Search
Close this search box.

از «مذهب جامع» شاه نعمت‌اللّه‏ ولى تا تقریب بین مذاهب اسلامى

DrNour Ali Tabandeh Majzoub Alishah 22 se

اساس اسلام توحید است؛ از این‏ رو این اصل مهم در تمام جنبه‏‌هاى این دین مبین، اعمّ از اعتقادى و عملى رعایت شده است. از آن جمله مى‌توان به سفارش و توصیه‌ی اسلام درخصوص اتّحاد پیروان اهل کتاب اشاره کرد و نتیجه گرفت وقتى اتّحاد میان پیروان اهل کتاب در آن توصیه شده طبعاً تا چه اندازه اتّحاد و اتّفاق مسلمین مورد تأکید صریح قرار گرفته و از آنچه باعث تفرقه ایشان شود نهى شده است. از این‏ رو در قرآن مجید امر شده: وَ اعتَصِموا بحبل اللّه‏ جَمیعا و لا تَفرَّقوا، (۱) و یا اینکه مى‌فرماید: وَ لا تَنازَعوا فتَفشَلوا و تَذهَب ریحُکُم. (۲) بر این اساس بزرگان اسلام، کلمه‌ی توحید و توحید کلمه را مهم‏‌ترین اصل اسلام و عامل حفظ و اعتلاى آن دانسته و حتّى‏‌المقدور از اسباب بروز تفرقه جلوگیرى کرده‏‌اند. در تاریخ اسلام، پس از واقعه‌ی سقیفه بنى‏ ساعده، اوّلین تفرقه میان مسلمین به‏ وجود آمد. ولى مولاى متّقیان على (ع) براى حفظ اتّحاد مسلمین و عدم ایجاد تشتّت، از مقام موظّف خود گذشتند و سکوت کردند و ۲۵ سال خانه‌‏نشین شدند و زبان اعتراض نگشودند؛ حتّى در امور دینى مشاور سه خلیفه‌ی اوّل بودند و بسیارى اوقات به هنگام نماز در مسجد به آنان اقتدا مى‌‏کردند. سایر ائمّه اطهار ــ علیهم‏السّلام ــ و بزرگان دین نیز در راه حفظ وحدت مسلمین از هیچ کوششى دریغ نورزیدند. (۳) لذا در صدر اسلام همه‌ی مسلمین با هم متّحد بودند و در راه ترقّى اسلام فداکارى مى‌‏کردند و همین امر باعث رفعت و شکوه مسلمین در قرون اوّلیه بود. ولى متأسّفانه طىّ تاریخ آنچنان تفرقه‏‌اى میان مسلمین ایجاد شد که فرمایش حضرت على (ع): «فَافتَرقُوا عن الجَماعه واجْتَمعوا على الفُرقه»، (۴) تحقّق کامل یافت و موجب ضعف و ذلّت مسلمین شد و کار بدانجا رسید که زحمت پیامبر خدا (ص) را براى اینکه یک نفر گوینده شهادتین پیدا شود، پایمال کردند و حتّى‌ گاه قائلین به شهادت ثلاث را نیز خارج از دین دانستند و ترک معاشرت کردند و برخلاف آیه شریفه: و لا تَقُولوا لِمن القى اِلیکُم السَّلامَ لستَ مُؤمنا (۵) عمل نمودند. (۶) در میان مسلمانان شاید بیشترین زحمات را در راه حفظ اتّحاد اسلامى، بزرگان تصوّف و عرفان کشیده باشند. تصوّف و عرفان اسلامى که با قبول و تأکید بر اصل ولایت، عبارت اخراى تشیّع است، با حفظ این عنوان، براى رعایت اتّحاد مسلمین، هیچ‏گاه به روشى که در اواخر دوره‌ی صفویّه در ایران و در میان عوام شیعه ــ به دلایل سیاسى ــ پدید آمد، رفتار نکرد. از این‏ رو آنان از اینکه «رافضى» به معناى مذموم کلمه خوانده شوند، پرهیز مى‌‏کردند و احترام به شیخین را به‏‌عنوان اصحاب پیامبر (ص) رعایت کرده و سبّ و لعن خلفا در آثارشان اظهار نشده است. همین امر باعث شده که حتّى برخى که متوجّه حقیقت تشیّع نیستند، آنان را به دلیل حبّ اهل بیت و ائمّه اطهار (ع) با عنوان بى‏‌مسمّاى «سنّى دوازده امامى» بخوانند.

