فتوت برخاسته از تصوف و عرفان اسلامي است و تطور معنايي زيادي دارد. فتوت ابتدا در مورد جنگاوري و جوانمردي مطرح ميشده اما بعدها اين واژه به معناي روح طريقتي صنايع و هنرها مطرح شده است كه هر هنرمندي بايد آن را بياموزد، قبل از آنكه صنعت خودش را بياموزد.
آمنه فرخي: برخلاف آنچه در بسياري از منابع از قول پژوهشگران غربي در باب زيبايي و هنر در تفكر اسلامي مطرح است، نوعي تفكر و معرفت به زيبايي در هنر اسلامي نهفته است كه با آنچه در دوره مدرن از قرن 18 مطرح بود، تفاوت اساسي دارد.
مباني و مبادي هنر و زيبايي در اسلام، بهطور كلي عرفاني و تابع نگرش معنوي مسلمين به حقيقت و هستي، آدم و عالم است. اين مبادي تفاوت اساسي و اصولي با مبادي هنر مدرن دارد و ورود به آن تنها از طريق عرفان اسلامي و انس با آن امكانپذير است. در نشستي كه به همت مركز هنرپژوهي نقشجهان، عصر سهشنبه (16 مهر) درخصوص موضوع هنر اسلامي و ماهيت آن و رويكردهاي عرفاني به هنر اسلامي برگزار شد، دكتر شهرام پازوكي، استاد فلسفه، نويسنده و مترجم درباره رويكردهاي عرفاني اين هنر و جايگاه آن مباحثي را با علاقهمندان اين حوزه درميان گذاشت.
دكتر پازوكي در آغاز با اشاره به «نقد سوم» كانت و كتاب استتيكاي بومگارتن و ديدگاه فلسفه مدرن در مورد هنر گفت: در متون عرفاني برخلاف آنچه در فلسفه مدرن و اين آثار مشاهده ميكنيم، بحث زيبايي بهصورت مستقل از هنرها مطرح ميشود. اين تلقي كه زيباييشناسي همواره نسبتي با هنر دارد، در متون عرفاني وجود ندارد و اين مباحث كاملا از هم مستقل هستند. به اين جهت كه زيبايي از نظر عرفا مختص به هنرها نيست؛ چرا كه همه موجودات از نظر آنها زيبا هستند و زيبايي صفتي نيست كه مخصوص بهگونهاي از هنرها باشد. كلمه زيبا در تعبير هنرهاي زيبا (fine arts) در حقيقت يك تكرار و حشو زائد است؛ چرا كه هنر خودبهخود با اين ديدگاه زيبا هست و لازم نيست به آن صفت زيبا را اضافه كرد. در اين زمينه يك جهت اصلي وجود دارد كه مسئله زيبايي در عرفان اسلامي شرحي انتولوژيك دارد و بحثي وجودي است؛ اما هنر به معناي امروزياش امري كاملا سوبژكتيو است.
از اين جهت كه اگر نگاهي به كتاب «نقد سوم» كانت داشته باشيد، متوجه ميشويد كه مسئله زيبايي بهصورت سوبژكتيو طرح ميشود كه اساسا اين شيوه طرح، در متون عرفاني ما جاي ندارد. به همين دليل يكي از مشكلات ما در فلسفه هنر مدرن ملاك زيبايي و زشتي است، درحالي كه از منظر عرفاني همواره درباره زيبايي سخن گفته ميشود و بحثي درباره زشتي به ميان نميآيد و اين موضوع زماني طرح ميشود كه زيبايي را بهصورت سوبژكتيو طرح كنيم و مرجع آن را ذهن انسان، احساسات و عواطف بدانيم. لذا ملاك واحد براي اينكه بدانيم چه چيزي زيباست و چه چيزي نيست، از انساني به انسان ديگر متفاوت است. اما اگر بگوييم زيبايي امري سوبژكتيو نيست و كل هستي زيباست، ديگر سوژه مرجع زيبايي نيست و مدرك آن است. پازوكي در ادامه اين مبحث با اشاره به متون تاريخي و رشد هنر در بستر عرفان گفت: اگر كسي بخواهد در مورد هنرمندان در تاريخ اسلام بخواند، بايد فتوتنامهها را مطالعه كند. فتوتنامهها منابع جامعي هستند تا بدانيم هنرمند كيست؟ چه تعاليمي بايد ببيند؟ چه وظيفهاي دارد؟ و… .
