مصطفی ملکیان – استاد فلسفه اخلاق و مولانا پژوه
در پاسخ به اینکه «مولانا از آن کیست؟» باید گفت که مالکیت بهعنوان یک امر اعتباری فقط به اشیا تعلق میگیرد و ما تنها میتوانیم مالک اشیا باشیم؛ چراکه در برابر افراد و اشخاص نمیتوان ادعای مالکیت کرد. اگر ادعای مالکیتی صورت میگیرد، صرفاً از جهت تفاخر به شخصی است که از درون فرهنگی برخاسته است که ما نیز به آن فرهنگ تعلق داریم و از درون آن فرهنگ برآمدهایم.
این در حالی است که هم به لحاظ «فلسفی» هم از نظر «اخلاقی» و هم با نگاه «مصلحتاندیشانه» این فخر کردنها قابل پذیرش نیست. اینکه مولانا در هفت قرن پیش و در فاصلهی مثلاً ۳۰۰۰ کیلومتری از محل سکونت ما میزیسته، دلیل کافی برای تفاخر به مولانا نیست چراکه اگر بخواهیم فاصله مکانی و زمانی را صفر بگیریم به هیچ کس غیر از خودمان نمیتوانیم افتخار کنیم و اگر آن را توسعه دهیم باید به همه رجال در طول تاریخ و در همه جهان افتخار کنیم.
حال ممکن است که شما علت تفاخر به مولانا را نه از جهت فاصله زمانی و مکانی که به خاطر زبان آثارش بدانید. اما باز این سؤال مطرح میشود که کدام زبان فارسی؟ زبان فارسی امروز که از آن ما است یا زبان فارسی ده قرن پیش؟ اگر متفکری به چند زبان نوشت، آن زمان چه باید کرد و اهل کدام زبان باید او را از مفاخر خود بداند؟ در مقام پاسخ به این پرسشها باید گفت از یک سو مولانا از آنِ کسی نیست و از سوی دیگر از آنِ همه است.
برای پاسخ به اینکه مولانا از آن کیست؟ نخست باید تعیین کنیم که ما چه شأنی برای مولانا قائل هستیم و اینکه ما مولانا را به چه صفتی بیش از صفات دیگر میشناسیم. آن وقت معلوم میشود مولانا از آن کیست؟
اگر ما منصفانه به شخصی همچون مولانا بنگریم، درخواهیم یافت که وی یکی از متخصصان طب روحانی و طب معنوی است که در برابر طب ذهن و جان یا همان روانپزشکی کنونی و طب جسم قرار میگیرد. در واقع، مولانا، شمس، بودا، لائوتسه و… اینها «طب روحانی» را بر بشر عرضه کردهاند. یک نگاه منصفانه میپذیرد که بهترین وصفی که میتوان به مولانا اطلاق کرد، این است که وی «طبیب روحانی» است. در این صورت کسی میتواند به مولانا افتخار کند که خود را تحت معالجه «طبیب روحانی» قرار داده باشد؛ و بر این اساس، به اندازهای که راهنمایی او را پذیرفته است میتواند به او حس تقرب داشته باشد.
از این رو، بهتر است به جای اینکه بگوییم مولانا از آن کیست، بگوییم ما از آن کیستیم؟ ما برای «طبابت روحانی» به چه کسی رجوع میکنیم؟ اگر من برای بهبود حالم به مولانا رجوع میکنم میتوانم بگویم که من مولاناییام. نکته قابل تأمل این است که «طبیبان روحانی» به همان میزان ممکن است خطا کنند که «طبیبان تن» خطا میکنند. بنابراین، پذیرش فردی بهعنوان «طبیب روحانی» هرگز به این معنا نیست که او معصوم است و خطا نمیکند. در واقع، پذیرش فردی بهعنوان «طبیب روحانی» صرفاً به این معنا است که من معترف هستم که او بهتر از من به «معنویت» و نیازهای معنوی من وقوف دارد؛ هرچند که این اشراف صددرصد نیست.
*مکتوبهای حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانیهای استاد مصطفی ملکیان و دکتر نصرالله پورجوادی است که ۸ مهر ماه (در روز بزرگداشت مولانا) در همایش «ما و مولانا» در محل پژوهشکده هنر و معماری ایراد شد.