دکتر سید حسین نصر – ترجمه دکتر انشاءالله رحمتی
اخیراً اثر جدیدی با عنوان the study quran، زیر نظر استاد دکتر سید حسین نصر به زبان انگلیسی انتشار یافته است. عجالتاً میتوان عنوان اصلی «قرآنشناخت» و عنوان فرعی «تفسیر معاصرانه قرآن کریم» را برای آن پیشنهاد کرد. این اثر حاصل کار گروهی از محققان مسلمان غربی است که زیر نظر استاد نصر به خلق این اثر اقدام کردهاند. آقایان جنردگلی، ژوزف لومبارد و خانم ماریا دکاکه، بخشهایی از این اثر را تألیف کردهاند و هر یک از این سه، به نوبهی خویش ویراستار مابقی بخشها بودهاند. آقای محمد رستم نیز در مقام ویراستار با آنها همکاری داشته است. قرآنشناخت حاصل ده سال تلاش و تحقیق این گروه است و انتشارات هارپر وان (Harper One) از معتبرترین ناشران آثار دینی، به نشر آن اقدام کرده است.
در قرآنشناخت سه کار انجام شده است: نخست سعی شده که ترجمهی معتبر و روانی از متن قرآن کریم به دست داده شود؛ سپس تفسیر روشمندی بر تکتک آیات نوشته شده است. و در پایان نیز جستارهایی در زمینهی وجوه مختلف قرآن کریم به قلم صاحبنظران این حوزه آمده است. این اثر به شکل آراسته و فاخری، در یک مجلد، به خط ریز و به سبک دانشنامهای، انتشاریافته است. آنچه در پی میآید، دیباچهی دکتر نصر است:
قرآن کریم برای مسلمانان، کلام بیکم و کاست خداوند است که در دوران بیست و سه ساله بعثت رسولالله (ص)، از طریق جبرئیل امین به آن حضرت وحی شده است. مسلمانان معنا، زبان و هر واژه و حرف قرآن کریم، صدای آن وقتی تلاوت شود و متن آن وقتی بر چیزی مختلف نوشته شود، همه و همه را مقدس میدانند. قرآن کریم وحی شفاهی به زبان عربی بود که ابتدا پیامبر خدا (ص) آن را شنید و سپس با الفبای عربی در کتابی مشتمل بر ۱۱۴ سوره و بیش از ۶۲۰۰ آیه به ترتیبی که خود آن ترتیب نیز وحیانی بود، تدوین شد. این متن مقدس که همه مسلمانان آن را «کتاب» میدانند، نامهای بسیاری مانند فرقان (معیار) و هُدی (راهنما) دارد؛ ولی متداولترین نامش، قرآن است، به معنای «خواندن». همان طور که مسیحیان از کتاب آسمانی خود به «Holy Bible: کتاب مقدس» تعبیر میکنند، مسلمانان معمولاً کتاب قدسی خویش را «قرآن مجید» (۵۰: ۱؛ ۸۵: ۲۱) یا «قرآن کریم» (۵۶: ۷۷) میخوانند. این کتاب که در زبان انگلیسی به نام Koran) quran) شناخته میشود، تجلی اصلی اسلام و منبع و منشأ اساسی همه آن چیزهایی است که به معنای اصیل کلمه اسلامیاند، از مابعد الطبیعه، فرشتهشناسی و جهانشناسی گرفته تا فقه و اخلاق، از هنرها و علوم گوناگون گرفته تا ساختارهای اجتماعی، اقتصاد و حتی اندیشه سیاسی.
قرآن همراه همیشگی مسلمانان در سفر زندگی است. آیات آن، نخستین صداهایی است که در گوش نوزاد خوانده میشود. در مراسم ازدواج، قرآن خوانده میشود و آیات آن معمولاً، آخرین کلماتی است که یک مسلمان در دم مرگ میشنود. در جامعه اسلامی سنتی، صدای تلاوت قرآن در همه جا طنینانداز بود و فضایی را که مردان و زنان زندگی روزانهشان را در آن سر میکردند، شکل میداد. این معنا در مورد بسیاری از مکانها، حتی امروز نیز تا حد زیادی صادق است.
