Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده ” مجذوبعلیشاه ” مجلس صبح پنجشنبه ۱۳۸۶/۱۰/۲۰ آقایان (تعبیرات مختلف لغات عرفانی، نماز حقیقی)

 

Dr Nour Ali Tabandeh Majzob Alishah1390

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز حقیقی۱

چون گاهی ممکن است از صحبت ها و همچنین از نوشته ها سوء تعبیر شود، یعنی توجه به معنا نمی کنند، برای اینکه هر علمی، هر مقوله ای را باید با زبان خودش صحبت کرد. مثلاً آن شعر که می گوید:

گر دنیا و آخرت بیاری که این هر دو بگیر و دوست بگذار                             ما یوسف خود نمی فروشیم تو سيم سیاه خود نگهدار۲

 این موضوع اگردر همین زندگی فعلی مطرح شود، دراین دنیا، چیز مهمی نیست. اما مساله این است که اگر ﺩنیا و آخرت بیاری ، دنیا که معلوم است مقام است و پول است و… آخرت چیست؟
هر چه تصور کنید که آخرت چیست؟ آخرت غیر از آن است و آن نیست. برای اینکه آنچه فکر کردید، آن خلق شماست، خواستهای شماست. مثل خیلی کارهای دیگر دنیا. وقتی می خواهید کار خوبی کنید، آن فکر و آن کار، مخلوق شماست، آخرت هم همین طور است. یعنی در آن طرف تمام مطالب از مقوله ی غیرمادی است، حتی احسان، نماز، روزه، اینها همه یک مقوله ی غیرمادی است، منتها جلوه اش مانند نمازی که ما می خوانیم، الله اکبر و خم و راست می شویم، این جلوه ی نماز است، ولی حقیقت نماز، آن نمازی است که وقتی می گوید : «ایّاکَ نَعبُدُ وَ ایّاکَ نَستَعین» ببینید دارید راست می گویید؟ ایّاکَ نَعبُد فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم. نماز واقعی آن نمازی است که حضرت صادق علیه السلام فرمود: من آن قدر«ایّاکَ نَعبُدُ وَ ایّاکَ نَستَعین» را تکرار می کنم تا از زبان گوینده اش بشنوم، این نماز واقعی است. این نماز ما جلوه ای از آن نماز است. بنابراین یک مسایلی هست که ما می بینیم و با خودش اشتباه می کنیم، می گوییم این نماز است، مثلاً یکی می گفت: نماز چه فایده ای دارد؟ خم و راست می شود و پا می شود، می رود. این نماز را می بیند! وقتی من می گویم، دیدار پیر از هر چیز دیگری واجب تر است، این از کدام نوع دیدار است؟ این دیدار که ما همدیگر را می بینیم، یا در تلویزیون می بینیم ؟ نه، آن دیداری است که علی علیه السلام فرمود: هر که بمیرد مرا می بیند! این دیداری که می گوییم از آن قبیل است، ولی برای اینکه به آن دیدار برسیم – نماز واقعی را که حضرت جعفر صادق علیه السلام خواند و می خواند، که خیلی پر رویی می خواهد که ما بگوییم نمازمان آن طوری است – یک گوشه ای یک نمازی می خوانیم تا شاید نسیمی از آن نماز حضرت صادق علیه السلام به ما بوزد. باید دیدار ظاهری را انجام بدهیم تا از دیدار واقعی که فرمود: «مَن یَمُت یَرَنی» و بر اساس آن شاعر که فرمود: جان فدای کلام دلجويت – بهره مند شویم. آن کلام هم از این نوع کلام ها نیست،بنابراین هر مقوله ای را باید به زبان خودش معنی کرد. در مورد دیدار، یک شاعر می گوید:

 دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی                             دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند ؟

 دیوانه در این شعر یک معنایی غیر از جنون روانی دارد. یا می گوید :

بر در میکنده رندان قلندر باشند                                 که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی

معنی ظاهری آن این است که تاج را روی سر یکی می گذارند و از روی سر یکی بر می دارند، ولی این معنا مورد نظر شاعر نیست، بلکه زبان خاصی دارد. فرض کنید شخصی غزلی را با آواز و صدای خیلی خوب و دلنشین بخواند، حال اگر نت همین موسیقی را بنویسند و شما فقط نت را نگاه کنید، بهره ای از آن نمی برید، اما اگر کسی که نُت را بلد باشد، آن رابا صدای زیبا و آواز بخواند، از آن لذت می برید و بعد این را با آواز هم که خواندند، خواهید گفت: این موسیقی خوبی دارد، اما خوب بودنش چگونه است؟ حالا این اشعار و حتی این گفتارها گاهی باید این طور تعبیر شود. اینکه مولوی می گوید:

من چو لب گویم لب دریا بود                                         من چو لا گویم مراد الا بود

 یعنی وقتی بگوییم لا، دنباله اش لا إله إلا الله. وقتی من لا می گویم، اشاره به همانی است که آخرش هم الا الله است. این است که این زبان را باید یاد بگیریم، البته این زبانی نیست که برای یادگیری اش زبان باز کنند و یاد بدهند، همه در این کلاس دانشجو هستیم تا برسیم، ان شاءالله.»


۱-صبح پنج شنبه تاریخ ۲۰/۱۰/۱۳۸۶ ھ.ش.
۲-کلیات سعدی، تصحیح مظاهر مصفا، غزلیات، ابیات ۳۲۷۲-۳۲۷۱.