دکتر محمدعلی سلطانی
بیت اوّل دربارهی احوال پریشان و اضطراب و آشفتگی اهل حرم تصویر ادبی این احادیث است که:
حدیث اول: فی ورود أهل البیت بکربلا: و امّا أم کلثوم فقد نَشَرت شَعْرها و لَطَُمت خدیها و نادت برفیع صوتها: ألیوم مات جدی محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، ألیوم مات أبی علی المرتضی علیهالسلام، ألیوم ماتت أمّی فاطمه الزهرا علیهاالسلام، ألیوم حل الثکل بالزهرا علیهاالسلام. و باقی النساء لاطمات نادبات ناعیات…
ترجمه: (در قضیهی ورود اهل بیت به کربلا): حضرت ام کلثوم علیهاالسلام موهای خود را پریشان کرد و بر گونههای خود لطمه زد و با بلندترین صدای خود بانگ برآورد: امروز جدم محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت! امروز پدرم علی مرتضی علیهالسلام از دنیا رفت! امروز مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنیا رفت! امروز مصیبت مرگ فرزند بر زهرا علیهاالسلام وارد شد! [و او به فرزند خود داغدیده گشت]. و بقیهی بانوان به خود لطمه میزدند و ندبه میکردند و از شهادت حسین علیهالسلام خبر میدادند [و مرثیه میخواندند].
(معالی السبطین، ج ۱، ص ۳۸۵ـ۳۸۷)
حدیث دوم (فی الزیاره التی خرجت عن الناحیـة المقدسـة): … و أسرع فرسک شارداً، إلی خیامک قاصداً محمحماً باکیاً، فلما رأین النساء جوادک مخزیاً و نظرن سرجک علیه ملویاً، برزن من الخدور، ناشرات الشعور، علی الخدود لاطمات، الوجوه سافرات، و بالعویل داعیات،و بعد العزّ مذللات و إلی مصرعک مبادرات…
ترجمه: (در زیارت ناحیه مقدسه آمده است): اسب تو به سرعت [از میدان جنگ] خارج شد، درحالی که به سوی خیمههای تو رو آورده بود و ناله و همهمه میکرد و گریان بود و آنگاه که بانوان، اسب تو را دیدند که خوار و ذلیل گردیده و نگاه کردند به زین اسبت که کج شده [و درهم پیچیده] است، از حریم و پناهگاه خیمهها خارج شدند. در حالی که موها را پریشان کرده بودند و بر گونههای خود سیلی میزدند و صورتهای آنان پوشش نداشت [و از نامحرم در امان نبود] و صداهای خود را با گریه بلند کرده بودند و بعد از عزتی که داشتند، ذلیل گشته بودند و به سوی محل کشته شدنت شتابان میرفتند… (بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۲۲؛ سیدعلیرضا شاهرودی، جلوههای عزاداری در تعالیم اهل بیت(ع)، دلیل، قم، ۱۳۹۰، ۱۴۳ـ۱۴۴)
در بیت دوم «روحالامین» به سبب عدم تغییر در مشیت الهی همواره نگاهبان و پیامرسان مصیبت سالار شهیدان بوده، شرمناک است و در ترکیببند محتشم اغلب در همراهی خورشید (= امام حسین(ع)) میآید و در این بیت اگر امام حسین(ع) مترادف آفتاب دانسته نشود، خواننده و شنونده به تعقید معنوی میافتد. مولانا محتشم میگوید: روحالامین از شدت اندوه و انفعال چهره پوشیده و سر بر زانوی غم نهاده و چشم آفتاب از دیدن او تاریک شد. چشم آفتاب کنایه از چشم امام حسین است؛ یعنی امام حسین از جهان چشم پوشید. مرجع ضمیر «او» در مصرع دوم (روحالامین) است!؟ ـ یا اینکه چشم آفتاب را مخفف چشمهی آفتاب بدانیم؛ ترکیب اضافی و کنایه از خورشید و عینالشمس باشد و بگوییم از دیدن او چشم آفتاب (عینالشمس) تاریک شد، که باز مرجع ضمیر او همان روحالامین است.
چون خون حلق تشنهی او بـر زمین رسید جـوش زمین به ذروهی چـرخ برین رسید
نزدیک شد که خـانهی ایمـان شود خراب از بس شکستها که به ارکانِ دین رسید
در ریختن خون حسین(ع) بر زمین که پس از خون علیاصغر، خون خود را به آسمان پاشید و صحیحتر اینکه خون خدا را به خدا برگردانید و از خونِ حسین جز قطرهای بر زمین نریخت و آنچه بر زمین ریخت ملائکِ مأمور و مقرب برداشتند و آنچه با خاک کربلا درآمیخت، چون همواره جاری و ساری است و سراسر مکانهای مقدس آن سرزمین را در بر گرفته، از این روی سجدهگاه اهل ایمان و مُهر نماز پیروان است. مولانا محتشم از صحنهی بازگشت خون حسین به آسمان، زمین را به تودهی مذاب آتشفشانی تشبیه کرده است که نقطهی جوش آن، در مشتِ خونِ امام حسین(ع) است که به بالاترین مکان ممکن، عرش برین و جایگاه خداوند رسیده است و در گرماگرم ایثار و استقامت پرتاب شده است. در بیت دوم «خانهی ایمان» استعاره از آل عباست که ستون آن پیامبر(ص) و سپس علی(ع) و فاطمه(ع) و حسن(ع) و امروز حسین(ع) بود. یگانه نوادهی پیامبر که «خانهی ایمان» را ستون و سایه بود و شکستهای دین نه در کربلا بلکه از شام شروع شد و به شهادت سالار شهیدان منجر شد؛ اما «نزدیک شد» یعنی خانهی ایمان برپای ماند و خراب نشد! پس مقابله و مبارزه و مسیر کفر و ایمان همچنان ادامه دارد و عاشورا نقطهی اوج این درگیری ازلی و ابدی بود.