قرآن به عنوان یک کتاب اسلامی، تقریباً در خانه هر مسلمانی یافت میشود و مردان و زنان به هنگام اشتغال به فعالیتهای روزانه خویش، قرآن را در شکلها و اندازههای مختلف به همراه خود دارند تا بدین وسیله مایهی حفظ و حمایتشان باشد. در بسیاری از بخشهای جهان اسلام، وقتی کسی آغاز به سفر میکند، او را از زیر قرآن رد میکنند و حتی امروز نیز بر دروازه برخی شهرهای اسلامی سنتی، جلدی از قرآن قرار میدهند و کسانی که در آن شهر وارد یا از آن خارج میشوند، از زیر قرآن میگذرند. قرآن منبع همیشگی برکت است که مسلمانان عمیقاً آن را در همه زندگی خویش، ساری و جاری میبینند.
از آنجا که قرآن کریم واقعیت محوری، قدسی و وحیانی برای مسلمانان است، در این اثر (یعنی قرآنشناخت) نیز به این اعتبار موضوع بحث قرار گرفته و به کتابی که صرفاً اهمیت تاریخی، اجتماعی یا زبانشناختی ـ جدای از ماهیّت قدسی و وحیانیاش دارد ـ محدود نشده است. برای این هدف، در قرآنشناخت درک و دریافت و تفسیر قرآن در متن سنت فکری و معنوی مسلمانان، کانون توجه قرار گرفته است، گو اینکه این بدان معنا نیست که مسلمانان تنها مخاطبانِ در نظر گرفته شده برای آن باشند؛ زیرا هدف آن بوده است که این اثر به کار محققان، معلمان، متعلمان، دانشجویان و خوانندگان عمومی بیاید.
در قرآنشناخت، به این کتاب [آسمانی] که با تلاوت آن اشک شوق از دیدهی مسلمانان از سوماترا تا سنگال جاری میشود، اهتمام داشتهایم و نه به متنی که برای تحقیقات مربوط به زبانشناسی معنایی یا شرایط اجتماعی جزیرةالعرب در سده ۷-۱ درخور اهمیت است.
از نظر اسلام، این کتاب آسمانی، به مدت بیست و سه سال دوران نبوت رسول خدا (ص)، در شرایط مختلف در شب و روز، هم در مکه و هم در مدینه، از طریق جبرئیل امین بر آن حضرت نازل شد؛ به قسمی که هرچند کلمات قرآن از زبان او بیرون آمده است، ولی گویندهاش خداست. پیامبر (ص) وسیلهای بود که از طریق او، حقیقت قرآن، حقیقتی موجود در یک مرتبهی وجودی فوقِ زمان نزد خداوند، حقیقتی موجود در آنچه مسلمانان از آن به «لوح محفوظ» (۵۸: ۲۲) تعبیر میکنند، بر مردان و زنان در این دنیا نازل شد. به همین دلیل غالباً خود وحی، «تنزیل» توصیف شده است، که بدین معناست که قرآن پیش از وحیشدن یا نزولش بر رسول خدا (ص)، واقعیت داشته [و موجود بوده] است و بنابراین، برخلاف نظر منکرانِ ماهیت وحیانی قرآن در طی قرون، کلام پیامبر (ص) نیست.
و در عین حال، چیزی از واقعیت/ حقیقت روح پیامبر (ص) در قرآن حضور دارد و به همین روی وقتی از عایشه ـ همسر پیامبر ـ درباره خُلق و خوی آن حضرت پرسیدند، در پاسخ گفت: «خوی او قرآن بود». پیامبر خدا (ص) اندکی پیش از رحلت از دنیا در حدیث معروفی فرمود: «من در میان شما دو امانت گرانبها [ثِقلین] برجای میگذارم: کتاب خدا و عترتم. اگر به آنها چنگ بزنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض بر من وارد شوید. پس بنگرید که پس از من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد.»
