دکتر محمدعلی سلطانی – بخش اول
مقدمهای بر بازشناسی طریقت صفویه با شرح ترکیببند محتشم کاشانی و نقد و نگاهی بر منابع عاشورایی امروز
پیشدرآمد: نوشتار حاضر در دو بخش و پنج فصل پژوهش و تدوین شده است که به ترتیب این نکات را در بر میگیرد:
بخش یکم، فصل اول: مقدمهای در بازشناخت طریقت صفویه، بررسی تطبیقی حزب و طریقت، ویژگیهای طریقت صفویه، صفویه و مسیحیت، نقدگونه به نکتهای از کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» از شادروان دکتر علی شریعتی و بازگشایی تاریخی و طریقتی آداب و مراسم سوگواری حسینی، چون: تعزیه، قمهزنی، شمایلگردانی، شام غریبان و… رنجنامه ارامنه عهد صفویه.
فصل دوم: تسنن و تعزیه، «نقشبندیان» زمینهسازان ظهور و پیروزی صفویه و حمایت علمای بزرگ مذاهب اربعه اهل سنت از نهضتها و قیامهای خونخواهی حسینی با کند و کاو و بررسی در «روضـةالشهداء» ملاحسین واعظ کاشفی.
فصل سوم: نگاهی به احوال و آثار محتشم کاشانی و گفتنیهای ترکیببند او.
فصل چهارم: منابع عاشورایی معاصر با نقد و نگرشی در مثلث آثار استاد مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی و حجتالاسلام دکتر رسول جعفریان. در این فصل نتیجه بخش اوّل نیز آمده است.
در بخش دوم فصل یکم و پایانی شرح و تفسیر ترکیببند مولانا محتشم کاشانی با استفاده لازم از ادبیات و اصطلاحات طریقت صفویه عرضه شده و در پایان، نتیجه بخش دوم آمده است.
درآمد: دیرگاهی است که چشم به راه شرحی شایسته و بایسته بر شاهکار ماندگار مولانا محتشم کاشانی ایستادهایم که شاید دستی از غیب برون آید و کاری بکند. هر ساله در ایام محرم که «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»، با آنچه از اندیشه فرازمند بزرگان علم و ادب و هنر در دوران صفویه به جا مانده و با کند و کاوهای کتابخانهای و میدانی حاصلشده، بارها و بارها بر ساختار رازآلود و بیهمتای این سروده ازلی و ابدی به طور همهجانبه اندیشیده و به نتایجی رسیدهایم، گرچه بضاعتمزجاه است، اما دریغم آمد این دریافتها را که «بی عنایات خدا هیچ است هیچ» و راه به جایی نمیبرد، با نگارش شرحی هرچند محدود به خاک پای سرور آزادگان و شیفتگان باصفا و مؤدب و اخلاقی و اهل دل آن حضرت تقدیم نشود.
به هنگام رونمایی از کتاب تاریخ جامع ایران دکتر سیدصادق سجادی سرویراستار مجموعه یادشده گفته است: «… ناچارم در اینجا با هزاران افسوس تصریح کنم که بهرغم وجود دهها گروه تاریخ ایران و تاریخ اسلام در دانشگاههای کشور، در بسیاری از مباحث و ادوار تاریخی ایران پیش و پس از اسلام، سرزمینهای اسلامی یا سرزمینهایی که یک وقت در قلمرو اسلام و ایران بودهاند، ابداً حتی یک متخصص در سطح بینالمللی نداریم! موجب تعجب است که تاریخ اسلام در دانشگاهها تدریس میشود، اما متخصصی در هیچ یک از مباحثی چون: تاریخ مصر، شمال آفریقا، شبهجزیره عربی، شبهقاره هند، حتی ماوراءالنهر و شمال دریای کاسپین و آسیای صغیر نداریم، تا چه رسد به اسپانیای اسلامی، یا دوران استیلای مسلمانان بر جنوب فرانسه و سیسیل و پالرمو و کرت و بسیاری نقاط دیگر…» [۱]
این حدیث غمانگیز و دردآور، وحشتناک و بدون تعارف شرمآلود را خود نیز میدانستم؛ اما سخن ایشان را به آن علت با ذکر مأخذ، سرآغاز این شرح جانسوز قرار دادم که نکته یادشده، از سوی این قلم اظهارنظری فردی بدون کند و کاو گسترده و همهجانبه و جامع و مانع تلقی نشود. این یادآوری تاریخی زنگ خطری است از جانب مرکزی که زبدهترین نخبگان علمی را در حوزه دانشنامهنویسی در اختیار دارد و از وسیعترین ارتباطات با مراکز علمی و دانشگاهی در ایران و جهان برخوردار است. از ناصرخسرو قبادیانی تا حاج سیاح محلاتی، تعداد دانشوران و پژوهشگران ایرانی به چند تن نمیرسند که با اندیشه مصلحت و منافع آتی جامعه ایرانی، رنج راه و خطر جانی و مالی و طبیعی را برای انجام مهم شناخت حوزههای جغرافیایی و تاریخی سرزمینهایی که منافع مشترک با ملت ایران داشته یا خواهند داشت، روی به راه نهاده باشند و اثری درخور همانند سیاحان متفکر غربی مهیا ساخته باشند تا آیندگان را دستمایه و راهنمایی در جهت شناسایی سرزمین، مردم، اعتقاد، آداب، رسوم و… تمامی پنجرههایی باشد که میشود دستی به بازویی رسانید، یا دستی را گرفت، یا از چند و چون نقش گذشته و آینده خبردار شد.