مذهب جامع شاه نعمت‏‌اللّه‏ ولى
از جمله بزرگان تصوّف که با حفظ اعتقاد شیعى خویش، روحیّه‌ی اتّحاد اسلامى را حفظ کرد، شاه نعمت‏‌اللّه‏ ولى بود. (۷) شاه نعمت‌اللّه‏ ولى در اشعار خویش بیش از ۴۰۰ بیت، اعمّ از قصیده و غزل، در مدح على (ع) و اهل بیت دارد؛ ولى حتّى یک غزل یا قصیده در توصیف و مدح سایر اصحاب رسول‏ اکرم (ص) نسروده و با هیچ‏کس مثل على (ع) چنین عاشقانه و موالیانه سخن نگفته است. وى ایمان را حبّ آل على (ع) مى‌‏داند و مى‌‏گوید:


اى که هستى محبّ آل على                                                مؤمن کاملى و بى‏ بدلى
ره سنّى گزین که مذهب ماست                                      ورنه گم گشته‌‏اى و در خللى
 رافضى کیست؟ دشمن بوبکر                                   خارجى کیست دشمنان على (۸)

 و سپس مى‌‏افزاید که محبّ آل على (ع)، اهل تعصّبات مذهبى به معناى مرسوم زمانه نیست؛ بلکه سنّى، یعنى تابع سنّت رسول خدا، بدون اعمال رأى و سلیقه و اجتهاد شخصى. آن بزرگوار این اصطلاح را نه به معناى مرسوم سنّى در مقابل شیعه، بلکه در این قبیل موارد به‏ معنایى در مقابل رافضى ــ که دلالت مذمومى در آن روزگار داشته ــ آورده است؛ چنان‏که در بیت بعد تذکّر مى‌دهد که درست است که رافضى و دشمن ابوبکر نیست، ولى این بدان معنا هم نیست که خارجى است که عداوت با على (ع) ورزد. وى چنین اعتقادى را «مذهب جامع» مى‌نامد؛ یعنى مذهبى که با داشتن ایمان، به‏ معناى حبّ آل على (ع)، اظهار دشمنى با ابوبکر و دیگر خلفاى راشدین نمى‌کند. از این‏روست که مى‌گوید:

مذهب جامع از خدا دارم                                               این هدایت بود مرا ازلى

 با این حال باز به سیادت ظاهرى و باطنى خود مى‌‏بالد و مى‌‏گوید:


نعمت‏‌اللّهم و ز آل رسول                                           چاکر خواجه‌‏ام خفىّ و جلى

جناب صالح‏علیشاه و جمعیّت دارالتقریب

بزرگان طریقه‌ی نعمت‏‌اللّهى، همواره در نظر و عمل خویش مروّج این رویّه‌ی پسندیده‌ی اتّحاد مسلمانان بوده و پیروان را نیز به آن توصیه مى‌‏کرده‏‌اند و اگر در جهت ایجاد اتّحاد مسلمانان اقدامى صورت مى‌گرفت، آن بزرگواران نیز آن را مورد تأیید و تشویق قرار مى‌‏دادند؛ چنان‏که در دوران اخیر جناب حاج شیخ محمّدحسن صالح‏علیشاه همین‏گونه رفتار کردند. ایشان اصولاً به اتّحاد و وحدت مسلمین اشتیاق فراوان داشته و همواره ــ قولاً و فعلاً ــ آن را ترغیب و تشویق مى‌کردند و با قبول اختلافات، بدون اینکه به قول خودشان بخواهند شیعه را سنّى کرده یا سنّى را شیعه نمایند، اختلاف عقیده‌ی قلبى را منافى با دوستى و اخوّت اسلامى نمى‌‏دانستند. (۹) در این‏ باره در پند صالح مى‌‏فرمایند: «نسبت به تمام فِرَق اسلام از شیعه و سنّى و غیره که همه در تحت لواى یک کلمه و داراى یک دین و یک پیغمبر و یک کتاب و همه اهل یک قبله‌‏ایم، باید برادر اسلامى بوده، یگانگى دینى را منظور داشت و مؤمنین را در اخوّت و برادران طریق را به خدمت برگزید». (۱۰)

