Search
Close this search box.

طریقت صفویه و ترکیب‌بند محتشم (بخش چهارم)

mohamad ali soltaniچنان که گفتیم، تعزیه‌گردانی و شبیه‌سازی به شیوه نمایشی و گفتگو (مخالف‌خوانی و موافق‌خوانی و…) یادگار دوره کریم‌خان زند است و «نعش و کتل و عماری» سیر تطور «سوگ سیاوش» است که چند و چون آن در تاریخ بخارا آمده است. ۱۶ سایه‌ـ روشن «پرده‌داری» و «معرکه‌گیری» را پیش از صفویه، در دوره تیموریان، در تألیف ملامحمدحسین واعظ کاشفی به نام فتوت‌نامه سلطانی می‌توان یافت. ۱۷

زنجیرزنی از ابداعات دوره قاجاریه است و توسط سوگواری مکتب آذربایجان به تهران و سپس به سایر نواحی ایران رسیده است. ۱۸

استفاده از سنج و موزیک نظامی که همراه زنجیرزنی است، به هنگام آشنایی نیروی دفاعی ایران (حوزه نظامی) با شیوه تعلیم و نظام یکپارچه همراه شد و اولئاریوس در عهد شاه‌صفی از آن خبر داده است.از همه مهم‌تر «قفل‌بندی» و «قمه‌زنی» است که مرحوم دکتر گفته‌اند: «قفل‌زنی و سینه‌زنی، زنجیرزنی و تیغ‌زنی حتی هم ‌اکنون، به همین شکل در لورد (‏Louroes‏) سالیانه در سالروز شهادت مسیح برگزار می‌شود.» ۱۹

باید گفت «سینه‌زنی» و «بازوزنی» در سوگواری شبه‌قاره هند و عراق مرسوم بوده و «زانوزنی» در سوگواری‌های نشسته شیعیان آناتولی سابقه دارد. ضمن آنکه ردّش را می‌توان در سوگواران ایرانی از عهد توّابین تا دوره سلاجقه و آل‌بویه نیز پیگیری کرد که تا امروز نیز انجام می‌شود. «قفل‌زنی» کاری جمعی نیست، بلکه در جمعیت انبوه سوگواران به صورت فردی یا تعدادی انگشت‌شمار در حلقه جمعی دست به این عمل می‌زده‌اند. در اینجا ضروری است که به این نکته پرداخته شود که اصولاً «تیغ‌زنی» و به تبع آن قفل‌زنی، از آداب طریقت صفویه است؛ چنان‌که در ترکیه بازماندگان حرکت صفویه، قزلباشان و بکتاشیه و ابدال‌های رومی هنوز هم در مراسم عاشورا «قمه‌زنی» دارند. قفل‌زنی در طریقت صفوی نشان تجلی و نوعی توهم حلولی است که مرید صفوی در عالم خلسه و تلقین، به ضریح مجسم تبدیل شود و دلش مزار و مکان تجلی امام حسین (ع) می‌شود و خون حسینی در رگ‌هایش می‌جوشد و بیشتر از آنکه جسم باشد، سراپا خون است.

مریدان این طریقت و سایر طرایق همسو (همانند رفاعیه و قادریه در اهل سنت و جلالی و قلندریة ایران از اهل تشیع)، در سراسر دوران تقیه و همچنین سختگیری حکام، مراسم سوگواری را هر شب جمعه با ذکر مرسوم خویش درمی‌آمیختند و در ‌‌نهایت پس از شیدایی و شیفتگی و احساس وصال معنوی، برای بیان ندای باطنی و نیل به مرتبه قبول و درک دایرة «چهل‌تنی» که از اصطلاحات خاص طریقت صفویه است، دست به کارهای شگفت در خصوص زجر و شکنجه جسمانی می‌زدند و آن را به پیروی از آنچه در کربلا بر حضرت خامس آل‌عبا (ع) و اصحاب و یاران و خاندانش گذشت، بر خود هموار می‌کردند.

درک راز

زمانی که رمز و راز مریدان از طرایق تصوف که یا سنی‌مذهب و شیعی‌مشرب بودند یا شیعی‌مذهب و علوی‌مکتب (علوی به معنای باطنی آن) به این گونه اعمال دست می‌زدند یا می‌زنند، البته بعد از طی مراحلی از سیر و سلوک و…، کارشان بیانگر این واقعیت است که می‌خواهند یادآور شوند که مرید تنها با ارادت به خاندان نبوت و علوی‌بودن و حسینی‌شدن (که هیچ یک از ابعاد شخصیت و قداست و اتصال عظمتی چون حسین بن علی (ع) و خاندان او را ندارند)، جسم خویش را در ‌‌نهایت ناباوری اطرافیان، به سخت‌ترین نوع از زخم، تیر و تیغ آجین می‌کند و به سلامت از آن می‌رهد و نه تنها رنجی نمی‌برد، بلکه برای خود نیز نوعی سبکباری و رهایی احساس می‌کند۲۰ و این زخم‌های ظاهری را چه پایه و مایه‌ای است که تعالی و تقدس شهیدان کربلا را خدشه‌دار سازد؟ از سوی دیگر مرید حسینی بر آن است که هر کس ارادت یافت و حسینی شد، خونش‌‌ همان خون شهیدان کربلاست که تا قیام قیامت در رگ‌ حسینیان می‌جوشد و در جهان جریان دارد.

 «زهر خوردن» مشعشعیان نیز به چگونگی شهادت امام حسن‌بن علی (ع) بازمی‌گردد؛ زیرا طریقت صفوی و وابستگان فکری صفویان علوی در متون خویش، امام حسن (ع) را نیز در کربلا در کنار امام حسین حاضر می‌دانند و شعار و نوحه «حسن ـ حسین» که با هم ادا می‌شود، از این اندیشه برمی‌خیزد.این نحله‌های طریقتی ایرانی اسلامی به علی‌رغم غُلات عرب که می‌گفتند امام حسین به شهادت نرسیده و دیگری به جای او کشته شده است و…، معتقدند در‌‌ همان جایی که نبوت، امامت، شجاعت، شهامت و اسلام مُجسم به شهادت رسید، صلح و مدارا نیز شهید شد و نور و ظلمت و اهوره و اهریمن نیز تا قیام قیامت در مبارزه خواهند بود و به همین علت با هر ظهور و تجلی و سپری‌شدن هر دوره، اولین ندای «انسان کامل»، انتقام خون حسین (ع) و شهیدان کربلا از آل‌سفیان و بیدادگران جهان است. و جان سخن اینکه درباره تیغ‌زنی و قفل‌زنی و زهرخوری و…، پیران عالم به هیچ وجه حتی در تکایا و خانقاه‌ها اجازه چنین کارهایی را به مریدان نداده و نمی‌دهند و شدیداً با این کار‌ها برخورد می‌کنند؛‌‌ همان طور که علمای شیعه و سنی و مراجع عظام اغلب قمه‌زنی و اعمال مشابه را حرام دانسته‌اند و انجام آن را دون شأن حسینیان و سوگواران حسینی و خلاف عقل سلیم شمرده‌اند و نوعی استدراج می‌دانند.

دولت صفویه منقرض شد، پیروان و مریدان صفویه در ایران و عراق و ترکیه متفرق شدند، مرکزیت اردبیل و اصفهان کم‌رنگ و حتی بی‌رنگ شد؛ اما بازماندگان آن طریق که در آذربایجان باقی بودند، بدون توجه به فلسفه اصلی و سیر و سلوک، قمه‌زنی را امری همچون سایر امور سوگواری تلقی کردند و همچنان بر سیرة خود ادامه دادند تا در دوره مشروطیت به همراه محمدعلی میرزا ولیعهد که خود نیز در جرگه آنان حضور می‌یافت (و شاید برای ایجاد رعب در اذهان عمومی)، دوباره کم و بیش در تهران و سایر شهرهای ایران انجام شد. در همین باره ناظم‌الاسلام کرمانی می‌گوید: «… [محمدعلی شاه] نسبت به حضرت سیدالشهدا امام حسین (ارواحنا فداه) اظهار ارادت و عقید‌ت می‌کرد؛ چنانچه در روز عاشورا، قمه و قداره به سر می‌زد و خون سرش را به روی و صورتش می‌مالید و در شب عاشورا هزار و یک شمع در اتاقش روشن می‌کرد و شمع چهل منبر را [هم] روشن می‌کرد…» ۲۱‏