پیام قرآن
موضوعات اصلی این کتاب قدسی چیست؟ قرآن کریم، اول از همه حاوی آموزهای است درباره سرشتِ واقعیت در همه مراتب آن؛ از خود حقیقت مطلق، یعنی خدای یکتا گرفته تا واقعیت آفرینش، هم «جهان کبیر»، هم «جهان صغیر». در قرآن، الله یا خدا به عنوان حقیقت برتر که وحدانیّتش مرکز و محور پیام اسلام است، به طور کامل معرّفی شده است. خداوند، یکتا، توأمان غیرمتشخص و متشخص، متعالی و حلولی، جلیل و جمیل/ دارای صفات جلال و دارای صفات جمال است. از هر آنچه تصور بتوان کرد، فراتر و در عین حال همانطور که خود قرآن به بیانی بسیار شاعرانه میفرماید، از رگ گردن به ما نزدیکتر است (۵۰: ۱۶).
به علاوه در قرآن کریم، انبوهی از اسما و صفات الهی ذکر شده است که چون در کلام خداوند وحی شدهاند، بنابراین مقدساند و نه فقط وسیله شناخت خدا که وسیله بازگشت به او نیز هستند. بدینسان، این اسما و صفات نه فقط در مابعدالطبیعه و کلام اسلامی، بلکه در ابعاد علمی و آیینی حیات دینی و معنوی اسلامی، نیز نقشی اساسی ایفا میکنند. خود قرآن میفرماید: «و للّه الاسماء الحُسنی: نیکوترین نامها از آن خداست» (۷: ۱۸۰، مقایسه کنید با: ۱۷: ۱۱۰؛ ۲: ۸؛ ۵۹: ۲۴). همین آیه سپس به مؤمنان دستور میدهد که خداوند را به آن نامها بخوانند (۷: ۱۸۰).
در اعتقاد اسلامی مبتنی بر قرآن، فرق گذاشته میشود میان: [۱] ذات الهی، که فوق هر اسم، نعت و وصفی است؛ [۲] اسما، احوال و صفات او؛ [۳] افعال او؛ ایجاد و ابقای همهی جهانها و همه آفریدههای موجود در آن جهانها و تأثیرات پیوسته ارادهی او در آفرینش حضرتش، بهویژه در مرتبهی بشری که در آن محبت و رحمت و همچنین عدالت و داوری همواره حضور دارد ـ جملگی ذیل افعال او قرار میگیرند.
شهادت به ایمان، در اسلام، یعنی شهادت نخست لا اله الاالله، عبارتی که در خود قرآن وحی شده است (۳۷: ۳۵؛ ۴۷: ۱۹) نه فقط برترین بیان درباره وحدت و تعالی خداوند است، بلکه وسیلهای برای متحد ساختن دیگربارهی همهی صفات ثبوتی در حضرت احدیّت نیز هست. شهادت همچنین به این معناست که در نهایت هیچ جمالی جز جمال الهی، هیچ خیری جز خیریّت الهی، هیچ قدرتی جز قدرت الهی و… وجود ندارد. به لحاظ مابعدالطبیعی/ حِکمی، این بدان معناست که در نهایت هیچ واقعیتی/ حقیقتی جز واقعیت الهی، موجود نیست.
قرآن کریم دربارهی سرشت انسانها نیز به تفصیل تمام بحث میکند. به ما میآموزد که کیستیم، چرا آفریده شدهایم و در اینجا بر روی زمین قرار گرفتهایم، غایت ما در زندگی چیست، حقوق و مسئولیتهای ما بر طبق شریعت الهی کدام است، دربارهی جاودانگی روان بشر و احوال آن در زندگی پس از مرگ و پیامدهای شیوهی زندگیمان در دنیا برای زندگیمان پس از مرگ، چه چیزهایی باید بدانیم.