گاهی در سفر به کشورهای همسایه که زمانی قلمرو ایران بزرگ بودهاند، با چنان بیگانگی و بیخبری در حوزههای مختلف منطقهای مواجه میشویم که برای فرهنگ امروز ایران، تعبیری بهتر از ماهی آکواریوم نمیتوان یافت! در حالی که ایران و ایرانی به سبب ثروت و معرفت و زیبایی و پیشینه و هنر و ادبیات و عرفان و… برای اقصی نقاط جهان و جهانیان شناخته شده است و در هر گوشه از دانشگاههای بزرگ و کوچک کشورهای دور و نزدیک، مؤسسات و انجمنها و گروههای علمی و دانشگاهی در مطالب و موضوعات مختلف و متنوع مربوط به ایران، به طور مستمر فعالیت دارند؛ اما هنوز ما پس از چند هزار سال، تازه صاحب تاریخ جامع شدهایم که آن هم به فرموده استاد دکتر فتحالله مجتبایی: «نیاز به نقادی دارد!» [۲] یعنی برگزاری نشستهایی به تعداد موضوعات مندرج در آن مجموعه ارزنده…
طریقت صفویه
نتیجه این پیشدرآمد، آنکه متأسفانه باید بهصراحت گفت که در کنار این فهرست گسترده بیخبری در حوزه علوم انسانی، به نکتهای باید اشاره کرد که از تمام موارد عناوین موضوعی بیخبری در جامعه علمی و فرهنگی و دانشگاهی امروز دردناکتر است و آن، موضوع «طریقت صفویه» است. آنچه نوشته آمده و جستجو شده و در این حوزه عرضه گردیده است (ذیل عناوین سیاست صفوی، اقتصاد صفوی، دین و مذهب صفوی، شعر صفوی و گاهی هنر صفوی و…) برمیآید که اندک از استادان عالیقدر حاضر و اکثری از بزرگان مغفور در حوزه تاریخ و ادبیات، حتی اسامی نوادگان دختری و همسران شاهزادگان صفوی را بی کم و کاست و با ذکر فرزندانشان میدانند و میدانستند؛ اما دریغ از یک رساله چند ده صفحهای در شناخت آداب طریقت صفویه یا اصطلاحات متداول مریدان و پیروان، یا حتی نموداری در ساختار طریقتی آنان. البته کتابهایی که امروز به نام طریقت صفویه نوشته میشود، شاید مرتبط با روش شیخ صفیالدین اردبیلی باشد، اما ارتباطی به طریقت صفویه صدرالدین و بازماندگان او ندارد! [۳]
در طی ۲۳۶ سال حکومت بالاستقلال صفویه با حفظ تمامیت ارضی ایران، آنچنان در کاشت و داشت و برداشت اعتقادی و طریقتی خود با برنامهریزی و وسواس و تلاش همراه با نشیب و فراز و درد و رنج… ریشه دوانیدهاند که ایران امروز و ما مردم ایران ـ از فارس و کُرد و لُر و عرب و آذری و خوزی و بلوچ و طبری و گیلک و… ـ در حوزه آداب ملی و مذهبی وامدار صفویان بوده و هستیم و خواهیم بود و اگر نبود شاه اسماعیل و شاه عباس و… (جدای از ابعاد سلبی و منفی آنان)، شاید امروز نه کشوری به نام ایران وجود میداشت و نه حتی نظامی به نام جمهوری اسلامی ایران.
«صفویه» آن سلسلهای است که حدود جغرافیای ایران را به ایران عهد ساسانی رسانید. کالبدشکافی و تجزیه و تحلیل این ادعا اگرچه لازم است، اما چون سخن در شرح جانسوز کربلانامه مولانا محتشم است، این شرح کشّاف ما را از نیل به مقصد بازمیدارد. در همین سرآغاز بحث باید گفت که این قلم به هیچ وجه در مقام دفاع از جوانب منفی یا مثبت عملکرد صفویان نبوده و نیست، بلکه روشنگری این مقوله در باب مظلومیت تاریخ ایران و مهجور بودن نکاتی است که امروزه نیاز صد در صد جامعه ایران اسلامی است و انجام امر مهم بازخوانی و بازنویسی مجدد جوانبی از تاریخ صفویان و بهویژه شناخت درست طریقت صفویه و سایر طرایق همسو است. البته نمیخواهیم همانند کسانی باشیم که اندیشه مزدکیان را با سوسیالیسم یکی میدانند و آرای بزرگان تاریخی و مکاتب فکری و اعتقادی ایرانی ـ اسلامی را بدون تحلیل زیربنایی و جامعهشناختی و سیر تطور علت و معلولی جهان مدرن، با مکاتب و نظریات غربی تطبیق میدهند و به تدوین یگانگی آنها میپردازند! چنانکه در این حوزه، راجر سیوری (Savory) برمبنای پیشفرضهای مینورسکی در پژوهش در باب صفویان، طریقت صفویه را با نظام و ساختار حزب کمونیست تطبیق داده است!
ادامه دارد…
پینوشتها:
۱ـ سید صادق سجادی، مهرنامه، سال ششم، شماره ۴۲ (تیرماه ۱۳۹۴)، ص۴۱.
۲ـ همان، ص۴۰.
۳ـ رک. سیدسلمان صفوی، عرفان ثقلین (مبانی نظری و عملی عرفان و طریقت صفویه)، با مقدمه دکتر حسین نصر، مرکز تحقیقات و مطالعات شیخ صفیالدین اردبیلی، ۱۳۹۲.
منبع: روزنامه اطلاعات