 «سلوک ایشان به پیروى از سنّت رسول اکرم (ص) چنان بود که مجتهد اعلم اهل سنّت (۱۱) در ناحیه‌ی خراسان نیز روزى در یکى از مجالس سوگوارى منعقده در بیدخت به مناسبت رحلت ایشان، همراه با شیخ طریقت قادریه شرکت کردند و خود آن مجتهد اعلم با استجازه از صاحبان عزا به منبر رفت و در مکارم اخلاق حضرت صالح‏علیشاه سخنرانى و در ضمن بیانات خود چنین گفت: «من هر وقت مى‌خواستم نور على را ببینم، به سیماى صالح‏علیشاه مى‌‏نگریستم». آنگاه به همین صورت از سایر صحابه نیز اسم برد». (۱۲)

جمعیّت دارالتقریب بین‌المسلمین
 «جمعیّت «دارالتقریب بین‌المسلمین» به پیشنهاد و سعى مرحوم آقاى شیخ محمّدتقى قمى در سال ۱۳۶۶ قمرى (۱۳۲۶ شمسى) در مصر تأسیس شد. هدف این جمعیّت این بود که با تمام وسایل بکوشند که مذاهب اسلامى را که در این جمعیّت، شش مذهب ذکر شده (جعفرى، زیدى، شافعى، حنفى، مالکى و حنبلى) به یکدیگر نزدیک کنند. این جمعیّت، هر شش مذهب مذکور را به رسمیّت شناخته و مذاهب رسمى اسلامى مى‌داند. در این جمعیّت بسیارى از علماى اهل تسنّن و تشیّع عضو بودند؛ از جمله اعضا، شیخ محمود شلتوت (متوفّى به سال ۱۳۸۳ قمرى) رئیس دانشگاه الازهر و مفتى اعظم اهل تسنّن بود که به پیروى از نیّات این جمعیّت، در سال ۱۳۷۸ قمرى فتواى تاریخى به علماى کشورهاى اسلامى صادر کرد مبتنى‏ بر جواز پیروى از مذهب شیعه امامیّه و به رسمیّت شناختن آن.» (۱۳)

جناب صالح‏علیشاه نیز در جریان تأسیس «دارالتقریب بین‌المسلمین» و صدور فتواى تاریخى شیخ محمود شلتوت درخصوص به رسمیّت شناختن مذهب شیعه اثنى‏ عشرى، از این‏ کار استقبال زیادى کرده و در همه ‏جا و نزد همه آن را تأیید و تشویق کردند و حتّى اعتقاد داشتند که باید از طرف علماى شیعه این عمل با استقبال بیشترى روبرو مى‌‏شد و متقابلاً فتوایى صادر مى‌شد دائر بر عدم جواز و ممنوعیّت سبّ و لعن خلفا (۱۴) و خود علاّمه شیخ محمّدتقى قمى، مؤسّس و رئیس جمعیّت نقل مى‌‏کردند: «من در طىّ مسافرت‏‌هاى خود به ایران در محافل مختلف آگاه مى‌‏شدم که بزرگوارى به نام صالح‏علیشاه بدون اینکه بین ما آشنایى و سابقه‌اى باشد، از من تعریف و تجلیل کرده، جمعیّت دارالتقریب را تأیید مى‌‏کند و مى‌‏خواستم ایشان را بشناسم. تا اینکه توفیق آشنایى حضورى ایشان دست داد و از‌‌ همان جلسات اوّل به عظمت روحى و اخلاص ایشان پى بردم و در طول آشنایى این تشخیص من بیشتر مورد تأییدم قرار گرفت». (۱۵)