هرچند قرآن کریم در بیشتر آیاتش مردان و زنان ـ هر دو ـ را مورد خطاب قرار میدهد، ولی در برخی مواضع نیز صراحتاً به معنای آفرینش انسانها به صورت مذکر و مؤنث یا به صورت زوج، قداستِ تمایلات جنسی/ رفتار جنسی، اهمیت خانواده و مسئولیتهای هر جنس نسبت به جنس دیگر را در ازدواج بحث میکند. به علاوه در قرآن به رابطه صحیح میان فرد، جامعه و سایر آفریدههای خداوند، پرداخته شده است.
هیچ کتاب آسمانی مقدسی را نمیشناسم که بیش از قرآن دربارهی کیهان و جهان طبیعت سخن گفته باشد؛ در قرآن تعالیم گستردهای دربارهی جهان پیداییها، سرگذشت جهان، رویدادهای اخروی که نشانه پایان نظم کیهانی موجود در حال حاضر است و نیز دربارهی پدیدهی طبیعت به عنوان جلوهگاه حکمت خداوندی، آمده است. در حقیقت، قرآن کریم از این پدیدهها با عنوان آیات («نشانهها» یا رمزها) تعبیر میکند و همین واژهی آیات را در مورد عبارات آن کتاب قدسی/ قرآن، به کار میبرند.
قرآن کریم پیرامون حیات و منشأ آن، و نیز پیرامون رابطهی همه موجودات ـ جاندار و بیجان ـ از حیوانات و نباتات، تا کوهها، دریاها و ستارگان، تا خدا، سخن میگوید. به یک معنا، قرآن نه فقط بر انسانیت، بلکه بر یک بخش کامل کیهانی وحی شده است و بسیاری از حکیمان مسلمان، در طی قرون، از خود کیهان با عنوان نوعی وحی، در حقیقت وحی نخستین، تعبیر کردهاند. به همین دلیل غالباً از کیهان با عنوان قرآن تکوینی، که معنای «آیات» آن را فقط از طریق قرآن تدوینی، یعنی کتاب قرآن به عنوان کتاب قدسی اسلام، میتوان فهم کرد، تعبیر شده است.
البته همانطور که در بسیاری از احادیث نبوی دیده میشود، قرآن دارای ظاهر و باطن و در حقیقت دارای باطنهای عدیده است و بر طبق سنت اسلامی، باطنیترین باطن آن فقط برای خداوند شناخته است. فهم مراتب معنایی عدیدهی متن قرآن، کمال اهمیت را دارد، برای آنکه بتوان کتاب تکوین را «قرائت کرد» و فهمی کاملی داشت از تعالیم آن، از جمله همان مابعدالطبیعه، جهانشناسی، علم به احوال انسان، آخرتشناسی و حیات معنوی که در قرآن از آنها سخن به میان آمده است.
منبع اساسی شریعت
به موضوعات و مضامین اصلی ذکر شده در قرآن بازمیگردیم. در اینجا باید تأکید ورزید که قرآن، منبع اساسی شریعت اسلامی است و هرچند به لحاظ تاریخی رسول خدا (ص) را همانند موسی (ع)، «شارع» خواندهاند، ولی در اسلام شارع نهایی، خود خداوند است که غالباً الشارع نامیده میشود. فقط چند صد آیه قرآن، به شیوه عینی [و مصداقی] درباره شریعت بحث میکنند، حال آنکه آیات دیگر، موضوع بحثشان، اصولی است که قوانین شریعت، بر آنها بنا شده است. در حقیقت به اعتقاد مسلمانان، شریعت اسلامی یا قانون الهی، تجسم عینی اراده خداوند است به شرحی که در قرآن کریم برای اهل اسلام، بیان شده است. و از منظر اسلامی، کتب آسمانی همه ادیانِ وحی شده از جانب خداوند، که هر یک دارای شریعت خاص خویشاند (ر. ک: ۴۸: ۵)، در آن ادیان همین جایگاه را دارند؛ بنابراین در نظر مسلمانانی که قرآن را به عنوان کلام خداوند، میپذیرند، پیروی از شریعت الهی، برای عمل به دینشان، اهمیت مبنایی و اساسی دارد.