وي درباره خاستگاه اين واژه(فتوت) ادامه داد: فتوت برخاسته از تصوف و عرفان اسلامي است و تطور معنايي زيادي دارد. فتوت ابتدا در مورد جنگاوري و جوانمردي مطرح ميشده اما بعدها اين واژه به معناي روح طريقتي صنايع و هنرها مطرح شده است كه هر هنرمندي بايد آن را بياموزد، قبل از آنكه صنعت خودش را بياموزد. بنابراين هنرمند ميبايست اهل فتوت شود. اگر از حيث تاريخي بخواهيم تاريخ هنر و هنرمندان را بررسي كنيم، منابع اوليه و مناسب همين فتوتنامهها هستند كه بخشي از آنها توسط اصحاب عرفان و مشايخ صوفيه به رشته تحرير درآمدهاند؛ از قبيل فتوتنامههاي ميرسيدعلي همداني، فتوتنامه كاشاني، فتوت نامه واعظ سبزواري و از طرفي ديگر فتوتنامه اصحاب حرفهها از بهترين نمونهها در اين زمينه است. در اين فتوتنامهها ميان هنر و صنعت تفاوتي نيست.
اينها تفاوتهاي ماهوي ندارند ولي تفاوت رتبهاي ميان اينها در فتوتنامهها ديده ميشود. از نظر ماهوي و نه رتبهاي تفاوتي ميان معماري، نقاشي، موسيقي و قصابي وجود ندارد؛ چرا كه همه به يك معنا پيشه و صنعت و هنرند و حاصل كار همه آنها يك امر زيباست.وي درباره زيبايي و مبناي طرح آن از ديدگاه عرفا تصريح كرد: عرفا تقسيم بندي سهگانهاي دارند كه اين تقسيم بندي كليد فهم مسائل عرفاني است. آنها دين را به 3جنبه طريقت، شريعت و حقيقت تقسيم ميكنند. تقسيمبندي سهگانه ديگري نيز وجود دارد كه اسلام، ايمان و احسان است. درباره اين سه اصطلاح بعضي از آقايان علما اظهار كردند كه احاديثي كه در اين زمينه وجود دارد، مخدوش و بدون سند است. اما اينموارد براي عرفا همانند قواعد عرفاني ميماند اعم از اينكه مستند نقلي داشتهباشند يا نداشته باشند.
عرفا اين قواعد را پذيرفتهاند مثل قواعد فقهي كه گاه بدون مستند صريح نقلي بهعنوان قاعده فقهي مورد قبول است. از اينرو اين تقسيمبندي را طرح كردم تا توجه شما را به اين نكته جلب كنم كه بحث عرفاني درباره هنر در اين تقسيمبنديهاي سهگانه كجا قرار دارد. دين داراي 3 جنبه شريعت (ظاهر دين)، طريقت (معنا و باطن دين) و حقيقت (مقصد شريعت و طريقت) است. بحث هنر در 2 حوزه از اين تقسيمبندي سهگانه يعني طريقت و حقيقت مطرح ميشود. به اعتقاد پازوكي، وقتي بحث طريقت مطرح ميشود با مراجعه به متون عرفاني ميبينيم كه فتوتنامهها در حقيقت همان طريقتنامهها هستند كه با اصناف هنرمندان سر و كار دارند.
وقتي به مبحث حقيقت ميرسيم، مباحث زيبايي محل بحث قرار ميگيرند؛ چرا كه حقيقت در واقع مقامي الهي است و بحث زيبايي در عرفان اسلامي كاملا با شأن الهي و تجلي و ظهوري كه خداوند دارد، مرتبط است. اين است كه موضوع زيبايي در بحث حقيقت طرح و موضوع هنر و هنرمند در بحث طريقت و اصحاب طريقت مطرح ميشود. نويسنده كتاب حكمت، هنر و زيبايي در اسلام با ذكر اين مطلب كه در سهگانه اسلام، ايمان و احسان، بحث هنر و زيبايي در مقام احسان مطرح ميشود، گفت: اسلام ظاهر و ايمان باطن است و احسان باطن باطن است.