جانشین عرفانى مرحوم آقاى صالح‏علیشاه، جناب حاج سلطانحسین تابنده گنابادى (رضاعلیشاه) نیز حرکتى را که جمعیّت تقریب بین مذاهب اسلامى آغاز کرده بود، تشویق و تقویت مى‌کردند. «به نظر حضرت آقاى رضاعلیشاه، خصوصاً در اوضاع فاسد کنونى عالم که دشمنان نیز از هیچ کوششى در جهت تضعیف اسلام کوتاهى نمى‌‏کنند، مهم‏‌ترین وظیفه‌ی بزرگان اسلام این است که وجهه‌ی جامعه‌ی مسلمین را که شهادتین مى‌‏باشد، اصل دین دانسته، اختلافات ظاهرى را کنار گذارده، در جهت اتّفاق و اتّحاد مسلمین و فِرَق اسلامى و ایجاد مودّت میان ایشان و تحکیم مبانى اسلام بکوشند (۱۶) و مساعى ایشان نیز معطوف به این باشد که کسانى از منکرین اسلام را وارد دین کنند؛ نه اینکه بر اختلافات جزئى تأکید کرده، اسباب تفرقه را فراهم آورند». (۱۷) به نظر ایشان اگر خلاف این منظور عمل شود، ضعف و انحطاط امّت اسلامى بیش از این خواهد شد. (۱۸)

ایشان خصوصاً در جریان انقلاب و پس از آن، در اعلامیه‌هاى متعدّدى که براى فقرا صادر کردند، لزوم اتّحاد و اتّفاق با سایر برادران مسلمان ایرانى را مجدّدا تأکید نمودند. (۱۹) ایشان مى‌فرمود: در جهت تحقّق این امر باید: اوّلاً رفع شبهه از گروه عوام فریقین نمود و اسبابى را که باعث عناد مى‌گردد مرتفع کرد. جهّال طرفین را نیز که باعث تشدید اوضاع مى‌‏شوند، به معایبشان و سُقم افکارشان مطّلع نمود؛ مثلاً به عوام اهل سنّت تفهیم کرد که شیعه کافر و خارج از دین نیستند. عوام شیعه نیز سبّ و لعن سه خلیفه اوّل را کنار بگذارند و تظاهر به تبرّى از آن‌ها نکنند و به تولّى که اصل است اکتفا کنند. از بعضى اعمال نیز، مانند بعضى عیدهاى عوامانه، به ‏کلّى جلوگیرى شود. ثانیاً بزرگان فریقین با همدیگر روابط داشته باشند و از آنچه تشدید اختلاف مى‌‏کند جلوگیرى نمایند؛ مثلاً همان‏طور که مرحوم شیخ محمود شلتوت اعلامیه‌‏اى صادر و مذهب تشیّع را به رسمیّت شناخت، علماى شیعه نیز در مقابل، اعلامیه‌‏اى صادر نموده و سبّ و لعن خلفا را منع کنند؛ یا در موضوع رؤیت ماه که غالباً میان شیعه و سنّى در اوّل ماه حجّ یا ماه شوّال اختلاف است، رفع شبهه کنند تا عوام آن را جزو اختلافات مذهبى نپندارند.

چنان‏که گفته شد، پس از تشکیل جمعیّت دارالتقریب، ایشان و پدر بزرگوارشان جزو اوّلین کسانى بودند که از آن حمایت کردند، و کتباً و شفا‌هاً با مؤسّسین این جمعیّت ارتباط داشته و آن‌ها را تشویق به اقداماتى که در جهت رفع اختلافات مسلمین آغاز کرده بودند، نمودند و با اجتماع تحت لواى اسلام که خداوند اعتلاى آن را وعده داده، توصیه مى‌فرمودند. از این‏ رو مکاتبات بسیارى با مرحوم شیخ محمّدتقى قمى انجام داده و شخصاً با وى چندین بار ملاقات کردند و مقالاتى نیز به زبان عربى و فارسى در دفاع از اصول عقاید این جمعیّت نوشتند. به مؤسّسین جمعیّت هم سفارش مى‌کردند که نگذارند این سازمان و نهاد، دستخوش ضعف و ذبول یا اغراض سوء سیاسى گردد.

