پروفسور شریف حسین قاسمی طی مصاحبهای با انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دربارهی بوعلی قلندر و مولانا سخنانی بیان کرد:
برای ما هندیها باعث افتخار است که یک نفر هندی به نام شرفالدین پانی پتی معروف به بوعلی قلندر که عارف و شاعر قرن هفتم و هشتم هجری است از هند به خدمت حضرت مولانا میرسد. مسافرت، جزء لاینفک سلوک عرفا بوده است. مثلاً خواجه معینالدین چشتی و غیره از خراسان به هند رفتند و قبل از این مسافرت، جهان اسلامی را دیدند و به خدمت علما و عرفا رسیدند و کسب فیض کردند.
عرفای هندی نیز همانطور از هند و محل سکونت خود به جهان اسلام میرفتند و از علمای معروف کسب فیض میکردند. مثلاً بوعلی قلندر که با حضرت خواجه نظامالدین اولیا معاصر بود، در قرن ۷ ق/ ۱۴م از هند به قونیه رفت و خدمت مولانا رسید. اتفاقاً همزمان با دورهای بود که شمس تبریزی هم آنجا حضور داشت و وی هر دو نفر را دیده و شاگردی آنها را کرده است. او وقتی به هند بازگشت چیزهایی دربارهی این دو نفر نوشت. بوعلی قلندر در نظم و نثر پارسی استاد بوده و در اشعارش «شرف»، «بوعلی» و «قلندر» تخلص میکرده و علاوه بر دیوان اشعار، اولین کتاب را در هند به پیروی از مثنوی مولانا به نام مثنوی «گل و بلبل» تألیف کرد که خوشبختانه به چاپ رسیده است. این اثر کتاب کوچکی است ولی ۱۰ تا ۱۲ بیت آن با همان وزن و قافیهی مثنوی مولانا است.
مولانا به ویژه در جهان عرفان یک شخصیت معمولی نیست. هندیها بسیار به مولانا معتقدند. من در این زمینه خیلی مطالعه کردم و متوجه شدم که در هند ما، عرفا بیشتر وحدت وجودیه هستند اما نتیجهی این وحدت وجود در هند پیشامدهای تأسفآوری به وجود آورد و چند نفر را به دار کشیدند یا به قتل رساندند. بنابراین عرفای معروف زیاد دربارهی وحدت وجود حرف نمیزدند. در مثنوی مولانا دربارهی وحدت وجود چیزهای زیادی گفته شده است؛ پس آنها دربارهی مولانا زیاد حرف نمیزدند، اما یکی از خلیفههای حضرت خواجه نظامالدین اولیا از مشایخ قرن هشتم هجری قمری و اعاظم عرفای هندوستان و بزرگان طریقت چشیده، به نام نصیرالدین چراغ دهلی که سخنانش چاپ شده است یک بیت از مثنوی مولانا میآورد و در مجلس خود نقل میکند و این بسیار مهم است. هند شاید اولین کشوری است خارج از ایران و قونیه و حوزهی فارسیزبانان که در آن حرفهایی دربارهی مولانا میشنویم و این اهمیت مولانا را میرساند. چند شرح و کتاب دربارهی مولانا نوشته شده است. برای نمونه شبلی نعمانی کتابی دربارهی مولانا نوشته است و ادعا دارد که مولانا یک علم کلام جدید را به وجود آورده است. شما میدانید که در جهان اسلام فلسفه و کلام توسط بعضی علما و دانشمندان مورد انتقاد قرار گرفته است.
نعمانی میگوید که درست است بعضیها از علم کلام و فلسفه انتقاد میکنند ولی مولانا یک علم کلام جدید را به وجود آورد و از این زاویه کتابی ۲۰۰ صفحهای نوشته است. من چند بار به رایزنهای فرهنگی ایران در دهلینو متذکر شدهام که ما دو کتاب دربارهی مولانا به زبان اردو داریم که باید حتماً به فارسی ترجمه شوند تا مولاناپژوهان ایرانی متوجه شوند که در اواخر قرن ۲۰ این کتابها دربارهی وی نوشته شده است. این تنها امتیاز مولانا نیست بلکه تصوف و عرفان نیز از امتیازات وی میباشد. بعضی از عرفا پرسیدند که تصوف و عرفان چیست؟ آنها گفتند که عرفان به جز خدمت خلق چیز دیگری نیست. ما کشفالمحجوب داریم. من آن را خواندهام از این لحاظ که ببینم چند نفر عارف این طور گفتند که «تصوف چیزی به جز خدمت خلق نیست». این انساندوستی مولانا به دلیل همین تعلیمات عرفانی است. شما میدانید بر روی درِ خانقاه ابوالحسن خرقانی نوشته شده است که «هر کس اینجا آمد از او دربارهی عقیده و مذهبش سؤال نکنید.»، این عرفان است.
یک روز خواجه نظامالدین اولیا در خانقاه خود نشسته بود. دید خانمی میآید، اول حمام میکند و دستها را رو به روی خورشید میگیرد و ادعیه میخواند. به دلیل این اتفاق یک جمله از زبان ایشان جاری شد.
هر قوم راست راهی، دینی و قبلهگاهی ما قبله راست کردیم، بر همت کجکلاهی
یعنی ایشان به تصویب رساندند و گفتند هر قوم یک طریق عبادت دارند و انتقاد نکردند. اسلام نمیگوید شما از کسانی که مسلمان نیستند انتقاد کنید.
منبع: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی