دکتر محمدعلی سلطانی
[عبدالجلیل رازی در ادامه در کتاب «النقض» مینویسد:]
و خواجه تاج اشعری حنیفی نیسابوری را روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد در سنه خمس و خمسین و خمسمائه [۵۵۵ق] به اجازت قاضی با حضور کبراء و امراء.
پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی (یعنی همان نویسندهی سنی) گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنیفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلس شهاب مشاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین علی آرد تا سال پیرار به حضور خاتونان امیران و خاتون امیر أجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامهها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران گفتند: زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت.
و گر این علما و قضات این معنی به تقیه و مداهنه میکنند، از بیم ترکان و خوف سلطان، موافقت رافضیان باشد و گر به اعتقاد میکنند خلاف ایشان را، خواجه را نقصان باشد ایمان را، و الّا در بلاد خوارج و مشبّهه که روا ندارند کردن، دگر همه حنیفیان و شفعویان و شیعت این سنت را متابعت کنند. پس خواجه پنداری ازین هر سه مذهب بیزار است و خارجی است! پس باید که به خوزستان و لرستان شود که خارجیانند تا نبیند و نشنود که تعصب که او راست، کس را نیست و تعزیت حسین علی داشتن متابعت قول مصطفی است که گفت: من بکی علی الحسین او أبکی او تباکی، وجبت له الجنه، تا هم گوینده و هم شنونده در رحمت خدای باشد و منکرش الا منافق و مبتدع و ضال و گمراه نباشد و خارجی و مبغض فاطمه و آلش و علی و اولادش و الحمدلله بل أکثرهم لایعقلون.» [۴۰]
و مهمترین کتابهای مقتلالحسین (ع) را علمای اندیشمند و روشنفکر و عارف اهلسنت نوشتند که «نورالائمه» تألیف موفق بن احمد خوارزمی حنفی (۴۸۴ ـ ۵۶۸ق) شاهد ادعاست، واقعیت این است که در سوگواری حضرت سیدالشهدا (ع) ارتقای حال بر انتقال قال چنان مسلط است که مذهبی جز مذهب عشق و ارادت مطرح نیست. سنی و شیعه و علوی و مسیحی و هندو و… که از ذره نور راستی و درستی برخوردار باشد، در عرفانی که تمام جهان هستی و بلکه کائنات را شامل است، از مرزهای نگرش به آداب و ترتیب میگذرند و حسینی میشوند.
اینجاست که عالم و متصوفی را که در حوزهی نوشتن و بنهادن و نمودن برای مقصود کربلا گام مینهد، به شیوهی نازپروردگان متنعم و جداییجویان متفرق شاید بتوان آنان را پیرو مرام و مسلک و دین و مذهبی خواند؛ اما چون به خلوت انس برآمد و توفیق آن را یافت که کاری کارستان کند که نامش با کربلا پیوند خورد، دیگر از کثرت به وحدت راه یافته و روی از بیگانگی و چندگانگی برتافته است.
ملاحسین واعظ کاشفی
یکی از شهسواران نامیرا که همواره تا قیام قیامت جایی والا و بالا در روضـة شهدا دارد، ملاحسین واعظ کاشفی (۸۴۰ ـ ۹۱۰ق) است. ملاحسین کاشفی در ابتدای امر، عالمی حنفیمذهب و نویسنده و شاعر و ادیب و فقیهی متصوف و نقشبندیمشرب است. عنوان «ملا» به شیوه مرسوم زمان همانند ادامه این عنوان در دوره صفویه (چون ملامحمدباقر مجلسی، ملاصدرا و…) است و باید دانست که هیچ دانایی را بر پایه علم و فضل و دانش و دانستههای «کاشفی» در حوزههای علوم نقلی اسلامی و اصطلاحات عرفانی و دوراندیشیهای جامعهشناسانه، اجتماعی و اعتقادی که کارهایی جاویدان از خود به یادگار گذاشته است که هنوز جامعه علمی ما به بازگشایی دقایق آن راه نبرده است، قابل قیاس نیست و دیگر قلم سحار و اندیشه رهوار و توانایی بینظیر اوست در طرح و ترسیم بیان وقایع کربلا که عادلانهترین عبارات و نقد و نظر را استاد علامه ابوالحسن شعرانی (۱۳۲۰ـ۱۳۹۳ق) دربارهی این تصنیف منیف در مقدمهی روضهالشهدا، که به تصحیح و حواشی این بزرگمرد چاپ و منتشر شده، آورده است که میفرمایند:
«به برکت نام ابیعبدالله (ع) کتاب روضهالشهدا میتوان گفت بیش از هر کتاب فارسی در افکار و عقاید مردم رسوخ کرده و در قلوب آنان مؤثر واقع شده. از مطالب و منقولات آن گذشته، تعبیر و سیاق و طرز بیان و کیفیت تنسیق حکایات و مراعات تناسب، چنان خوانندگان زمان خود و پس از خود را شیفتهی خود ساخت که دهان به دهان و قلم به قلم، از سینه به سینه و از کتابی به کتابی نقل گردیده است. مهارت نویسنده در وعظ و تسخیر قلوب به حدی است که در وصف نمیآید و از آن باید قیاس گرفت که هنگام حیات، در مواعظ شفاهی چه تأثیر در مستمعین میکرده است و بهراستی کلمهی «واعظ مطلق» که برای او برگزیدهاند، بهجا بوده است. اگر مذهب تشیع داشت، در بیان موضوع داد سخن داده است و اگر به مذهب اهلسنت بود، سبق از شیعیان ربوده است و روش آنان را به آنها آموخته است.