 «یکى از فواید این جمعیّت، به رسمیّت شناختن مذهب شیعه بود که ایشان را بسیار مسرور ساخته و مشتاق بودند که این امر در بین بزرگان همه‌ی فِرَق اسلامى عمومیّت یابد و در این جهت نامه‏‌هاى بسیارى به علماى بزرگ شیعه نوشتند و پیشنهادهایى مطرح کردند؛ از جمله در سفر به مصر در سال ۱۳۲۹ شمسى به شیخ «ازهر» پیشنهاد کردند که فقه شیعه در کنار فقه مذاهب اربعه تدریس شود و بالعکس فقه چهار مذهب اصلى سنّت را طلاّب شیعه بیاموزند و جزو مواد درسى دانشکده‌ی معقول و منقول قرار گیرد تا اسباب اصلى تقریب بین مذاهب فقهى سنّى و شیعه فراهم آید. از جهت دیگر معتقد بودند اتّحاد شیعه و سنّى مانع از تبلیغ و ترویج مذهب شیعه نیست. اصولاً به نظر ایشان بزرگان شیعه در تبلیغ این مذهب به اندازه‌ی علماى اهل سنّت جدّیّت نکرده‏‌اند و موقعیّت جهان به‏ گونه‏‌اى است که نمى‌‏توان منزوى و به دور از جوامع بشرى زندگى کرد؛ بلکه باید با دنیاى خارج از اسلام رابطه پیدا کرد و تبلیغ دین اسلام و مذهب شیعه کرد، و سال‏‌ها پیش مى‌‏فرمودند: وقت آن است که مبلّغین دانا و آگاه پس از آشنایى کامل با معارف اسلام و شیعه و دانستن زبان خارجه و اطّلاع کلّى از علوم جدید تربیت شوند و به خارج اعزام گردند. آن بزرگوار حتّى چندین مقاله مشتمل ‏بر کیفیّت تربیت و اعزام مبلّغین نوشتند و معتقد بودند که باید کتب اصلى شیعیان به زبان‏‌هاى خارجى ترجمه شود تا غربیان که عموماً از طریق عقاید اهل سنّت با اسلام آشنا شده‏‌اند، با معارف حقّه‌ی شیعه آشنا گردند.» (۲۰)

پس از مرحوم آقاى رضاعلیشاه، جانشین ایشان جناب آقاى حاج على تابنده (محبوب‏علیشاه) نیز، هم در بیانیه‏‌هاى صادره به مناسبت‏‌هاى مختلف و هم در تعالیم شفاهى به پیروان، حفظ اتّحاد اسلامى ــ مخصوصاً میان شیعه و سنّى ــ را از اهمّ وظایف مسلمانان برمى‌شمردند و مى‌فرمودند که: «بسیارى از اختلافات موجود میان مسلمین در سطوح و مراتب مختلف، مثل اختلافات موجود در فقه یا کلام یا فلسفه است که تفرقه‌‏ساز نیست. امّا عمده‏‌ترین آن‌ها اختلافات میان شیعه و سنّى مى‌باشد که متأسّفانه منشأ اختلافات عظیم‌‏ترى گردیده است. درست است که این اختلاف، در بعضى مواضع، بالذّات است و از جهت اصل اعتقاد و احکام شرعى رفع‌ناشدنى است؛ ولى این امر نباید سبب تفرقه و دشمنى میان مسلمین و قطع ارتباط و مودّت ظاهرى گردد. ما باید در عین ثبات و استقامت در عقیده‌ی خود، اختلافات ظاهرى را رفع کنیم.» (۲۱)
اکنون نیز بزرگ وقت طریقه‌‌ی نعمت‏‌اللّهى، جناب حاج دکتر نورعلى تابنده، چه در مقالات فقهى و اجتماعى خویش قبل از سِمَت قطبیّت و چه در سِمَت ارشاد، یکى از نکات اصلى که همواره مشوّق آن بوده‏‌اند، اتّحاد در سطوح مختلف ایمانى و مذهبى و ملّى بوده است. ایشان نیز مطابق سیره‌ی اسلاف خود به رفع اختلافات و تقریب مذاهب اسلامى ، به‏ خصوص در میان شیعه و سنّى، کوشا بوده و هستند. از جمله در یکى از بیاناتشان که درباره‌ی مسأله‌ی رؤیت هلال ماه شوّال است، با اشاره به نظر برخى از آقایان مراجع، که یک روز قبل از اعلام رسمى عید فطر، اعلام عید کرده بودند، مى‌‏گویند: «با حفظ احترام به نظر آنان، به‏ منظور حفظ اتّحاد جامعه‌ی اسلامى ایران، ما هم به نظر رسمى که از طریق رسانه‏‌هاى داخلى اعلام مى‌‏شود، عمل مى‌کنیم تا شقّ عصاى مسلمین نکرده باشیم.» (۲۲) به نظر ایشان «درست است که درباره‌ی رمضان حکم روزه واجب است و در روز اوّل شوّال (عید فطر) حکم حرمت روزه، ولى در ضمن این‏‌ها حکم واجب دیگرى مدّنظر بوده است و آن وحدت بین مسلمین است.» (۲۳)