نخل بلند او، چو خسان بر زمین زدند طوفان بر آسمان ز غبـار زمین رسید
باد آن غبار چون به مـزار نبی رساند گَرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
نخل (رک. به شرح واژه نخل در بند چهارم). این دو بیت و ابیات بعدی تا پایان این بند تصویر رسیدن خبر شهادت امام حسین(ع) و ورود اهل بیت به مدینه منوره است که مولانا کاشفی آورده است.
چون اهل مدینه خبرِ آمدنِ اهل بیت شنیدند، فغان از ایشان برآمد و اولاد مهاجر و انصار از صغار و کبار حتی زنان و کودکان ایشان قرین ناله و زاری و رفیق گریه و سوگواری با هزار اضطراب و بیقراری به استقبال ایشان بیرون آمدند و چون امام زینالعابدین علیهالسلام را با دختر امام حسین و خواهران شاهزادهی کونین بدیدند، به درد دل و سوز جگر در خاک درغلتیدند و با دیدهی گریان و سینهی بریان مضمون این کلام به سمع اهل بیت کرام میرسانیدند:
عــــالمی را جان درین مـاتم پریشان گشته است خـــانهی دلها از این انـــدوه ویـــران گشته است
آفتـــابی از مـــدینه رفتــــه سوی کربــــلا با بسی کــرب و بلا در خـاک پنهـان گشته است
چشم ما همچون رُخَش در خون دل گشتهست غرق حـــال ما مـــانند گیسویش پریشان گشته است
در زهرة الریاض آورده که پنج نوبت در مدینهی حضرتِ رسالت صلیالله علیه و آله جزع و فزع افتاد که مردم گمان بردند که قیامت قائم شده: اوّل آن روز که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حرب اُحُد بود و شیطان ندا داد که: «الا أن محمداً قد قُتل!» خروش و فغان از زن و مرد برآمد، چنانچه محرمان حجرات طاهرات و بنات هاشم و بتول عذرا بیاختیار به جانب اُحُد روان شدند… و دوم روزی که حضرت رسالت ازین حجرهی فانی متوجه ریاض جاودانی شد، هیچ کس نبود از اهل مدینه، الا که در غم و ماتم و غصه و الم بودند.
سوم وقتی که خبر شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از کوفه به اسماع اهلِ مدینه رسید، فغان گرفتند و گوئیا که ماتم پیغمبر صلیالله علیه و آله تازه شد. چهارم زمانی که امام حسین عزیمت مکه کرده بود و داعیه کوفه داشت و خواهران و دختران را میبرد و اهل مدینه استقبال نموده، تعزیت درگرفتند؛ اما اهل بیت که به مدینه درآمدند، از گرد راه به روضهی مقدس نبوی صلیالله علیه و آله رفته به آواز سوزناک و جگر چاک چاک نعره برکشیدند که: وا جّداه، وا محمداه، وا سیداه، وا سنداه، یتیمان خاندان توییم و غریبان دودمان تو سوزان و گریان از غم فرزندان توییم و محنتکشیدگان بادیه هجران تو، مظلومان صحرای کربلاییم و مهجوران بیابان رنج و عناییم، لگدکوب جفای کوفیان بیوفاییم و آزردهی خنجر شامیان بیشرم و حیاییم، تشنهلبان آب فراتیم، گرمازدگان عقبات عقوباتیم. سلام فرزند دلبند تو آوردهایم و از شرارت اشرار پناه به روضهی عرش آشیان تو آورده.
یا رسولالله، برآر از روضه، سر تا بنگری اهلِ بیت خویشتن را زار و غمناک و حزین
در بلای دشمنان دیـــن گـــرفتار آمده کس مبادا در جهان هرگز گـرفتار اینچنین
اهل بیت گریان و غریوان بودند که امسلمه رضیالله عنها از حجره طاهره خود بیرون آمد، غریوان و نالان شیشهی خاک کربلا که خون شده بود، در دست گرفته و دستِ دخترِ امام حسین را که بیمار بود، به دست دیگر گرفته. چون اهلبیت مادر مؤمنان را بدیدند و آن خاک خون شده را مشاهده کردند، درد و سوز ایشان متضاعف و متزاید شد. دختران امام حسین علیهالسلام و خواهرانش امسلمه را در کنار گرفتند و دختر امام را پرسش بسیار کردند.
ادامه دارد…
منبع: روزنامه اطلاعات