Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح چهارشنبه خانم‌ها ۹۵/۷/۷ (نظم خلقت، خودبینی، رد نکردن ندیده‌ها، چشم واقع‌بین)

Hhdnat majzoobaalishah23

بسم الله الرحمن الرحیم

ترتیب فصول به بهار و تابستان پائیز و زمستان، این اسم و این تغییر ظاهری را بشر برای خودش داده است. نه اینکه بشر این کار را کرده نه! چون خود گیاهان، بشر اولیه که زندگی او از راه کشاورزی اداره می‌شد، می‌دیده که گیاه از اول یک گیاه کوچکی است و به همین طریق که می‌بینید انجام می‌شود. مغایرت یا همین تغییری که در گیاه هست، در هوا هم یک تغییراتی انجام می‌شود، یعنی‌‌ همان ایام بهار هوا معتدل و خوب است در تابستان هوا خیلی گرم، همین جور، این (فصل‌ها) این طبیعت… ولی اسم را بشر خودش گذاشته است. یعنی آمده هر یک از این فصول را به سه قسمت تقسیم کرده و برای هر قسمت نامی گذاشته. در این تقسیم‌بندی هیچ چیزی را خداوند بیکار نگذاشته، یعنی هر چه را آفریده برای آفرینشش نظر داشته و اراده کرده است که آن را بیافریند. هیچ چیزی خود به خود (به وجود) نیامده، هیچ چیزی تصادفاً ایجاد نشده است. البته ما در صحبت‌ها خیلی می‌گوییم (تصادفاً، اتفاقاً) این‌ها خیلی مورد استفاده‌ی ما است ولی در کارهای خدا و خلق طبیعت، هیچ چیزی نیست که به اصطلاح به‌دردخور نباشد نه! در اینجا خیلی از انسان هر کدام بگیریم اونای دیگه از دستش درمی‌رود. دو فصل بهار و پائیز یک تشابهاتی با هم دارد؛ از جمله هوای خیلی لطیف و حتی من دیدم خیلی از گیاهان جوانه می‌زنند از نو مثل اینکه می‌خواهد سبز شود و امثال این‌ها.
ولی مع‌ذلک آن اساس کار که خداوند می‌خواهد و آفریده برای هر کدام یک وظیفه‌ی خاصی معین کرده و باید طبق آن وظیفه‌ی خاص با (موجوداتش) رفتار کرد، زیرا خود آن‌ها هم طبق‌‌ همان وظیفه‌ای که برایشان معین شده است رفتار می‌کنند. یک نظم دقیقی برای خود دارند. به طوری که مثلی می‌گوید: کسی گفت اگر خدا را به اختیار من بگذارند این خلقت را عوض می‌کنم. به قول خیام که می‌گوید: بر هم زنم این چرخ مزور همه روز… از نو فلک دگر چنان ساختمی که آزاده به کام دل رسیدی آسان. می‌گوید: این چه دنیایی است که همه نیکان را به زحمت می‌اندازد و بدان را راحت نگه می‌دارد. اگر این حرف او در عالمی که «حرف خودش را می‌زند» درست است در عالم «خودبینی» درست است. خداوند در بشر یک حالت خودبینی آفریده حالا این حل… که آفریده چرا آفریده؟ برای اینکه خدا می‌فرماید که: وقتی من خلق کردم بر خلقت من ایراد نگیرید. اگر ایرادی هست از خود شماست! بنابراین ما (در اراده‌ی) خدا، ما تنها «دید و میل خود» را می‌بینیم و اراده‌ی خود را می‌بینیم که تابع میل ما است. ما می‌گوییم که (آزاده به کام دل رسیده آسان) آزاده به آن شخصیت علمی که (رسیده است) به واسطه‌ی همین فشار‌ها (بوده است). اگر این فشار‌ها نبود او هم یک شخص عادی بود. بنابراین این فشار‌ها هم در راه‌‌ همان هدفی است که گفته شده. یکی گفته بود که من (از نو فلک دگر) می‌کنم، من این کار را می‌کنم. رفیقش شنیده بود به او گفت: فرض کن من از جانب خدا بهت می‌گویم که هر چه می‌خواهی قبول است. بگو من اگر دارم خراب می‌کنم همه این‌ها را فرض کن خراب می‌کردم، تو چه کار می‌کردی؟ این (شخص کمی) فکر کرد. و بعد در آخر گفت که: من فلک دیگری می‌ساختم. همین فلک را می‌ساختم، فقط خودم را مستثنی می‌کردم. یعنی به اصطلاح تصمیم‌های ما بر حسب (چشم و دید خود ما) است. یعنی ما بشر مثل….. البته به قول مولوی شعری در این مورد دارد در وصف پشه می‌گوید:

