Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح پنج‌شنبه آقایان ۹۵/۷/۸ (تجلیل یاد فرزندان پیامبر)

Hhdnat majzoobaalishah24

بسم الله الرحمن الرحيم

ماه محرم از ماه‌های عربی است. برای ما مسلمین، بخصوص شیعیان و علی‌الخصوص فقرا هم ماه درد است و هم ماه لطف است. همه‌ی تجلیات خاص خداوند برای ما حاصل شد. البته چون جانشینان پیغمبر – علی(ع) و بعدی‌ها فرزند پیغمبر هم هستند – این تجلیلی که از آن‌ها می‌شود برای در دنیا بخصوص در دنیای اسلام، این جوری نیست بشود جدا کرد که این تحلیل و این تجلیل آقایان، (آیا) فرزندان پیغمبر مورد نظرشان است یا جانشینان پیغمبر؟ اول هیچ معلوم نبود برای اینکه اول هر که جانشین پیغمبر بود فرزند پیغمبر هم بود. فرزندان فاطمه(ع) فرزندان دیگر پیغمبر هستند. ولی به هر جهت این درهم (آمیخته) شد. حالا چون مسلمین و بعد بالاخص شیعیان در نظر داشتند که همیشه این علم مخالفت و این قیام را داشته باشند؛ بعدا اولین سالروزی که گرفتند – سال شصت و یک (هجری قمری) که اصل قضیه بود – سال شصت و دو (هجری قمری) مثلاً یعنی تا مدت‌ها خود این واقعه را مردم در نظر داشتند و به یادشان بود. داستان‌هایی هم که در مورد واقعه گفته شده بود مردم به یاد داشتند. خوب همه می‌دانند و ما هم می‌دانیم، بعد چون ظلم غاصبین زیاد‌تر شد و مردم داشتند فراموش می‌کردند، و دستگاه‌های حاکم هم سعی داشتند که با این‌ها مخالفت کنند و مردم فراموش کنند. ولی تصادفاً هر کاری که می‌کردند «برای خاموش کردن این نور» موفق نمی‌شدند دست خودشان می‌سوخت. به طوری که در تاریخ الان، آن فصل سوختهٔ پاریس مختص بنی‌امیه است و صبر مشتعل و نورانی مختص فرزندان پیغمبر است. و چون این یادبود در واقع به‌عنوان یادبود نوه‌ی پیغمبر بود، مساله‌ی تجلیل متمرکز شد بر روی فرزندان پیغمبر. مردم هم خوب آن‌هایی که اهل فضل بودند و فهمیده بودند، می‌دانستند که پیغمبر برای فرزندان خودش یک مقررات خاصی قائل شده که حاکی از این است که هم آن‌ها باید خیلی مراقب باشند و هم مردم خیلی به آن‌ها توجه کنند جزو مقررات شرعی درآمد – که مسأله‌ی سادات و به اصطلاح مقررات خاصی که برای سادات هست – از این قبیل است.
حالا این البته مورد تعجب است که به یاد می‌آوریم این داستان عبرت‌انگیز مرحوم آقای نورعلیشاه حضرت «نورعلیشاه ثانی» در یکی از دهات وقتی در آن سال‌های گردش ایشان در ده یا روستایی شهرت پیدا می‌کردند شبانه از آن شهر می‌رفتند – از شهرت فرار می‌کردند – یک‌مرتبه خواستند فرار کنند مردم جلوی ایشان را گرفتند گفتند: نمی‌گذاریم، تو در اینجا مثل امامزاده‌ای برای ما و اگر بخواهی بروی ما می‌گیریم می‌کشیمت، همین جا قبرت را امامزاده می‌کنیم. یعنی حاضرند زنده‌ای را بکشند برای اینکه درنرود.
همین وضعی است که بنی‌امیه برای مردم خودش پیش آورده بود؛ خودشان که نمی‌دانند بعضی‌ها شاید اعتقادی هم داشتند ولی خوب طایفه‌ی ایشان و حکومت آن‌ها بی‌اعتقاد بودند، روی کینه‌ای که از قدیم داشتند که گفتند: بنی‌امیه با بنی‌هاشم کینه داشتند. آن کینه سر جای خودش بود منتهی به اسم «اسلام و کفر» درآمد و به‌عنوان اسلام، یزید به‌عنوان خلیفه‌ی مسلمین یعنی جانشین پیغمبر چه کار می‌کند؟ امام حسین نوه‌ی پیغمبر که پیغمبر دهن او را می‌بوسید بچه‌ی خودش بود او را اتهام خارج از دین می‌زند. یزید می‌گوید: امام حسین از دین خارج شده است. آخر این کدام اسلامی است که امام حسین‌اش از دین خارج شده و یزید خلیفه است؟ این اسلام مال خودش باشد مال خود یزید است. به هر جهت این رسم شد که این سال را همیشه – بعداً هم که آزارهایی که برای شیعیان فراهم کردند بیشتر تأیید کرد – که این رسم هم همین (شکل) ماند و این را هم خوب می‌دانیم حضرت امام حسین(ع) هزار سال یا هزاروسیصد سال پیش شهید شدند و به هدف خودشان رسیدند که آن هدف «حفظ اسلام واقعی» بود. الان ما اسلامی که داریم – چه در شیعیان و چه در اهل سنت – به خاطر فداکاری‌هایی است که حضرت امام حسین در مقابل یزید انجام داد. یعنی نشان داد که اسلام تسلیم این‌ها نیست، اسلام تسلیم خداوند و اوامر خداوند است. حالا ان‌شاءالله ما بالاخره امیدواریم در این سال‌ها نتیجه‌ای که گرفته می‌شود خداوند به پاداش آن به ما یک روشنی بدهد همیشه ان‌شاءالله.