قرآن کریم کتاب اخلاق نیز هست. در قرآن کریم معیارهایی نه فقط برای تمیز دادن میان حق و باطل، زشت و زیبا، بلکه برای تمیزدادن میان نیک و بد/ خیر و شر نیز معیارهایی آمده است. اگرچه قرآن تأکید میورزد که انسانها باید از موهبت خداداد عقل خویش برای تشخیص آنچه حق، زیبا و نیک است استفاده کنند، در عین حال تأکید دارد که باید به وحی ایمان داشت؛ چه، داوری نهایی درباره آنچه حق و نیک است، در آن آمده است و در حقیقت در پرتو هدایت قرآن، عقل بشر به جای آنکه مغلوب هواهای نفسانی و دستخوش انحطاط شود، میتواند کاملاً کارآمد و اثرگذار باشد.
به علاوه تعالیم اخلاقی قرآن کریم هم مربوط است به پرورش فضیلتهایی که مخصوصاً از آنِ افراد است و هم مربوط است به پرورش صفات اخلاقی اجتماعی مانند عدالت و سخاوت، که برای جامعهای که بتوان آن را حقیقتاً اسلامی خواند، اهمیت مبنایی دارند. به علاوه از منظر قرآنی، حقوق فرد و حقوق جامعه، برخلاف تصوری که گاهی در جوامع مدرن غربی از آنها وجود دارد، تعارض یا تضادی با هم ندارند.
قرآن کریم به عنوان منبع بنیادین دین اسلام، شامل تعالیمی، از جمله تعالیم اقتصادی و سیاسی، است که هم به فرد فرد مؤمنان تعلق دارند و هم به جامعه اسلامی در کلیت آن. به علاوه مشتمل است بر اعمال و بهویژه مناسک فردی مختلفی که جزئیاتشان از طریق حدیث و سنت (قول و فعل) رسول خدا (ص)، بیان شده است؛ ولی قرآن، علاوه بر این، رویهها و نهادهای دینی عامی تأسیس میکند که برای جامعه اسلامی در کلیتش، جایگاه مبنایی دارند.
بسیاری از افراد واقفند که قرآن به حیات دینی، و همچنین به موضوعاتی که هم به نجات فردی مربوط میشود و هم به نظم اجتماعی، اهتمام دارد؛ ولی بسیار کمتر است شمار کسانی که معتقد باشند قرآن کریم، راهنمای حیات معنوی درونی نیز هست. در صورت توجه به باطن قرآن درمییابیم که فقط این گونه نیست که قرآن حاوی تعالیمی است در خصوص ایجاد یک نظم اجتماعی عادلانه و داشتن یک زندگی فضیلتمندانه که به بازگشت به خداوند پس از مرگ در حالتی سعادتمندانه میانجامد؛ بلکه افزون بر این، قرآن وسیلهای است برای بازگشت به خداوند، در همین دنیا، و در حالی که آدمی در همین جهان به سر میبرد. بنابراین قرآن راهنمایی روحانی و حِکمی برای دستیابی به حقیقت، راهنمایی برای نیل به سعادت حتی در همین دنیاست.
مضمون دیگری که در جایجای بسیاری از سورههای قرآن به چشم میخورد، تاریخ قدسی و حکایتهای مربوط به پیامبران گذشته و امت آنهاست. این تاریخ قدسی، غالباً به طور کامل به سنت ابراهیمی و پیامبران بنیاسرائیل محدود شده است، گو اینکه در قرآن به برخی پیامبران عرب نیز که نامشان در کتاب مقدس نیامده است، برمیخوریم؛ اما هدف آن است که فحوای این تاریخ قدسی، فحوایی جهانشمول باشد؛ زیرا مخاطب وحی اسلامی، برخلاف آنچه در مورد یهودیت دیده میشود، همهی بشریت است نه یک امت خاص.