در مورد اهمیّت اتّحاد مسلمانان جهان در دنیاى کنونى نیز مى‌‏فرمایند: «الآن ما شیعیان یک پانزدهم مسلمین جهان هستیم. یعنى از هر پانزده مسلمان یک نفر شیعه است. آن‌ها هم برادر ما هستند. خوشبختانه مسلمانان توانستند این وحدت را تا حدّى بین خودشان فراهم کنند؛ که خودِ همین وحدت بدون اینکه هیچ اقدام دیگرى بکنند دنیا را متوجّه اسلام کرده است. همین وحدت و یکپارچگى مسلمانان در این امر موجب شد که سازمان ملل جزء تعطیلات رسمى خودش عید فطر را اعلام کند.» (۲۴)
در بیانیه‌‏اى هم که به مناسبت اتمام ماه صفر، سال ۱۴۲۷ قمرى، پس از حادثه‌ی حسینیه‌ی شریعت قم صادر کردند، باتوجّه به اینکه فقرا مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند، آن‌ها را دعوت به صبر و حفظ اتّحاد اسلامى کرده، مى‌‏فرماید: «پیامبر اسلام و ائمّه اطهار (ع) بنا به دستورقرآن مجید که مى‌‏فرماید: وَاعتَصِموا بحبل الله جَمیعا و لا تفرَّقوا، (۲۵) در راه پرهیز از تفرقه‌ی مسلمانان و اتّحاد آنان از هیچ کوششى دریغ نکردند. علاق‏مندى به حفظ اتّحاد بود که موجب شد على (ع) به فرمایش خود: فصَبَرتُ وَ فِى العَین قذى وَ فِى الحَلق شَجا، (۲۶) درحالى که خار در چشم و استخوان در گلو داشت، صبر کند و ۲۵ سال خانه‌نشین گردد و سکوت کند، و نیز توجّه به همین مهم بود که باعث اعتلا و توسعه‌ی اسلام در قرون اوّلیه‌ی اسلامى گردید. اکنون که مسلمانان از جوانب گوناگون مورد تهاجم قرار گرفته‏‌اند، حصول این اتّحاد به‏ خصوص در داخل ایران بیش از هر زمان دیگر لازم و ضرورى است. از این‏ رو باید نسبت به طریقه‏‌ها و سلیقه‏‌هاى مختلف مذهبى موجود در داخل اسلام که امرى طبیعى است به تحمّل و مدارا رفتار کرد و وجهه‌ی جامعه مسلمانان را که شهادتین است مورد توجّه قرار داد و کوشش کرد که یک نفر نامسلمان را مسلمان کرد؛ نه اینکه به محض یافتن اختلاف ظاهرى با فهم سلیقه دینى خود، حکم به انحراف دیگر مسلمانان داد.» (۲۷)
ایشان نسبت به تأسیس جمعیّت تقریب مذاهب اسلامى خوشبین بوده و این اقدام را همواره تحسین کرده‏‌اند، و عمل مؤسّسان اوّلیه‌ی آن را به نیّت خداجویى و درد دین دانسته و از عدم تداوم این کار اظهار تأسّف کرده و در این ‏باره مى‌گویند: «اقدامات بعدى که تحت عنوان این کار انجام گرفت، چون به صدق نیّت بانیان اوّلیه‌ی آن نبود و بیشتر جنبه‌ی صورى و تشریفاتى داشت، نتوانست توفیق یابد».

عرفان ایران


۱- سوره آل عمران، آیه ۱۰۳: همگى چنگ در ریسمان خدا زنید و متفرّق نشوید.

۲- سوره انفال، آیه ۴۶: با یکدیگر به نزاع برمخیزید که ناتوان شوید و مهابت و قوّت شما برود.