این آدابی که ناظم‌الاسلام کرمانی به محمدعلی شاه نسبت داده، همه مربوط به طریقت صفویه است. بعید نیست که چند تن از پادشاهان قاجار از جمله محمدعلی شاه به طریقت صفویه پیوسته باشند؛ زیرا چنان که در ابتدای این بررسی آمد، ما هنوز حتی ساختار طریقت صفویه را به‌درستی نمی‌شناسیم؛ اما از بازسازی و همبستگی قاجاریه با طریقت صفویه آگاهیم. تا جایی که فتحعلی‌شاه با دستور نگارش کتاب‌هایی نسب خود را به سلاطین صفویه رسانید!

چهل‌تنان

از جمله آداب طریقت صفویه، یکی نیز ماجرای «چهل‌تن» است که در شهر تهران تکیه‌ای به نام «چهل‌تن» هم داریم که حکایات و کرامات و خوارق عاداتی برایش در میان اهالی، ساری و جاری است و در نزد سوگواران احترام و اعتباری دارد و‌‌ همان طور که می‌دانیم، نخستین بنیاد مسکونی تهران، مربوط به دوره صفویه است و البته تکیه چهل‌تن باید متأخر‌تر باشد. به هر حال این تکیه تقدس خاصی دارد. کتاب بویوروق (فرمایشات) که شاید یگانه رساله موجود در آرای صفویانِ اهل طریقت باشد، ۲۲ بخشی راجع به چهل‌تنانِ گنبد خضرا دارد. بحث چهل‌تن در کتاب‌های آیینی طرایق موازی صفوی نیز آمده و جایگاهی خاص در متون و اندیشه اعتقادی آن‌ها به خود اختصاص داده است. ۲۳

ادامه دارد…


پی‌نوشت‌ها:

۱۶ـ ابوبکر محمد نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، به کوشش مدرس رضوی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۶۳٫

۱۷ـ محمدحسین واعظ کاشفی، فتوت‌نامه سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۰٫

۱۸ـ یعقوب آژند، ه‌مان، ص۸۰٫

۱۹ـ علی شریعتی، ه‌مان، ص۲۰۷٫

۲۰ـ البته این حرکات را نیز در گذشته‌های دور تاریخ ایران باستان باید جست. ضمناً در طریقت صفویه، قمه‌زنی بر فرق سر بیشتر در ۲۱ رمضان صورت می‌گیرد.

۲۱ـ ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱ و ۲، آگاه و نوین، تهران، ۱۳۶۲، ج۱، ص۲۸۰٫

۲۲ـ این کتاب به زبان ترکی استانبولی است و چاپهای متفاوت دارد. چاپ قابل اعتنا و منقح و دانشگاهی‌اش، آن است که پروفسور فؤاد بوزکورت تصحیح و تنقیح کرده و تعلیقات مفیدی بر آن نوشته است. مریم سلطانی برای نخستین بار به اهتمام و سرپرستی این قلم آن را به فارسی ترجمه کرد و در تهران منتشر شد. (رک. فؤاد بوزکورت، فرمایشات (بویوروق) رساله آیینی قزلباشان صفوی (شبک) ترجمه مریم سلطانی، نشر سُ‌ها، ۱۳۹۳، تهران)

۲۳ـ فؤاد بوزکورت، فرمایشات (بویوروق) رساله آیینی قزلباشان صفوی (شبک)، ترجمه مریم سلطانی، نشر س‌ها، ۱۳۹۳، ص۲۸٫

منبع: روزنامه اطلاعات

Tags