به اعتقاد مسلمانان، تاریخ قدسیِ روایت شده در قرآن را، خداوند به پیامبر (ص) وحی کرده است؛ یعنی این تاریخ صرفاً مجموعهای از گزارشهای شنیده شده از منابع یهودی یا مسیحی نیست. در حقیقت تفاوت ظریفی میان روایتهای کتاب مقدس و قرآن کریم از تاریخ قدسی وجود دارد. در حالی که روایتهای کتاب مقدس، ماهیتی تاریخیتر دارند، تاریخ قدسی قرآن غیرتاریخیتر/ تاریخستیزانهتر است و در وهله نخست به قصد آموزش درسهای اخلاقی و معنوی، وحی شده است.
تاریخ قدسی قرآن را بیشتر واقعههایی در روان بشر دانستهاند تا صرف رویدادهای تاریخی در جهان؛ برای مثال، همه انسانها اوصاف موسی (ع) و اوصاف فرعون، زیبایی یوسف (ع) و دسیسهچینی برادران او را در درون خویش دارند؛ یعنی این تاریخ قدسی وسیلهای است برای آموزش [خودشناسی به انسانها و آگاه ساختنشان به] نفس خویش و همچنین آموزش نیک و بد به آنان؛ و نیز آگاه ساختنشان به اینکه چنانچه آدمی چونان پیامبران گذشته به خداوند متوسل شود، از او یاری بجوید و در همه بلاهای زندگی به او توکل کند، در نهایت خیر بر شر پیروز میشود.
آخرتشناسی و ادوار نبوت
دیدگاههای سنتی درباره تاریخ دینی معمولاً به آخرتشناسی اهتمام داشتهاند و دیدگاه اسلام از این لحاظ، استثنا نیست. قرآن کریم تاریخ را واقعیتی متناهی میداند که با آفرینش بشریت کنونی به دست خداوند، آغاز میشود و با رسانیدن تاریخ کیهانی و انسانی به سرانجامِ اخرویاش به دست خداوند، پایان میپذیرد. تلقی قرآنی از سیر زمان، به یک معنا، تلقی ادواری است؛ یعنی هر دور با نزول پیامی از خداوند از طریق یک پیامبر آغاز میشود، بهتدریج امت خاصی که آن پیام به سوی آنها فرستاده شده، به فراموشیاش میسپارند و معمولاً بلایی به اراده خداوند واقع میشود و پس از آن پیامبر جدیدی ظهور میکند.
اما این ادوار نبوت بیپایان نیست، بلکه قرآن کریم اعلام میدارد که پیامبر اسلام (ص)، خاتم پیامبران (۴۰: ۳۳) در سلسله نبوت است و پس از او پیامبر دیگری نخواهد آمد و فقط واقعههایی اخروی که نشانه پایان این جهان و بشریت کنونی است، واقع خواهد شد. قرآن کریم همچنین به امکان آفرینش تازهای از سوی خداوند، پس از نابودی دنیا اشاره میکند، و اما این موضوعی است فراتر از دغدغههای بشریت کنونی که مخاطب قرآن کریم است (ر. ک: ۴۸، ۱۹: ۱۴؛ ۱۵: ۳۵). توصیفاتی که به واقعههای اخروی مرتبط با افراد و جامعه بشری ـ هر دوـ و همچنین کیهان مربوط میشوند، برای پیام قرآنی، محوریت دارند.
در بخشهای بسیاری در جای جای این متن قدسی، از مرگ، رستاخیز، داوری الهی، بهشت، دوزخ، و به طور ضمنی برزخ و همچنین غایت نهایی انسانها، سخن به میان میآید. قرآن کریم این حقایق اخروی را به زبانی بسیار نیرومند، انضمامی و در عین حال کاملاً رمزی (سمبلیک) بیان میکند. آخرت به شیوهای چنان [نیرومند] معرفی شده است که به سان حقیقتی ثابت در آگاهی مسلمانان در همه زندگیشان در این دنیا، باقی میماند. لذتهای بهشت و همچنین عذابهای هولناک دوزخ به شیوهای توصیف شدهاند که تأثیری نازدودنی بر ذهن و روان مؤمنان بر جای مینهند، اعمال و افکارشان را در این دنیا عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند. به علاوه، زبان قرآن هم زبانی انضمامی و حسی است که سادهترین مؤمنان قادر به فهم آنند و هم زبانی رمزی و متافیزیکی که پاسخگوی نیازهای حکیمان و اولیاست. لذتهای بهشتی توصیفشده در قرآن، برخلاف اعتقاد برخی افراد، تلطیف [و تعالی] لذتهای زمینی نیست. بلکه لذتهای زمینی، هم لذتهایی که برای مسلمانان در این دنیا مباح است و هم لذتهایی مانند شراب، که در این دنیا مباح نیست، جلوهی زمینی حقایق بهشتی معرفی شدهاند.
