این مشکل که اگر خودی وجود نداشته باشد، در بطن انسان چه چیز وجود دارد، که نور به آن بتابد. عشق با عقل جور نمیاید وعشق عرفانی در عالم عرفانی در عالم عقل شکست میخورد و ما وارد عرصه خیال میشویم، در عرصه خیال سمبل اشارات و نشانههاست. مثل نگاه هنری باید به تجربه عشق نگاه کرد. از نگاه ابن عربی عشق نقطه مشترک عاشق و معشوق یا عارف و معروف یا وحدت وجود است، اتحاد بین فهم و وجود…..
از نظر ابن عربی منبع عشق شهود است وهدفش نشان دادن است، عقل در مسائل اسلامی زیاد موفق نبوده است. ولی عشق موفق است. ابن عربی تحت تأثیر حدیث قدسی (نقل قول پیامبر ) است. خداوند گنج پنهان بوده و تمام وجود را پر میکند ،هرچه که باعث شناختن او شود سمبل است و منبع این سمبلها عشق است.
واقعیت عینی: دیدن و شکل بخشیدن یا وجود است عالم خیال: ما را به وجود نزدیک میکند، انعکاس حقیقت است، مثل آیینه میماند. ابن عربی حقیقت مطلق را در پنج طبقه یا سطح میداند، از نظر او جهان از این پنج سطح بوجود آمده است:
۱- عالم ذات یا غیبت مطلق، تماماً اسرار ورمز است.
۲- عالم صفات واسمها، حضور الهی
۳- عالم اعمال و حضور قلب، ربوبیت
۴- عالم خیال یا صور افلاطون(عالم فکر وتصور) و دانش عرفانی است، عالم وجود.
۵- عالم مشاهدات، عالم تجربههای حسی.
وحدت وجود: اتحاد بین وجود و فهم. انسان کامل عاشق همه چیز و هیچ چیز، مقام بیمقام، فراسوی مقام محدود به چیزی نیست.