۳- در جهت همین عدم بروز اختلاف ظاهرى میان مسلمین، حضرت امام حسن عسکرى و امام زین‏‌العابدین ــ علیهماالسّلام ــ با مخالفین شیعه معاشرت داشتند و حضرت صادق (ع) با خلفاى زمان و بزرگان اهل سنّت مجالست مى‌‏فرمود و حتّى حضرت رضا (ع) با اکراه و عدم تمایل قلبى پیشنهاد مأمون را براى ولایت‌عهدى پذیرفت.

۴- از اجتماع دورى کرده و گرد تفرقه گردیدند.

۵- سوره نساء، آیه ۹۴: و به آن کس که بر شما سلام گوید، مگویید که مؤمن نیستى.

۶- خورشید تابنده، شرح احوال و آثار آقاى حاج سلطانحسین تابنده گنابادى رضاعلیشاه، تألیف آقاى حاج على تابنده (محبوب‏علیشاه)، چ ۳، تهران، حقیقت، ۱۳۸۳، صص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.

۷- درباره شاه نعمت‏‌اللّه‏ ولى ر. ک: مقاله «شاه نعمت ‏اللّه‏ ولى»، شهرام پازوکى، در کتاب آشنایان ره عشق، صص ۴۳۸ ـ ۴۷۲.

۸- کلّیات اشعار شاه نعمت‏‌اللّه‏ ولى، تصحیح دکتر جواد نوربخش، صص ۶۸۸ ـ ۶۸۹.

۹- بلکه این اتّحاد و وحدت کلمه را با اتّکا به آیه شریفه قُل یا اَهلَ الکتابِ تَعالوا اِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا و بَینَکُم؛ بگو: اى اهل کتاب بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکى است پیروى کنیم سوره آل عمران، آیه ۶۴ درباره همه موحّدین و اهل کتاب خواستار بودند.

۱۰- پند صالح، صص ۹۸ ـ ۹۹.

۱۱- خود مشارٌالیه به مناسبت رحلت ایشان در مسجد اهل سنّت مجلس فاتحه‏‌اى گذاشت و در‌‌ همان مجلس عکس بزرگ مولا على (ع) و عکس کوچک‌تر جناب صالح‏علیشاه را نصب کرده و گفته بود که چون آن مرحوم در میان صحابه به حضرت على (ع) عشق مى‌‏ورزید، عکس آن حضرت را نصب مى‌کنم. یادنامه صالح، گردآورى و تدوین: هیأت تحریریه کتابخانه صالح، مقاله آقاى حاج دکتر نورعلى تابنده، چ ۲، حقیقت، ۱۳۸۰، تهران، ص ۱۱۸.

۱۲- ه‌مان.

۱۳- همانجا.