کتاب معرفت
قرآن کریم، کتاب معرفت نیز هست و برای مسلمانان، اصول همه معارف اصیل، بنا به فهم سنتی از این معارف، و نه بنا به تلقی برخی معاصران علمزده که میکوشند تا آیات مختلف قرآن را با فلان یا بهمان نظریه یا اکتشاف علمی دوران کنونی، یکسان بگیرند ـ در قرآن آمده است. در تمدن اسلامی سنتی اعتقاد بر این بوده است که ریشهی همهی علوم اسلامی، از فقه تا نجوم، از کلام تا طب، در قرآن کریم است. در حقیقت همهی اندیشه و هنر اسلامی را میتوان، تفسیرهایی بر قرآن دانست. اینکه نزول قرآن به تأسیس یکی از تمدنهای بزرگ جهان و علاوه بر آن به خلق یکی از سنتهای علمی، فلسفی و هنری بزرگ در تاریخ بشر منجر شد، اتفاقی نبود. بدون ظهور قرآن کریم، علوم اسلامی به گونهای که آنها را میشناسیم، علومی که بعدها به جهان غرب آورده شدند، وجود نمیداشتند و بنابراین واژههایی مانند «جبر»، «الگوریتم» و بسیاری از دیگر واژههای عربیالاصل در زبان انگلیسی پدید نمیآمد. [حتی] جامعهای قدیس توماس آکوئیناس، لااقل در شکل فعلی آنها، وجود نمیداشت؛ زیرا این جامعها حاوی اندیشههای بسیاری است که از منابع اسلامی گرفته شدهاند. [۱]
هنر قدسی
پیام قرآنی، نه فقط برای رشد و شکوفایی علوم اسلامی، اهمیت اساسی داشته، بلکه واقعیتی اساسی در خلق هنرهای اسلامی بوده است و خواهد بود؛ چه، اصول این هنرها برگرفته از حقیقت است؛ حقیقت باطنی، قرآن کریم. در طی قرون و اعصار، کتاب قدسی اسلام نه فقط الهامبخش هنرهای اسلامی از خوشنویسی تا معماری بوده است، بلکه اصول این هنرها نیز از آن گرفته شده است. تعالیم قرآن کریم، خلاقیّت هنری مسلمانان را به مسیرهای مشخصی هدایت کرد و زمینه اجتماعی [لازم] برای خلق آثار هنر اسلامی را فراهم ساخت. این واقعیت که تمدن اسلامی این همه اشعار بسیار برجسته خلق کرده، ولی عملاً هیچ مجسمهی مهمی در این تمدن خلق نشده است و این واقعیت که خوشنویسی برای حیات اسلامی این همه محوریّت دارد، همهی اینها مستقیماً با پیام قرآن مرتبط است، هم به لحاظ صورت آن و هم به لحاظ محتوای آن. تعیین اینکه حقیقت هنر قدسی چیست، کدام حوزهها در هنرهای اسلامی درخور اهمیت است و کدام سلسله مراتب هنرها، باید در تمدن اسلامی موجود باشد، همهی اینها نیز از قرآن کریم سرچشمه میگیرد.