شريعت ظاهر است، طريقت باطن است و حقيقت باطن باطن است. پس اگر ميخواهيم بحث زيبايي و هنر را درك كنيم، ميبايست به سراغ مقام و جايگاه احسان برويم به معنايي كه عارفان ميگويند. پازوكي ضمن اشاره به اين مطلب كه تجلي از جمله مهمترين مفاهيم عرفاني و مختص عرفاست و بحثي كليدي در زيبايي از منظر عرفان اسلامي به حساب ميآيد، گفت: از ديدگاه عرفا موجودات مظاهر حقاند؛ منظور از آيات در قرآن همان مظاهر است كه خداوند در آنها ظهور كرده است. يكي از اشكالاتي كه فقها به عرفا وارد ميدانند همين مسئله است. از ديدگاه فقها، عرفا با اين اصل ميخواهند بگويند كه خداوند در عالم است و به عالم وارد شده است. در حالي كه عرفا اين مقصود را ندارند و قائل به تجلي هستند. درست در همين نقطه و از منظر عرفاني بحث زيباييشناسي مطرح ميشود. در تفسير عرفاني وقتي خداوند تجلي ميكند در واقع موجودي را خلق ميكند و جلوه خودش را در او به نمايش ميگذارد، پس چون خداوند زيباست، همه موجودات نيز زيبا هستند و با اين ظهور يعني عالم خلق ميشود و لذا عالم زيباست چون مظهر حق است.
از ديدگاه او مفهوم ديگري كه در تلقي عرفاني از هنر اسلامي مطرح است، مفهوم عشق است. موضوع عشق در شعر و ادبيات فارسي ما بسيار وجود دارد. اينكه ادبيات ما به لحاظ شعر بينظير و كمنظير است، جاي هيچشكي ندارد؛ چرا كه شعر الگوي كاملي براي همه هنرها و در رأس همه هنرهاست و چون ما در تفكر اسلامي بهخصوص در ايران شعر داشتيم، از اينرو ميتوان نتيجه گرفت كه به تناسب و بهشدت و ضعف، هنرهاي ديگري نيز در تفكر اسلامي داشتهايم. وي با يادآوري اين مطلب كه تفسير عرفا از عشق همان ايمان است، ادامه داد: تفسيرهاي مختلفي از عشق وجود دارد. عشق در حقيقت قوس صعود هنر است و قوس نزول آن تجلي خداوند است.
خداوند ظهور ميكند و كسي كه متوجه اين تجلي ميشود قطعا عاشق است و او ممكن است هنرمند بهمعناي اهل يكي از هنرها باشد يا نباشد. به اين معنا كه حتما هنرمند خودبهخود عاشق نيز هست. وي با اشاره به 2 اصطلاح تشبيه و تنزيه در مباحث وابسته به معارف اسلامي اظهار كرد: از منظر عرفاني، تشبيه، به اين معناست كه خداوند خود را در خلق موجودات نشان ميدهد. به اين دليل هنر در عرفان مطرح ميشود چون عرفا فقط قائل به تشخيص حق هستند. در واقع خداوند خودش را در خلق ظاهر كرده و مخلوقاتش همان مظاهرش هستند. در اين زمينه كساني متوجه اين حسن ميشوند و عاشق ميشوند و بعد از آن اين حسن را نشان ميدهند.
هنرمند كسي است كه اين حسن را در هنرش نشان ميدهد. بهعبارت ديگر، او كسي است كه متوجه حسن شده و اين حسن را در يكي از هنرها اظهار كرده؛ يعني آن را از خفا به ظهور آورده است. وجه تشبيه هنر همان مسئله تقليد است كه قرنها در تعريف زيبايي موردنظر بوده است. اين تقليد در عرف عرفان اسلامي بهعنوان تشبيه مطرح شده است البته نه به معناي ادبي بلكه به معناي عرفاني آن. وجه تشبيهي هنر در تلقي عرفاني هنر اسلامي بسيار مهم است؛ چرا كه در راستاي عالم خيال نيز مطرح ميشود.
از ديدگاه دكتر پازوكي، خيال از نظر عرفا فقط قوهاي مربوط به ذهن انساني نيست بلكه تحقق خارجي دارد. از اينرو كسي كه اهل هنر به معناي امروزي است از نظر عرفاني بايد نسبتي با عالم خيال داشته باشد. وي اضافه كرد كه تاثير عالم خيال را در مينياتورها و معماري اسلامي ميتوان به وفور پيدا كرد. يكي از دلايلي كه هنر اسلامي ناتوراليستي نيست و نميخواهد از طبيعت تقليد كند به همين امر برميگردد كه عالم خيال نميخواهد از طبيعت تقليد كند چون عالم خيال وراي عالم طبيعت است و معناي آن محسوب ميشود. به همين ترتيب مباحثي از قبيل صورت و معني، زبان رمزي در عرفان اسلامي وجود دارد كه توجه و فهم آنها ما را به آن نوع معرفت پنهان در هنرهاي اسلامي رهنمون ميسازد.
منبع: روزنامه همشهری- سه شنبه 23مهرماه1387