بسم الله الرحمن الرحیم
آداب ظاهری مذهب یا آداب ظاهری اسلام را بگیریم، تشیع یا تصوف را بگیریم اینها چون آیاتی است مربوط به بدن، مربوط به اعمالی که خود ما باید انجام بدهیم. اینها گفتن و نوشتنش سهلتر است؛ کسی که دیده باشد مینویسد و کاملاً به آنها توجه دارد اما مسائلی که اصلاً به بدن مربوط نیست، مسائلی که به روان و فکر انسان مربوط میشود آنها را روی کاغذ بیاوریم، تا حد زیادی البته مطلب را بیان میکند ولی کامل نیست! برای دیگران. و ما تا وقتی به آنها نرسیم نمیتوانیم (در مورد آن مطالب و حالات) قضاوت کنیم. الان خوب آن هم دیگر بسیاری از عرفا ابا داشتند از اینکه حالات خودشان را بخواهند خودشان بنویسند، دیگران و شاگردان (آنها انجام میدادند) و هر چند این نوشتن هم، عین حالات استاد نمیشود یعنی آنچه آن شخص فهمیده است از بیانات بزرگان آنها را منعکس میکند. بنابراین در ضمن اینکه خواندن نوشتههای قدما و توجه به آنها، باعث تکامل و سرعت قدم ما میشود و برای سلوک ما خیلی مفید است ولی به آنها فقط نباید اکتفا کرد. باید به حالات خود انسان و به دستوراتی که به او دادند که خودش ایجاد کنندهی این حالات میشود بیشتر توجه کند.
البته اگر کسی بخواهد بنویسد به اندازهای که مقدور است، مینویسد. این است که هیچ یک از کتابهای عرفانی صد در صد قابل تأیید نیست یعنی مورد تأیید هست از لحاظ انتصابش به آن شخص ولی برای سایرین قابل اجرا نیست. برای اینکه عرفان و سلوک در راه خدا با حرف نیست حتی همه جا با گفتار و نوشتار هم نیست. بنابراین این گفتار و نوشتار در واقع عصایی است به دست ما تا از این بیانات استفاده بشود ولی برنامهی کلی و کامل نخواهد بود. اینکه گفتند:
صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
همین نشاندهندهی این است که فردا چنین خواهد شد یا ما چنین خواهیم کرد یا همچنین نسبت به گذشته، این صد درصد قطعی نیست ولو یک مقدار مختصری یک درصد از (احتمال کم شود). این است که انسان بینیاز از کتاب و بینیاز از صحبت نمیشود منتهی به آنها نباید اکتفا کند، به حال خودش و کوشش خودش باید توجه کند. انشاءالله خداوند به ما توفیق بدهد که این را رعایت بکنیم. انشاءالله.