Search
Close this search box.

معارف بهاء ولد (قسمت بیست و یکم)

darvish2رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ‏ گفتم اى اللّه ملک این دنیا چیز محقّرست از ملک‌هایى که تراست در پرده غیب. وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ‏ و مرا آموختى پایان سخن‌ها را که در خواب مى‌شنوم از اسرار غیب تا هم در بیدارى زنده باشم و هم در خواب زنده باشم. فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ چنانک زمین را از آسمان بشکافتى همچنانک پرده غیب را بشکافتى تا من بر آستانه آن نشسته‏‌ام‏ هم این جهان را مى‌بینم هم آن جهان را می‌‏بینم. أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ دنیا و آخرت تراست و من نیک عاشق آخرت گشته‏‌ام از آنم بهره‏‌مند گردان و جانم بردار که صبرم نماند باز تأمّل کردم که دل بر چه نهم و چه چیز را بر زبان دارم و دم بکدام نیت زنم گفتم که نظر کنم بر همه خوشی‌هاى این جهانى و آن جهانى و خواب و راحت و مز‌ها و هست شدن بعد از نیستی‌ها دیدم اللّه همین صفات است که یاد کرده شد و آنکه دم مى‌زنم بر نیّت ذکر اللّه هم اللّه است باز روح آدمى  را نظر مى‌‏کنم گویى که اندیشه‌هاى پراکنده و نظرهاى پراکنده است که چون دیگ مى‌‏جوشد و بس. 
و این صفات روح آدمى  مغلوب بدانست که آنچه یاد کرده شد از خوشی‌ها و تغییر چیز‌ها و نیست شدن و هست شدن و خواب و راحت که اللّه همین صفات است و این معانى موجود است بذکر اللّه و باز این معانى روشن به گفتار و لا إله غیرک مى‌‏شود یعنى اى اللّه خوشی‌ها [ى‏] هر دو جهانى بجز از تو از کسى حاصل نشود و هست شدن بعد از نیستى بجز از تو از کسى دیگر نباشد. گفتم اى اللّه مرا هرچه باید از تو طلبم که خواست همه را و رزق همه را تو مى‌‏دهى و به‏ هرحال همه را تو دایه که‏ وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُ‌ها و من نیز از اللّه بحالت وحشت رزق موانست مى‌خواهم و از اللّه مى‌‏خواهم تا مرا از ذات خود صورت موانست دهد و در حال تقاضاهاى شهوت از اللّه روزیى محلّ شهوت مى‌طلبم و از اللّه مى‌خواهم تا مرا هم از ذات خود صورتى دهد در قضاى شهوت و در وقت مجاعت روزى غذا مى‌طلبم هم از ذات اللّه تا مرا صورت غذا دهد هم از ذات خود و مى‌گویم که اى اللّه چو مالکم توى من به که بازگردم و هرچه طلبم از که طلبم و در وقت بى‏کارى از اللّه روزى یارى مى‌‏طلبم تا بر در او روم و بر او درآویزم و گرد او گردان شوم و در وقت نماز روزى تعظیم از اللّه مى‌طلبم و تن خود را فربه مى‌دارم ازین نعمت‌ها که گفتم و نعمت من و روزى من که از اللّه مى‌‏طلبم اینست. 
اکنون چون اللّه را به شادى و خوشى و فرح یاد مى‌‏کنم عجایب‌هاى او را مى‌‏بینم و چون‏ ملالتى پدید آید باز اللّه را یاد مى‌کنم تا مى‌بینم که محو کردن آن هم از اللّه است. 
یعنى در هر دو حالت اللّه را مشاهده مى‌کنم و اللّه اعلم.