بسم الله الرحمن الرحیم
در گزارشهای مردمشناسی تاریخ، این آمده است که تا حضرت ابراهیم توانستهاند پیگیری کنند که از حضرت ابراهیم هر بزرگی جانشین خود را تعیین میکرد. و همین جور هر کدام تعیین میکردند تا رسید به پیغمبر ما محمد بن عبدالله، که آن حضرت هم تا اندازهای و تا حدی که ضرورت داشت این مسأله را رعایت فرمود. و فرمود که برای سادات البته زمان خود پیغمبر این یک جنبهی اجتماعی داشت از حقوقهایی که جمع میکردند. خوب پیغمبر که به واسطهی گرفتاریهای ارادتمندانش، مسلمین وقتش و شغلی، کاری نداشت و خوب معاشش را مؤمنین باید تأمین میکردند؛ حضرت برای این که فرزندانش در نظر مردم محترمتر باشند و در نظر مردم یک اعتبار بیشتری داشته باشند، برای آنها از لحاظ معیشتشان مقررات خاصی معین کرد و برای رعایت این وضع. ولی خب همین مسأله موجب شد که تا حدی، تا مدتی مسلمین این احترام را داشتند و فرزندان رسولالله شناخته شده هم بودند. ولی در طی تاریخ مخلوط شدند با… و تقریباً این دستورالعمل رعایت نمیشد و حتی یک بار علتش این بود که در همان دوران که به اولاد رسولالله اهمیت میدادند خیلیها بیخودی خودشان را سید معرفی میکردند که سوءاستفاده کنند.
سعدی داستانی دارد در این مورد که میگوید: در نزد فلان امیر یکی سیاحی حاضر شد و سلام کرد و بعد گفت: برای شما مدیحهای گفتم و شروع به خواندن یکی از مدایح کرد. بعد که تمام شد گفت که من همیشه دعاگوی امیر هستم به خصوص همین ایام حج گذشته، مثلاً یک ماه پیش انجام شد در حرم و در مکه مجاور بودم، دعاگوی اعلیحضرت بودم. و جایزهای خواست. جایزهای به او دادند بعد که رفت یکی از حاضران گفت: این آدم درستی نیست برای این که میگوید: معتکف بودم در حالی که سر کوچهی ما هر روز میایستاد و برایش پول جمع میکردند، و بیخود میگوید. دیگری گفت که بیخود می گوید او فرزند رسولالله نیست و چیز سبزی بر سر گذاشته و به همین بهانه سوءاستفاده میکند و یکی از ادبا گفت: این شعری هم که گفت متعلق به انوری هست و دزدی است از شاعر دیگری است به نام خودش آمده. امیر گفت که: همهی اینها را ما ندیده گرفتیم یه جایزهای نباید در این موارد هم… منظور اهمیتی داشت و این در واقع نسخ هم نشد این حکم هست. این است که باید همیشه رعایت کرد. و اما این که آن جانشین چه کسی بوده، جانشین گاهی که تعیین میکردند ولی همیشه فرزند ارشدشون بوده است. و این رسم در جامعه ماند.
در جامعه تمدن قدیم ماند، به خصوص اعراب که به صورت قبیله اداره میشدند و رئیس قبیله داشتند، همیشه این رسم رعایت میشد. به همین جهت هم بود که آن وقتها که خلفا بودند و ائمهی ما برکنار بودند. در آن ایام خلفا چون خودشان مدعی بودند که ما جانشین پیغمبر هستیم، جانشینان واقعی را میخواستند از بین ببرند. همیشه مراقب بودند و بزرگانی از قبیل خود علی علیهالسلام و دو فرزندش هر دو شهید شدند. بعد چون این جریان خیلی سوءنظر برای مردم ایجاد کرد آنها بعد از آن رعایت میکردند و حتی ائمهی بعدی، چون غالباً فرزند نداشتند و یا این که به خاطر احتراز و دوری از دشمنی خلیفه همسر اختیار نمیکردند. خلفای ناحق جاسوسانی زنانه داشتند که بفهمند این حضرت فرزندی دارد یا نه!، و حتی اگر همسری داشت و آن همسر در خدمت حضرت بود اگر حامله میشد خبرش را به خلیفه میرساندند.
برای این که همیشه مراقب باشد که یا به دنیا نیاید و یا اگر به دنیا میآید هر چه زودتر از بین برود. این وظیفهای بود و این رسم البته به صورت رسم و عادت از همین قاعده “پسر بعد از پدر” ایجاد شد. اما خداوند اظهارنظری در این زمینه نکرده است. بعضیها این آیه را اظهارنظر و تأیید این نظر را میکنند؛ که وقتی حضرت ابراهیم در مناجاتش به عالیترین مقام رسید و همهی امتحاناتش را درست درآورد. خداوند مقام عالی بهش داد. در آن مقام عالی فرمود که: ما تو را برتری دادیم. ابراهیم خیلی خوشحال شد منتها فرمود: ” و مِن ذُرِیَتی؟ ” در مورد من لطف کردید. اما ذریهی من چه؟ از ذریهی من چه خبر؟ فرمود: “….” از ذریهی تو ظالمین به این عهد من نمیرسند. یعنی غیر ظالمین هر کسی مورد نظر خداوند ممکن است قرار بگیرد. این است که بر روی این نظر و عادتی که در همه جاها هست، شدیدتر، خفیفتر. خیلی از دانشمندان رفتهاند تحقیق درمورد خلقت اولیه هر انسان که از نطفه شروع میشود، و تقریباً تا حدی به این نتیجه رسیدهاند ولی به هر جهت همهی اینها به امر الهی بسته است. امر الهی بر هر که قرار بگیرد بر همان قرار میگیرد انشاءالله خداوند ما را گمراه نکند.