اما کتب و روایاتی که مؤلف از آنها نقل میکند، بسیاری در عهد ما موجود نیست و شاید بعضی را معتبر ندانیم؛ اما حاشا که چنین مرد سخن بیدلیل آورد. رسم وعاظ است آن سخن که بیشتر مؤثر باشد، برمیگزینند و هر چه عواطف را در قلوب بیشتر برمیانگیزد، انتخاب میکنند و به شواهدی که در اذهان شنونده جای گیرد، مؤکد میسازند و هر نقل را که مفید این معنی باشد، ممنوع نشمارند. شنونده نباید آن را بیان وقایع تاریخ فراگیرد، بلکه برای پند و نصیحت بپذیرد. چه بسا وقایع که حقیقتاً واقع شده و در کتب آوردهاند، از آن پندی نتوان گرفت و چه بسا افسانهها از زبان حیوانات که در آن پند بسیار است، تا چه رسد به نقل ضعیف. باری از نقل ضعیف، در روضـةالشهدا عجب نباید داشت؛ چون در ادای مقصود واعظ قوی است، اگرچه برای مقصود مورخ کافی نیست.
گویند کاشفی روضـةالشهدا را دو سال پیش از وفات تألیف کرده است به سال ۹۰۸ و در کشف الظنون گوید: فضولی بغدادی آن را ترجمه کرده است به ترکی به نام حدیقـهالسعداء و روایاتی بر آن افزوده و فضولی در ۹۷۰ یا ۹۶۳ درگذشت و نیز گوید جامی مصری آن را ترجمه کرده است و نگفت جامی که بوده و به چه زبان ترجمه کرد.
در روضاتالجنات گوید: اهل منبر و وعاظ کتاب روضـةالشهدا را از همان آغاز تألیف در مجالس بر دست گرفته، عین عبارت را میخواندند و در بیان مصائب اهل عصمت به خواندن از روی آن اکتفا میکردند؛ چون میدانستند بهتر از آن نمیتوانند تقریر کنند از این جهت ذاکران مصائب اهل بیت به «روضهخوان» مشهور گشتند. زهی سعادت این مرد که در ثواب عمل همه مردم از آن عهد تا خدا خواهد، شریک خواهد بود!
این کتاب را کاشفی چنان که خود گفته است، برای داماد سلطان حسین میرزا بایقرا، به نام مرشدالدوله والدین عبدالله المشتهر به سیدمیرزا تألیف کرده است. والله العالم.» [۴۱]
علامه شعرانی دربارهی مذهب و تألیف کاشفی همچنین میفرمایند: «گرچه دانستن مذهب مردم فائده معقول ندارد، مگر آنچه قاضی نورالله ششتری در مجالسالمؤمنین قصد کرده یعنی تکثیر سواد خواسته، چون وقتی عامه مردم بدانند بسیاری از بزرگان حکما و عرفا و ادبا و عقلا و مردمان برجستهی روزگار دوستار اهلبیت و وابسته به آنان بودند، بیشتر رغبت در این مذهب میکنند. برخلاف طریقه آنان که هر عاقلی مانند ابوعلی سینا و فارابی و امثال آنها را بیدین یا خارج از مذهب دانستند، قهراً سبب میشود که مردم پندارند هر کس عقل نداشت و چیزی نمیدانست، مسلمان بود و هر کس چیزی دانست، از اسلام بیرون رفت!
باری، ملاحسین کاشفی یا شیعی بود در باطن، یا اگر سنی بود و به مذهب ابوحنیفه تظاهر میکرد، در اصول با یک نفر عالم شیعی فرق نداشت و بسیارند در میان علمای اهلسنت که با شیعه فرق ندارند، جز در احترام صحابه؛ چنان که در شیعه بسیارند کسانی که در همه عمر حرمت صحابه را در ظاهر محفوظ داشتند. گرچه بنای تألیفات ملاحسین کاشفی بر روش اهلسنت است، اما هیچ شیعی هم ابتکاری مانند روضةالشهدا نکرده است.» [۴۲]
ادامه دارد…
پینوشتها:
۴۰ـ کتاب نقض، صص۳۷۰ ـ ۳۷۳ رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، نشر علم، تهران، ۱۳۹۱، صص۳۶۷ ـ ۳۷۲. //
۴۱ـ ملاحسین واعظ کاشفی، روضهالشهدا، تصحیح و تحشیه آیتالله ابوالحسن شعرانی، انتشارات اسلامیه، تهران، بیتا، ص۶ ـ ۷. //
۴۲ـ ابوالحسن شعرانی، همان، ص۵.
منبع: روزنامه اطلاعات