بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله خداوند بسیاری از دستوراتی را که به ما داده ؛ آنها را خودش لذتآور گفته که ما مردم علاقهمندی نشان بدهیم. امثالی از این قبیل که در شعر سعدی میگوید:
“سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی”
هر نعمتی اگر به مناسبتی، یا زمانی از ما سلب شود، آن وقت میفهمیم وقتی که بود چقدر ارزش داشت و چقدر در زندگی ما مؤثر بوده است. سلامتی هم این طور است. وقتی ما سلامتیم بدون دغدغهای زندگیمون میکنیم؛ گردش، تفریح، خواب، غذا، استراحت همه را به موقع انجام میدهیم. احساس ناراحتی نمیکنیم. لذت میبریم ولی احساس لذت هم نداریم و میگوییم زندگی است. اما هر کدام از اینها که خدشه بردارد آن وقت داد و بیداد ما بلند میشود. به این جهت عقلای قوم برای این که در بعضی جاها فریاد ما بلند نشود جبرانش کردهاند. برای صحت و سلامت یک محافظی گذاشتند به نام طبابت، طبیب، دکتر…که بتوانیم مواظب باشیم که دچار چنین بیمهری، چنین فقدان نعمت نشویم. همین جور بسیاری از این قبیل.
من هم الحمدالله با وجود این، احساس کردم ولی شکر خدا میکنم که خواسته است تا من آنچه را که میگویم، حس کنم نه تنها معتقد باشم بلکه حس کرده باشم. این است که دیروز صبح اول از مجلس شب جمعه و دوشنبه محروم شدیم. محرومیت هم علتش این است که شبها به طور کلی خسته میشوم. یعنی خسته هستم از گذشته، و نمیتوانم از مجلس بهرهای ببرم. حالا که نمیتوانم بهرهای ببرم پس موجب ناراحتی دیگران نشوم، آنها بهره ببرند. این است که من سعی میکنم هیچ آثار کسالتی در اعمال و رفتار من ظاهر نشود تا اینکه فقرا خیالشان راحت باشد. و الحمدالله چیز مهمی هم نبود. فقط خستگی، وقتی خستگی دارم خوابم زیاد میشود و سادهترین چیزها… احساس جداگانهای برایش ندارد. ولی همین حیات و زندگی که انسان دارد مستلزم آب است. و تا آب نباشد زندگی جریان پیدا نمیکند. همه به محض این که اندکی تأخیر شد یا این که از دسترس ما دور شد احساس ناراحتی میکنیم. در تمام وجودمان احساس ناراحتی داریم. این است که خداوند مقرر کرده تا بشر خودش به دنبال شادکامی خود و دنبال ادارهی جامعه برود. حیوانات دیگر را خداوند در فطرت و غریزهی آنها آنچه را که لازم دارند آفریده است. ظاهراً مطلبی هست که جانداران خودشان توجهی نمیکنند یعنی لیاقت ندارند. مثل تولید نسل، مثل حفظ جامعه.
خداوند توفیق داده در این قضیه – به صورت فطری و غریزی در نهاد انسان – که خودش نسل را حفظ کند. حب ذات و حب نوع را تسریع دهد. البته خب در این مورد بارها صحبت شده است. در این مرحله آن وظایفی که باید انسان اجرا کند، آنها را به صورت فطری داخل خون حیوانات قرار داده است. سایر مسائل هم خود بشر با استدلال و عقل آن چیزی که خداوند – به قول بسیاری فقط به انسان داده و همهی حیوانات محروم از آن هستند – را انجام میدهد. و به قول بعضی حیوانات دارای فهم و درک مختصری هستند ؛همین طوری که علف جلویشان بگذاری حیوان علفخوار تشخیص میدهد که آیا این علف قابل خوردن هست یا نه! انسان در وجود خودش و جهان هر چه فکر میکند نقصی نمییابد و تمام عدالت و حقانیت است. مشهور است که یکی از بزرگان که از عرفا یا علما بوده، گفته بعد از ناراحتی که پیدا کرد گفته است: فکر کردم که چرا این طور است – در ذهنم ایرادی که ممکن بود نسبت به خدا پیدا شود – ذهنم را بردم همین جور به تدریج بالا، که تمام نواقصی که خلقت داخل خون ما انسانها کرده، همهی آنها را ما داریم. چرا این طور است؟ چرا ما نباید خودمان پاک باشیم!بعد دو مرتبه برگشتم یکییکی همون نواقصی که خودمان داریم یعنی انسان داره را مد نظر قرار دادم دیدم نه، خلقت خداوند کاملاً بجاست و به همین دلیل نه تنها در خلقت بلکه در همه جا اگر خداوند مورد دید ما و زاویه ما باشد، محصول کارمان خوب است.
حالا انشاءالله توفیق بدهد که اینگونه باشیم.