حرف و گفت و صوت را بر هم زنم تا که بیاین هر سه با تو دم زنم
انشاءالله خداوند این دم زدن را نصیب ما بکند. و هر اندازه که در این زمینه خداوند نصیب فرمود از او تقاضا میکنیم در آن زمینهی دیگر هم، نصیب به ما بدهد. علم و عمل دو تا بال ما، دو بال درویشند. علم به همان اندازهای که دارد و آن علم، موجب شده است که او را بیاورد و درویش شود. وقتی همین قدر علم، عمل کرد آن وقت عمل میآید که مشرف شود و به افعالش عمل کند.
زمینهی اول یعنی علم، این علم ظاهر را که پرتویی است از علم الهی (از علمی که خداوند در نظر دارد) ولی به همین باید متوسل شویم. مثل نور، در داستانها دارید که با زیر چراغ خیابان کتاب میخوانده و درس میگرفته؛ درجات دارد همین جور درجاتی که ما خودمان حس میکنیم، خب یک چیزی یاد گرفتیم میفهمیم جلو رفتیم. ولی به همان اندازه در جنبهی عمل درجاتی دارد. ولی آن درجات را ما درک نمیکنیم، حس نمیکنیم. ما را در آن درجات، از این پلهها دست ما را میگیرند و بالا میآورند. آن دست را رها نکنید، همیشه محکم آن را بچسبید که قدم به قدم پیشرفت کنید. انشاءالله.