محمود صدری استاد جامعهشناسی در دانشگاه تگزاس ایالات متحده است. او بهتازگی گفتوگويی با سايت بنياد باران دربارهی نظریهی برخورد تمدنها و نقش مذهب کرده است که بخشهای کوتاهی از آن را در ادامه میخوانید: نظريهی گفتوگوی تمدنها نخست از سوی برنارد لوئیس مطرح شد. سپس ساموئل هانتینگتون این نظریه را گسترش داد و بعدها بر آن تبصرههایی نیز زد. در طول سالها، انتقادهایی جدی و اساسی از این نظریه صورت گرفت بهطوریکه امروز به لحاظ علمی چندان مقبولیتی ندارد. محور اصلی انتقاد نیز این بود که تمدنها مجموعهای پیچیده و مشتمل بر سایهروشنهای عقیدتی، اردوگاههای فرهنگی و حاشیههای فکری فراوانند. بنابراین تعریف کلیتی با عنوان تمدن غرب یا تمدن اسلامی کار دقیق و مثمرثمری نیست. در زمینهی تز برخورد میان تمدنها بسیاری از پژوهشگران باور دارند اگر برخوردی هست میان تمدنها نیست، بلکه درون تمدنهاست. از نظر این منتقدان، در درون هر تمدنی دو طیف قدرتمند با یکدیگر درگیرند. برای نمونه در تمدن اسلامی طیفهای افراطگرا و بنیادگرا خوانشی از اسلام دارند که در برابر اندیشه و رویکرد اکثریت مطلق جهان اسلام قرار میگیرد که در قالبهای اصلاحطلب، اعتدالطلب و جنبشهای وسطیه بروز کردهاند. در جهان مسیحیت نیز ما شاهد افراطگریهایی هستیم. اندیشهی افراطگراها در درون هر تمدنی مبتنی بر خودمرکزانگاری است. یعنی تعبیرشان از آیین مسیح را، تنها تفسیر ممکن میدانند و هر خوانش دیگری در درون مسیحیت و به طریق اولی هر ایمان غیرمسیحی را محکوم میکنند. این طیف در مقابل اکثریت مطلق مسیحیان معتدل ایستاده است. جالب این است که در عمل افراطگرایان همهی تمدنها با هم همدست هستند. ازاینرو کابوس یکدیگر را دربارهی تنفر و تنافر رقبایشان تعبیر میکنند. جنگ تمدنها به نحوهای که آقای هانتینگتون آن را مطرح کردهاند، میانفرهنگی است. از این زوایه دولتها واحدهای کوچکتری از این فرهنگها را تشکیل میدهند. در معدودی از موارد دولت و فرهنگ یکی هستند. برای نمونه دولت و فرهنگ ژاپن را یکی میبینند. اما وقتی به سراغ اسلام میرویم طبیعی است که دهها دولت و کشور کوچک و بزرگ و صدها فرهنگ و خردهفرهنگ گوناگون را دربر میگیرد. همچنین در مسیحیت قلمروهای ارتدکس، کاتولیک و پروتستان که شامل، دهها دولت – ملت است، قابل تفکیک است. یکی از مسائلی که در برخورد تمدنها مطرح میشود این است که هانتینگتون نتیجه میگیرد در نهایت این تمدن مسیحی و پروتستان سکولار غرب است كه در برابر بقیهی جهان قرار میگیرد. او دراینباره اصطلاح «غرب در برابر همه» را به نام غرب جا زده است. البته آشکار است که قدرتمندترین کشور در جهان غرب هم آمریکاست. بر این اساس، هانتینگتون پس از افول نبرد کاپیتالیسم و سوسیالیسم در دهه ۱۹۹۰ جهان دوقطبی جدیدی را تصویر میکند که در آن دو فرهنگ غربی و غیرغربی به رقابت ایستادهاند. در این ایماژ فرهنگی، خودمرکزبینی فرهنگ غربی به رهبری آمریکا بهراحتی قابل مشاهده است.
منبع: روزنامه شرق