بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
يقول اللّه تعالى من ذكرنى فى ما له ذكرته فی ما لي و من ذكرنى فى نفسه ذكرته فى نفسى. أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ «۱» اگر صد مسلمان با هم دوستى دارند بنگريد آنكْ از اين صد عزيزست و مقام او بلندتر، اين صد را بمقام او رسانند تا ميان ايشان مفارقتى نباشد و ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ نه چنانک منزلت او را فروآرند از بهر جمعيّت ايشان بلک ايشان را از بهر او موهبت فرمايند از خزائن بینهايت.
ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً «۲» چنانک كسى قصد قهر كند و شمشير برهنه كرده باشد آن شفيع به در دست دامن او بگيرد میگويد: «بهل مرا تا انتقام كشم، من او را يگانه قبيله كردم و مالش دادم از هر طرف بیحساب و بیقياس و صد هزار نيكوى كردم تا او با گزيدگان من به جنگ بيرون آيد؟!» حق جلّ جلاله با درياهاى رحمت بیپايان قصد قهر او كرده و آن درياهاى رحمت دامنگير نمیشود تا اين چه رحمت است و اين چه بنده است و از كدام رحمت برون آورده است او را كه دامن كبريا را هر زمان میگيرد و حضرت دامن میكشد كه بهل قوله تعالى لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ «۳» اگر لطف اخلاق انبياء و اوليا كه در قرآن شرح كردهايم به كوهها برسد از دل مادران مشفق رحيمتر شود آن كوهها نه بخراشد چيزى را و نه بشكند، گوشت و پوست دوست شود، در او درشتى نماند گرانى نماند بيگانگى نماند از غايت لطف اخلاق انبياء و جوشش رحمت ايشان و شفقت بی علّت ايشان از اجزاى سنگ و كوه شير شفقت بر جوشد و رحمت پيدا شود و درشتى و بیرحمتى و بيگانگى از كوه برود.
سخن حقّ اگرچه گفتنى است الّا در حالت غضب نبايد گفتن كى آن سخن سوزان شده باشد از آتش غضب زيرا در و ديوار از فتور دل بوقت خشم گرم میشود سخنى كه چون نان و طعام گرم از تنور دل برآرى چون گرم نباشد؟! اگر آن سخن مجسّم بودى كى در آن حالت میگويى دست بر آن نتوانستى نهادن از سوزانى اكنون بهل تا آن نان سرد شود و آن خشم بگذرد زيرا كه نان اگرچه مادّه حياتست جون سوزان در دهان يكى نهى اگر چه گرسنه باشد بيرون اندازد و از آن نان و طعام محروم ماند.
على رضى اللّه عنه در ميدان بود كافر برو حمله كرد در روى على تف كرد چنانک همه روى مباركش پر شد از بزاق در حال شمشير را بینداخت از اطراف غريو آمد يا اميرالمؤمنين اين شمشير حق نيست؟ اين ذوالفقار حق نيست؟ اين خصم، عدوى خدا نيست؟ كى چنين حركت كردى آن ساعت كه او بر تو حمله آورد اگرچه بباطل كرد و بجهل اگر دفع نمیكردى هيچ محابا كردى؟! تو چرا شمشير حق را انداختى؟! گفت: «راست میگوييد شمشير حق است و ذوالفقارست و فرمان خداست و ليكن چون او در روى من خيو انداخت نفس بجنبيد، آلوده گشت شمشير حق با نفس من و خشم من» در حال كافر انگشت برآورد كى[که] بر من كلمه ايمان عرضه كن و هيجده كس از قبيله او مسلمان شدند ببركات ترک آن غضب و برين معنى از روح اللّه عيسى عليهمالسّلام سؤال كردند: سختترين چيزها و صعبترين و سهمگينترين چيزهايى كى [که] خدا آفريد چيست گفت: «خانه غضب و آن دوزخ پرآتش است» گفتند: «يا روح اللّه آن آتش خشم خدا را چه نشاند و چه سرد كند» گفت: «آنک آتش خشم خود را فرونشاند و ساكن كند در حال آن آتش ساكن شود». بسيار مردمان باشند كه ايشان را براى مال خشم نيايد مال را ايثار كنند و زر و سيم و اسب و استر و ليكن در عقل خود بخيلى كنند كه اگر اين سخن را فرو خوريم عقل ما ناقص شود و او پندارد كه بر ما خنديد و با عقل ما بازى باخت و آن از آنست كى [که] خود را بدان عقل جزوى مشرّف میداند و از عقل كل غافل آيد. قال النّبىّ عليهم السّلام انّ اكثر اهل الجنّة البله «۴» فرقست ميان كسى كه او از اصل ابله باشد و ميان آنكس كه او عقلى بزرگ ديد عقل خرد خود را درباخت و خود را ابله ساخت و او ابله طرّار ربّانى باشد.
برهانالدين حسین محقق ترمذى
۱. قرآن کریم،الطور / ۲۱ و آنان كه ايمان آوردند و فرزندانشان هم در ايمان پيرو ايشان شدند ما آن فرزندان را به آنها برسانيم و از پاداش عمل آنان هيچ نكاهيم. هر نفسى در گرو عملى است كه اندوخته است.
۲. قرآن کریم، المدّثر / ۱۱و۱۲و به من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم. و به او مال و ثروت فراوان بذل کردم.
۳_ قرآن الکریم الحشر/۲۱ اگر ما این قرآن (عظیم الشأن) را (بجای دلهای خلق) بر کوه نازل میکردیم مشاهده میکردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی میگشت….
۴. احادیث مثنوی -انتشارات دانشگاه تهران ص ۱۰۳.