بسم الله الرحمن الرحیم
ما در خطبهای که در مجلس میخوانند – این خطبه در قدیم یعنی خطبه اصلش این است که باید باشد – منتهی به نام کسی که در آن موقعیت ولی امر است -بعد البته بعد از پیغمبر خوب تا مدتها ولی امر، به صورت ظاهر خلفای راشدین بودند که در این خطبهای که ما حالا میخوانیم چون در واقع اسامی ولی امر را در موقع خودش نفرمودند، در خطبهها ما خطبه را مجموعهٔ اولیای امر یعنی اقطاب، در زمان حاضر اقطاب تا به ائمه برسد، زمان ائمه فقط ائمه تا به پیغمبر برسد. در این خطبه برای اینکه اهمیت خطبه را بدانیم خودش یک تاریخچهٔ اعتقادی شیعه است! در مورد هر یک از ائمه هم یک صفات خاصی که همهی آنها دارای صفات الهی بودند ولی صفات خاصی که از آن امام ظاهر شده است را ما میخوانیم. به طوری که مثلاً در خطبهٔ حضرت امام حسین (ع) میگوییم :«الظهور العِشق اَعلی» ظهور عشق اعلی؛ سه کلمه است ما معنی هیچ کدام از این سه کلمه را نمیدانیم؟ که بعد به هم وصل بشود جز معنای ظاهری که خود ما استدلال میکنیم، از لغت ظهور ما در کلماتمون استفاده می کنیم از لغت عشق، از لغت اعلی ولی مجموعش و آنچه در این خطبه، اشاره به آن هست متوجه نشدیم! در مورد عشق هم که صحبت شد و باز هم انشاءالله ادامه خواهد داشت، این عشق، عشق نهانی است یعنی عشقی است که خداوند در وجود هر موجودی آفریده، به قول مولوی باز میگوید:
ذره ذره کاندر این ارض و سماست جنس خود را همچو کاه و کهرباست
ولی این برای دیگران ظاهر نیست، ما چه میدانیم از کجا میدانیم که این ذرهٔ اکسیژن که داریم، طالب پیدا کردن هیدروژن است که با هم ترکیب شوند، ظاهر نیست ولی بعضی مواقع ظاهر میشود، یکی از آن موارد به نظر ما که خطبه تنظیم کردهایم در مورد حضرت امام حسینِ(ع) است. هزار ایراد از همان اول به امام حسین گرفتند زمان خود حضرت! بعضیها هم حتی تا الان یک عدهٔ زیادی از مسلمین بعضی سنیها انتقاداتی دارند البته نه حمله به اصطلاح! انتقاداتی دارند به این نحو. ما میگوییم ظهور این عشق اعلی، عشق بالا در حضرت امام حسین(ع) و قضایای امام حسین ظاهر شد. کدام عشق، چون عشق هم انواع و اقسام دارد: بالاترین عشقها یعنی عشق انسان به خداوند در امام حسین ظاهر شد که حتی حضرت حاضر بودند جان خود و حتی بسیاری از ( یاران!) را در راه امر خداوند (فدا) کنند. اگر حضرت امام حسین میخواستند که خلیفه شوند؟ نه! حضرت امام حسین میخواستند که امور مردم صحیح اداره بشود، و این صحیح بودن ادارهٔ امور هم مؤکول بر این است که نمایندهای الهی انجام بدهد یعنی خود حضرت! بنابراین حضرت طالب و عاشق این موقعیت نبودند بلکه موظف بودند! خداوند ایشان را موظف کرده که اگر توانستید کوتاهی نباید بکنید و باید مقامی را که در معنا دارید در ظاهر هم بدست بیاورید.
حضرت خودشان را موظف میدانستند که با ظلم و ستم مبارزه کنند، نه اینکه دلشان میخواست. نمونهاش خود علی(ع) پدرشان اجدادشان، ابن عباس یک زمانی که حضرت خلافت ظاهری هم داشتند به زیارت حضرت آمد، سلامی کرد. دید حضرت آن کفشی که داشتند مثل سرپایی که پاره بود گذاشتند روی زانو و خودشان کوک میزنند. از حضرت پرسید چرا این کار را میکنید؟ خوب یک جفت کفش جدید بگیرید. اگر نداشتید بفرمایید که دیگران شما را ببینند. حضرت فرمود: نه من باید همه چیز را رعایت کنم – بعد از همان پسر عموی ایشان پرسیدند – به نظر تو این خلافت چقدر قیمت دارد؟ و به نظر تو این کفش چقدر قیمت دارد؟ این کفش! ابن عباس عرض کرد: برای کفش که من قیمت نمیتوانم بگذارم، برای اینکه کفشی است که اگر به قول امروزیها اگر توی سطل آشغالی بگذاریم (سپور) برنمیدارد. کفشی نیست! ولی خوب برای شما یک دینار، یک دینار قیمت دارد بلکه یک درهم، نه یک دینار یعنی خیلی پایین! حضرت فرمود: پس بدان که خلافتِ بر شما در نظر من از این قیمتش کمتر است! این نظری بود که به خلافت داشتند. آن وقت با این (نظر) برای بدست آوردن خلافت بعضی ها میگویند: حضرت جایش آیا برای یک همچین چیزی که قیمتش از یک جفت کفش پاره پاره کمتر است، حضرت جان خودش را از دست میدهد؟ کدام فرد معمولی همچین حسابی میکند؟ این “عشقُ العَلی”ٰ یعنی عشقی که همه چیز دیگر را میزند کنار و زیر پا میگذارد؟ حالا انشاءالله. متأسفانه ما میبینیم در صحبتهایی که میشود مقالات، منبر و اینها کمتر کسی به این واقعیتهای مهم رسیدگی میکند، و گریه میکنند برای اینکه چرا امام حسین به خلافت نرسید؟ امام حسین خودش نمیخواست خلافت را! خلافت در نظر این هایی که این جوری میگویند به منزلهٔ مثلاً پیشنمازی یک مسجد است و امثال اینها در این اندازه که آن هم تازه زحمت دارد، نه اجر داشته باشد! این عشق اعلی است یعنی اون عشقی که آن قدر مقامش بالا است که همهٔ اینها را در بر میگیرد. حالا انشاءالله ما متوجه شده و این عشق اعلای حضرت را درک کنیم. انشاءالله.