رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ گفتم اى اللّه ملک این دنیا چیز محقّرست از ملکهایى که تراست در پرده غیب. وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ و مرا آموختى پایان سخنها را که در خواب مىشنوم از اسرار غیب تا هم در بیدارى زنده باشم و هم در خواب زنده باشم. فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ چنانک زمین را از آسمان بشکافتى همچنانک پرده غیب را بشکافتى تا من بر آستانه آن نشستهام هم این جهان را مىبینم هم آن جهان را میبینم. أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ دنیا و آخرت تراست و من نیک عاشق آخرت گشتهام از آنم بهرهمند گردان و جانم بردار که صبرم نماند باز تأمّل کردم که دل بر چه نهم و چه چیز را بر زبان دارم و دم بکدام نیت زنم گفتم که نظر کنم بر همه خوشیهاى این جهانى و آن جهانى و خواب و راحت و مزها و هست شدن بعد از نیستیها دیدم اللّه همین صفات است که یاد کرده شد و آنکه دم مىزنم بر نیّت ذکر اللّه هم اللّه است باز روح آدمى را نظر مىکنم گویى که اندیشههاى پراکنده و نظرهاى پراکنده است که چون دیگ مىجوشد و بس.
و این صفات روح آدمى مغلوب بدانست که آنچه یاد کرده شد از خوشیها و تغییر چیزها و نیست شدن و هست شدن و خواب و راحت که اللّه همین صفات است و این معانى موجود است بذکر اللّه و باز این معانى روشن به گفتار و لا إله غیرک مىشود یعنى اى اللّه خوشیها [ى] هر دو جهانى بجز از تو از کسى حاصل نشود و هست شدن بعد از نیستى بجز از تو از کسى دیگر نباشد. گفتم اى اللّه مرا هرچه باید از تو طلبم که خواست همه را و رزق همه را تو مىدهى و به هرحال همه را تو دایه که وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها و من نیز از اللّه بحالت وحشت رزق موانست مىخواهم و از اللّه مىخواهم تا مرا از ذات خود صورت موانست دهد و در حال تقاضاهاى شهوت از اللّه روزیى محلّ شهوت مىطلبم و از اللّه مىخواهم تا مرا هم از ذات خود صورتى دهد در قضاى شهوت و در وقت مجاعت روزى غذا مىطلبم هم از ذات اللّه تا مرا صورت غذا دهد هم از ذات خود و مىگویم که اى اللّه چو مالکم توى من به که بازگردم و هرچه طلبم از که طلبم و در وقت بىکارى از اللّه روزى یارى مىطلبم تا بر در او روم و بر او درآویزم و گرد او گردان شوم و در وقت نماز روزى تعظیم از اللّه مىطلبم و تن خود را فربه مىدارم ازین نعمتها که گفتم و نعمت من و روزى من که از اللّه مىطلبم اینست.
اکنون چون اللّه را به شادى و خوشى و فرح یاد مىکنم عجایبهاى او را مىبینم و چون ملالتى پدید آید باز اللّه را یاد مىکنم تا مىبینم که محو کردن آن هم از اللّه است.
یعنى در هر دو حالت اللّه را مشاهده مىکنم و اللّه اعلم.