۱۴- آقاى حسن سمیعى دلونگى فرزند کربلایى عبدالحسین در این‏خصوص چنین نقل مى‌کند: یک بار هنگامى که جناب صالح‏علیشاه به تهران آمده بودند، روزى مرحوم آیت‏‌اللّه‏ بهبهانى براى دیدن ایشان به آنجا تشریف آورد. حسن اتّفاق در آن وقت من افتخار خدمت داشته، پذیرایى از واردین مى‌‏کردم. اتّفاقاً در آن روز‌ها مرحوم آقاى شیخ محمود شلتوت، مذهب جعفرى شیعه اثنى‏‌عشرى را به رسمیّت شناخته بود و حتّى فتوا داده بود بر اینکه یک نفر سنّى در نماز جماعت جائز است به امام جماعت شیعه اقتدا نماید. حضرت آیت‌‏اللّه‏ بهبهانى ضمن بیان این خبر، از اینکه راه و وسیله تقریب بین مسلمان‏‌ها را این مرد بزرگ باز نموده، مسرور و به آینده خوبى که اتّحاد مسلمانان داشت، امیدوار بود. سپس جناب صالح‏علیشاه فرمود: شما و سایر آیات عظام در مقابل این فتوا و این اقدام بزرگ چه عکس‏‌العملى نشان دادید؟ در پاسخ گفتند: در تلگراف مفصّل ازدیاد مراتب تشکّرات خود را به ایشان اظهار داشته و دعا نموده و توفیق زیادترى برایشان درخواست کردیم. مرحوم صالح‏علیشاه فرمود: شما حق این عمل بزرگ را ادا ننمودید و تنها تشکّر کافى نیست. آیت‏‌اللّه‏ گفتند: چه عملى باید انجام مى‌دادیم؟ فرمود: به عقیده‌ی من باید در مقابل، فتوا مى‌‏دادید که سبّ خلفا در این زمان به هیچ وجه جایز نیست و احدى حق ندارد به خلفاى راشدین سبّ و لعن نماید و این فتوا را در روزنامه‏‌ها منعکس فرموده، دستور مى‌دادید در مصر هم به نظر شیخ شلتوت مى‌‏رسانیدند. این تشکّر عملى بسیار بجا و درواقع زیربناى دوم براى تقریب مسلمین مى‌‏شد. مرحوم بهبهانى گفتند: چنین مطلبى را نمى‌‏توان نوشت و چنین فتوایى داد؛ زیرا عوام زیر بار نمى‌‏روند و بلکه نتیجه‌ی بالعکس خواهد داد. راوى دیگرى که این جریان را از خود آن بزرگوار شنیده بود، مى‌گفت که در اینجا اضافه فرمودند: مسلّماً شیخ شلتوت با این فتوا مورد اعتراض فقهاى اهل سنّت واقع مى‌شود و چه‏ بسا او را متّهم کنند که با شیعیان بند و بست کرده است. تلگراف تبریک، سند به دست مخالفین مى‌‏دهد، حال آنکه با صدور چنین فتوایى، او مخالفین را مجاب مى‌کند که در اثر عمل او عدّه‌ی زیادى از مسلمین هدایت شده و از یک کار زشت دست برداشتند. یادنامه صالح، ص ۱۱۹.

۱۵- ه‌مان، صص ۱۱۹ ـ ۱۲۰.

۱۶- البتّه مى‌فرمودند این تقریب و اتّحاد مذاهب اسلامى شامل همه مذاهب نمى‌شود؛ مثلاً ناصبیان و همه‌ی کسانى که با اهل بیت رسول (ص) عداوت و دشمنى علنى دارند، درحقیقت از اسلام خارج هستند و حتّى بزرگان اهل سنّت نیز آن‌ها را قبول ندارند.

۱۷- خورشید تابنده، صص ۱۴۷.

۱۸- جناب آقاى رضاعلیشاه یکى از آثار و شواهد ضعف و تفرقه میان مسلمانان را اشغال فلسطین مى‌دانستند و از آن به‏‌عنوان یکى از بزرگ‏‌ترین مصائب قرن اخیر، براى اسلام و مسلمین یاد مى‌کردند. یادداشت‏‌هاى سفر به ممالک عربى، تهران، ۱۳۵۵، ص ۶۱.

۱۹- جناب آقاى رضاعلیشاه از هر عملى که موجب تفرقه میان مسلمین مى‌‏شد، پرهیز مى‌‏کردند و آن را خلاف مصالح اسلام مى‌دانستند؛ مثلاً پس از تأسیس نمازخانه‏‌اى در بیدخت اعلام کردند که این نمازخانه امام راتب ندارد، چون در بیدخت مسجد وجود دارد و بودن امام راتب ممکن است منجر به تفرقه و دودستگى شود.

۲۰- خورشید تابنده، صص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.

۲۱- ه‌مان، ص ۱۴۹.

۲۲- رساله نور در ترجمان مجذوب در شرح ‏حال جناب آقاى حاج دکتر نورعلى تابنده، سیّد محمّدحسین خبره فرشچى، تهران، ص ۶۹.

۲۳- عرفان ایران، شماره ۱۴، ص ۱۲.

۲۴- ه‌مان، شماره ۱۴، ص ۱۶.

۲۵- سوره آل عمران، آیه ۱۰۳: و همگان چنگ در ریسمان خدا زنید و متفرّق مشوید.

۲۶- نهج‌‏البلاغه، ترجمه دکتر سیّد جعفر شهیدى، ج ۱۰، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۷۶، خطبه سوم، ص ۱۰: «و به صبر گراییدم درحالى‏ که دیده از خار غم خسته بود و آوا در گلو شکسته».

۲۷- رساله نور، ص ۱۰۴.