مظلمهام ادا فرما تا از آن آزرده نشوم؛ و چشم و گوش دشمنان و حسودان و ستمکاران را بر من فرو بند و مرا بر آنان یاری ده، و چشمانم روشن و دلم شادمان گردان و اندوه و گرفتاریام گشای و گریزگاهی برایم قرار ده؛ و هریک از آفریدگانت بد من خواهد، زیر پایم نه [خوارش گردان و مقهور من کن] و از شر شیطان و شر سلطان و زشتی کردارم رهاییام ده. و از هم گناهان پاکم ساز و با عفوت از آتش پناهم ده، و با مهرت به بهشت اندرم ساز، و به فضلت حوریان بهشتی را به همسریام درآر، و مرا برسان به دوستان شایستهات، محمد و خاندان نیک او که پاک و پاکیزه و برگزیدگانند. درودهای تو بر آنان و جسم و جانشان باد و رحمت خدا و برکات او.
اگر به دوزخم بری
معبودا و سرورا، سوگند به عزت و شُکوهت که اگر مرا به گناهانم گیری، تو را به گذشتت طلبم؛ و اگر به خواریام نکوهی، تو را به بزرگواریات جویم، و اگر به دوزخم بری، دوزخیان را به محبتی که به تو دارم، آگاهانم.
معبودا و سرورا، اگر تنها بر دوستان و مطیعانت آمرزش آری، پس گنهکاران، نزد که نالند؟ و اگر تنها به وفادارانت بزرگواری کنی، پس بدکاران از که یاری جویند؟
معبودا، اگر به آتشم درآری، دشمنت شادمان شود، و اگر به بهشتم اندر سازی، پیامبرت شادمان گردد؛ سوگند به خدا نیک دانم که شادمانی پیامبرت نزد تو محبوبتر از شادمانی دشمن توست!
خداوندا، از تو خواهم که دلم از دوستی و ترس و تصدیق کتابت و ایمان به خودت و بیمت و شوقت لبریز فرمایی، ای دارنده شکوه و بزرگواری. مرا دوستدار لقایت کن و دوست دار، لقایم را. و دیدارت را مایه آسایش و گشایش و بزرگواریام گردان.
نیکان پیشین
خداوندا، مرا به نیکان پیشین رسان و بگردانم از نیکان باقیمانده، و به راه نیکانم بر؛ و همانطور که نیکان را در چیرگی بر نفسشان یاری دادی، مرا نیز بر نفسم یاری ده؛ و فرجامم به نکوترین فرجامها رسان، و به مهرت پاداش مرا از آن، بهشت قرار ده؛ و یاری ده مرا به شایسته آنچه به من عطا فرمودی؛ و پایدارم دار. ای پروردگار؛ و بدان بدیها که از آن رهاییام دادی، بازمگردان، ای پروردگار جهانیان.
خداوندا، از تو خواهم ایمانی که پایانی ندارد جز دیدارت؛ و زندهامدار بر آن ایمان تا زندهام داشتهای؛ و بمیرانم به گاه مردنم بر آن؛ و برانگیزم به گاه برانگیختنم بر آن. و پاک گردان دلم از خودنمایی و تردید و شهرتطلبی در دینت تا عملم برای تو خالص گردد.
خداوندا، به من بخش بینشی در دین و فهمی در احکام و درایتی در دانشت و دو بهره از رحمتت [پاداش دنیا و آخرت] و پروایی که مرا از نافرمانیات بازدارد. و به نورت رخسارهام تابناک گردان و شوقم را بدانچه نزد توست، متوجه گردان؛ و در راه خود و بر آیین رسولت ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ بمیران.
پناه بر خدا
خداوندا، به تو پناه برم از کاهلی و سستی و اندوه و ترس و تنگچشمی و بیخبری و سنگدلی و خواری و بینوایی و نداری و هر گونه بلا و هرزگی آشکار و نهان؛ و به تو پناه برم از نفسی که قانع نشود و شکمی که سیر نگردد و دلی که فروتن نشود و دعایی که شنوده نگردد و کاری که سود ندهد. و پروردگارا، به تو پناه برم بر جان و دین و دارایی و بر همه آنچه روزیام کردهای، از شیطان رانده شده که همانا تویی شنوای دانا.
خداوندا، بهراستی کسی نیست که مرا از تو پناهم دهد و جز تو پناهگاهی نیابم. پس مرا به هیچگونهای از کیفرت دچار مساز و به هلاکت مکشان و به عذاب دردناک بازم مگردان.
خداوندا، از من [طاعتم] پذیر و نامورم گردان و جایگاهم والا ساز و گناهم فرو ریز و مرا به خطایم یاد مکن؛ و پاداش مجلس و گفتار و دعایم را خشنودیات و بهشت قرار ده. و ای پروردگارم، عطا کن هر آنچه از تو خواهم، و بیفزایم از فضل خود که من به سوی تو مشتاقم ای پروردگار جهانیان.
مران مرا
خداوندا، تو در کتابت فرمودهای که درگذریم از آنکه بر ما ستم کرده، و اینک ما بر خود ستم کردهایم، پس از ما درگذر؛ زیرا تو از ما بدین کار سزاوارتری، و به ما فرمان دادهای که تا خواهندگان را از در خان خود نرانیم؛ و اینک به درگاهت سائل آمدهایم. پس مرانم جز آنکه نیازم برآوری؛ و تو به ما فرمان دادی که نسبت به زیردستانمان احسان کنیم؛ و ما اینک بندگان توییم، حال ما را از آتش برهان؛ ای پناهم به گاه گرفتاری و اندوهم، و ای فریادرسم به گاه سختی، به درگاه تو نالم و از تو یاری خواهم و به تو پناه آرم و به جز تو پناه نیارم و گشایش نخواهم جز از تو. پس به فریادم رس و بر من گشایشی آر، ای آن که بند اسیر گسلد و از گناه کثیر گذرد. این طاعت اندکم بپذیر و از گناهان بسیارم چشم پوش که همانا تویی مهربان و آمرزنده.
خداوندا، از تو خواهم ایمانی که هماره همراهی کند دلم را، و یقینی راستین که بدانم به من نرسد جز آنچه تو بر من نوشتهای و خشنودم دار بدان زندگانی که قسمتم کردهای، ای مهربانترین مهربانان.
استاد کریم زمانی
منبع: روزنامه اطلاعات