تردیدی نیست که انسان تنها موجودی است که «من» میگوید البته «منِ» اصلی از خداوند است و اولین بار خود خداوند «من» را مطرح کرد اما بعد از خداوند در عالم، هیچ موجودی جز انسان «من» را نگفته است. «منِ انسانی» دارای فضائل و رذائلی است. من اگر به فضائل آراسته شود، این فضائل از درون یا بیرون انسان میآید؟ ممکن است عدهای بگویند انسان در برخورد با جهان بیرون فضائل به دستشان میآید اما حال این فضائل کجای بیرون هستند که به درون ما منتقل میشود؟ ما اگر تمام کرهی زمین را بگردیم میتوانیم فضیلت پیدا کنیم؟
ما انبار فضیلت در بیرون انسان نداریم این فضائل از خود انسان است که به بیرون میجوشد. البته برخورد بیرونی آمادگی به انسان میدهد و بیتأثیر در انسان نیست. هر برخورد و نگاه کوچک ما به جهان یک تأثیر بر ما میگذارد اما آن اثرپذیری از بیرون و محیط پیرامون به ما استعداد میدهد تا فضائل درونیمان را آشکار کنیم. چیزی که در درون انسان اصل و منشأ تمام حرکات و سکنات و فعالیتهای انسان چه فضائل و رذائل است؛ عقل و اراده است. اگر تمام خصوصیات روحی و جسمی انسان را بررسی کنیم هیچ عنصری نیست که از عقل و اراده بالاتر باشد. بنابراین عقل و اراده در انسان اصل است و فضائل هم از خود انسان است.
حال بحث دیگر این است که آیا اراده بر عقل حکم میکند یا عقل بر اراده حکم میراند؟ قرنها این بحث بین اشاعره و معتزله و از سوی دیگر حکما و علمای اخلاق مطرح بوده است. این بحث خیلی مهم بوده و پاسخش این است که این دو را یکی کنیم، چرا که هیچگاه این جنگ پایان نمییابد و باید طوری وحدت بین آنها ایجاد کنیم. اگر انسان عقل را به درستی به کار نبرد منشأ رذائل هم خود انسان میشود، هیچ انسانی شرورتر و رذلتر از خود انسان شرور پیدا نمیشود. این انسان کسی است که جهان و بشریت را میتواند نابود کند.
برخی قائل به اصالت فرد و برخی جمع هستند و دیگران هم به جمع این دو قائل هستند. باید بدانیم که جمع انسانهای نادان جز نادانی چیزی ندارد در این حوزه آن قدر بحث زیاد است که نمیتوان اینجا دربارهی آن صحبت کرد به هر صورت انسان هم به تنهایی نیست انسان بالذات اجتماعی است و به تنهایی نمیتواند زندگی کند و اگر هم زندگی کند خیلی دشوار است. بنابراین انسان همیشه بین دو راهیهای فضیلت و رذیلت، فرد و جامعه، تنهایی و جمع، لذت و الم، رنج و شادی قرار میگیرد و اینها همه دوگانگیهایی است که در انسان وجود دارد.
من فردگرا به آن معنی نیستم، برای جامعه احترام قائل هستم و به جمع هم اصالت میدهم اما یک زمان بحث علمی و یک بحث هم فلسفی است. در کتاب «من و جز من»، بحث فلسفی میکنم و باید بدانیم که اگر «من» نباشد، «ما» در کار نیست. جامعه هم از فرد تشکیل شده است ضمن اینکه جامعه هم اصالت خود را دارد و انسان در تنهایی زندگی سختی دارد. من هم هیچوقت با جمع مخالف نیستم اما مثل این است که دید فلسفی اگر داشته باشیم همین نکته را درخواهیم یافت.
غلامحسین دینانی – منبع: خبرآنلاین