بسم الله الرحمن الرحیم
شرک جلی و شرک خفی
اصطلاح ” شرک جلی و شرک خفی” در مقابل ” ذکر قلبی و ذکر خفی ” است. این اصطلاح شرک خفی و شرک جلی بیشتر مورد استفادهی بزرگان عرفان بوده است. برای این که در درجات، تقریباً در آخرین درجات یا و بلکه از اول هم از اولین درجات به این مشکل برخورد میکنند. شرک در مقابل توحید است. ما آیاتی در توحید فراوان داریم” لا اله الا الله ” یا اصطلاحات غیرقرآن هم ” لیس فی الدار غیره دیار ” و امثال اینها اصطلاحات زیاد است. شرک خفی یعنی غیر از خداوند که در نظر دارید، دیگری هم شریک کنید. یعنی به خیال خودش میگوید: خداوند را که قبول دارم خوب یکی دیگر هم کمکش میکند. این شرک میشود. شرک، غیر از کفر است چون کفر نزدیک به توحید است. به جای آن خدایی که باید بپرستد، خدای دیگری را میپرستد. ولی به همان خدا هم معتقد است.
ولی شرک یعنی دو خدا میپرستد. یک قدری کار مشکلتر میشود. شرک خفی یک آیه قرآن هم دارد؛ هیچکس ایمان نیاورد الا این که یک شائبهای از شرک در او بود. یعنی ظاهراً میآمدند خدمت پیغمبر تسلیم میشدند، بیعت میکردند و واقعاً معتقد بودند که ” الله صمد “. در” قل هو و الله احد ” اش یک خورده تأمل داشتند. شرک خفی همان جوری که در اسمش پیداست این قدر مخفی است که به خصوص از این که یک مورچهی رنگ سیاه در شب خیلی طولانی که همه چیز سیاه است و تاریک از روی یک سنگ سیاه رد بشود. این چقدر در چشم شما اثر میکند، شرک خفی همینجوری است. خفی است واقعاً، ولی همان آثار شرک را دارد. تقریباً شاید بشود گفت همهی ما از شرک خفی در عذابیم. یعنی در عذاب، خود ما حس نمیکنیم ولی میفهمیم که این شرک است. حتی بعضی خیلی که دقیق شوند میگویند به دکتر مراجعه میکنیم شرک است. برای این که غیر از خدا به او متوسل میشویم. ولی آن کسی که مستقیم خدا معالجهاش کند خیلی کم است. خودش احتیاج به طبیب پیدا نمیکند.
بنابراین نباید زیاد دنبال این رفت و دنبال این که با موچین به قولی، با دقت بگردیم و شرک خفی را از توی اعمال و افکار خود پیدا کنیم. یک درجات بالاتر عرفان بهتر میتوانند تشخیص بدهند چه چیزهایی شرک است و چه چیزهایی به شرک منتهی میشود. غالباً دیدم، یا نامههایی که میآید از وجود شرک خفی در افکار خودشان نگرانند. البته این نگرانی تا آن حدی که موجب حرکت شخص شود که از نگرانیاش بخواهد کم شود تا خلوص نزدیک میشود بسیار خوب است. اما زیاد در این فکر کردن صحیح نیست. برای این که خود خداوند هم یک جایی اشاره کرده، که جوری که گفتند بیشتر مردمانی که ایمان میآورند در ضمن ایمانشان یک مقدار شرک خفی هست. بنابراین ما بدون نگرانی خاص و شدیدی که از این قسمت داشته باشیم، باید اعمالی را که خدا فرموده است انجام دهیم و شرکی که خداوند فرموده است آنها را از خودمان دور کنیم. در یک دورانی بشریت آمادهی رد شرک بود. یعنی بشریت در تکامل خودش، اولی که خدا را قبول نداشت یعنی همه چیز را با مسائل جسمانی میخواست حل کند، بعد کم کم به شرک خفی رسید. و به جای یک خدا، چند تا خدا قبول کرد.
ایدهی خدا به این طریق در ذهن بشر – یعنی زمینهاش – بود، ولی ایده و نظمش به تدریج در جامعه ایجاد شد. حالا اینک ما در مرحلهای (قرار) داریم که از این مرحله هم بشریت دارد میگذرد و کم کم هم متوجه میشود که دنیا دست کیست! خداوند هم فرموده: بعد از آن که خلق کردم گفتم صبر کنید صبرکردند غنچهها همگی آمدن به گل این تقاضا را کردند که توحید را درک کنند شاید بعضیها درک کرده باشند.