پیام قرآن کریم دربارهی «دین»، جهانشمول است. حتی وقتی هم قرآن کریم از اسلام سخن به میان میآورد، کلامش نه فقط ناظر به دین وحی شده از طریق پیامبر اسلام (ص)، بلکه ناظر به تسلیم به خداوند به طور کلی است؛ بنابراین در قرآن، ابراهیم (ع) و عیسی (ع) نیز مسلمان به معنای «تسلیم شده/ تسلیم در برابر خداوند»، خوانده شدهاند. پیام قرآن مبتنی بر جهانشمولی وحی است و این متن مقدس به صراحت میفرماید که هیچ امتی نیست که خداوند برایش فرستادهای گسیل نداشته باشد؛ چنان که در آیه ۳۶: ۱۶ آمده است: «و لقد بَعَثنا فی کُل اُمّهٍ رسولاً اَن اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت: بهراستی در میان هر امّتی، فرستادهای برانگیختیم [تا بگوید:] خدای را بپرستید و از خدایان دروغین بپرهیزید.»
این منظر جهانشمول، بیشترین تأثیر را بر رابطهی میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، هم در عمل و هم در نظر، در سراسر تاریخ اسلام داشته است. به دلیل همین پیام قرآن است که مسلمانان، پیش از دوران مدرن، نخستین امتی بودند که آنچه را که به نام علم ادیان (یا Religionswissenchaft) شناخته شد، شکل دادند و به شیوهی عالمانه [و نه به شیوهی جدلی] دربارهی ادیان دیگر، از جمله ادیان غیر ابراهیمی، قلم زدند و نمونهاش را در «تحقیق ماللهندِ» ابوریحان بیرونی (متوفی به ۴۴۲ق/۱۰۴۸م) میتوان دید که هزار سال پیش نوشته شده است. به همین دلیل در هفت قرن پیش، عارفان و حکیمان مسلمانی چون ابنعربی (متوفی به ۶۳۸ق/۱۲۴۰م) و جلالالدین بلخی (متوفی ۶۷۲ق/۱۲۷۳م) دربارهی وحدت درونی ادیان قلم زدند و اندکی پس از آن عارفان مسلمان در هندوستان، گفتگوی دینی بر مبنای فهم متقابل با عالمان هندو به راه انداختند و متون مقدس آیین هندو را از سنسکریت به فارسی ترجمه کردند و برخی از آنان مجموعهای از آثار در چین آفریدند که میتوان آنها را آثار «نو کنفوسیوسی اسلامی» خواند.
پیام قرآن کریم در آن واحد پیامی حِکمی و عملی، فقهی و اخلاقی است و علاوه بر حیات معنوی و عقلی، به مسائل روزمره نیز اهتمام دارد. این متن مقدس به هر جنبه دغدغهی بشر، از ژرفترین پرسشهای عقلی و رفیعترین مسائل روحانی گرفته تا موضوعات معمولی زندگی روزمره میپردازد. قرآن هم شفابخش است و هم معرفتبخش. در پیام آن هم بشارت است، هم بیم (نذر). به همین دلیل پیامبران، از جمله پیامبر اسلام (ص) را بشیر (بشارتدهنده) و نذیر (بیمدهنده) میخواند. قرآن برای هر جنبه قابل تصور از حیات، عمل و اندیشه بشر، هدایت و در عین حال برای روح مؤمنان، مایهی آرامش است.
قرآن کریم به عنوان تجلّی اصلی اسلام، تجلیی که همه جوانبش مقدّس تلقی شده است، منبع هر آن چیزی است که به معنای حقیقی کلمه، «اسلامی» است. قرآن به عنوان کلام زندهی خداوند، از گهواره تا گور، در همه جا راهنمای مسلمانان است و فضایی معنوی و دینی فراهم میسازد که آنها در آن متولد میشوند، نفس میکشند، زندگی میکنند و بدرود زندگی میگویند.
ادامه دارد…
پینوشت
۱. توماس آکوئیناس (۱۲۲۵ـ۱۲۷۴م)، فیلسوف و متألّه بزرگ مسیحی، دو اثر با عنوان جامعالهیات (Summa thelogica) و جامع ضد کافران (Summa Contra Gentiles) دارد و در این آثار از فیلسوفان اسلامی مانند ابنسینا و ابنرشد، تأثیر پذیرفته است.
منبع: روزنامه اطلاعات