 پشه کی داند که این جام از کی است                                  در بهاران زاد و مرگش در دی است

این باغ هر باغی خب پر پشه است می‌گوید: این پشه از کجا می‌داند این باغ از کی مثلا سیصد سال پیش احداث شده یا دیروز! برای اینکه ما می‌گوییم در دی ماه چشمش باز می‌شود به این دنیا دی ماه!….. برای اینکه پشه حیوانی است که در بهار ظاهر می‌شود و دی ماه که رسید، پشه دیگر تمام می‌شود. این پشه از کجا بفهمد که این باغ از کی است؟ تو خودت بین بهار تا (اندکی) هستی بیشتر نه!

 پشه کی داند که این باغ از کی است                               در بهاران زاد و مرگش در دی است

 بنابراین ما حالا این مثلی که انسان ساخته است برای پشه. حالا فرض کنیم یک انسانی باشد، یک چیزی خیلی بالا‌تر از ما مثلاً لاک‌پشت بخواهد حرف بزند، راجع به انسان می‌گوید: این انسان از کجا می‌فهمد این حرف‌ها را. این هشتاد سال عمر می‌کند و حال آنکه خودش هزار سال عمر می‌کند. الان هم – برای اینکه یک قدری درک کنیم مطلب را – ببینید پیغمبران خبرهایی که می‌دهند شبیه همین خبرهایی است که ما نمی‌بینیم، نمی‌دانیم. خبر می‌دهند چنین آتش‌هایی هست، چنین باغاتی هست، چنین جاهایی هست برای اینکه شاید خود آن‌ها رفتند دیدند ولی ما که ندیده‌ایم برای ما (تفاوتی) ندارد ما بنابراین به ناچار باید به دیده‌ی آن‌ها احترام بگذاریم، به همان‌هایی که آن‌ها دیده‌اند بگوییم بله (هر آنچه شما دیده‌اید) قبول است. به قول بوعلی سینا که می‌گوید: در (مورد هر چیز) هر چه به تو گفتند نگو نیست، دروغ است! کما اینکه بعد از آن که مسأله‌ی جن و غیره مطرح شد، خیلی‌ها گفتند:  بیخود و دروغ است. بوعلی سینا توصیه می‌کند (نگویید دروغ است تو که خبر نداری از همه‌ی واقعیات دنیا، شاید این یک واقعه یا جریانی باشد که تو از آن خبرنداری) می‌گوید: «فذره فی قلت الامکان» هر چیزی را از این قبیل، نگو دروغ است و نیست. بگو ممکن است من نمی‌دانم ولی ممکن است چون خداوند هر چیزی را بخواهد برای (ایجاد آن) ممکن است. این قواعد و این چیزهایی که ما داریم این‌ها را هم خدا ایجاد کرده است ما مثلاً آهن را نمی‌توانیم با دست مثل موم نرم کنیم. این قاعده‌ی خداوند است حالا اگر خداوند به یک فرد قدرت بدهد که بتواند این (کار را انجام دهد) این را به این صورت یک اخباری، وقایع دیگری جدیدی رخ می‌دهد در همین زمینه که الان ما باور نمی‌کنیم ولی مسلماً یعنی واسطه قبول همگانی مردم این هست. بنابراین شما اینکه به صورت قاطع چیزی را رد نکنید. بگویید ممکن است فعلاً من قبول ندارم ولی ممکن است. حالا ان‌شاءالله (خداوند) یک چشمی به ما بدهد که بتوانیم واقعیت را ببینیم و بگوییم صحیح هست و یا صحیح نیست!