Search
Close this search box.

صلح و رسانه

sina entesari solh va rasane vسینا انتصاری – پیش و بیش از آنکه از رسانه‌ها توقع حرکت به سوی صلح داشته‌ باشیم، باید منتظر گاندی‌هایی باشیم تا با کنش خود توجه رسانه‌ها را به خود جلب کنند. برگزارى نشستى با عنوان صلح در مهرماه در دانشگاه صنعتى شريف پيش‌بينى شده بود كه با بهانه‌هاى امنيتى و با عدم موافقت نسبت به ورود ميهمانان نشست به دانشگاه لغو شد. در پى اين ممانعت، موضوعات و مباحثى كه مدنظر سخنرانان براى ارائه در نشست در قالب گفتگو يا مقاله بود در ا

solh va rasaneبه همت دانشجويان دانشگاه شريف در كانون ياريگران و با همكارى انجمن‌ها و سازمان مردم‌نهاد فعال در حوزه‌هاى اجتماعى، با دعوت از اساتيد و انديشمندان حوزه‌هاى تصوف و عرفان، جامعه‌شناسى، تاريخ و همچنين فعالان اجتماعى و دانشجويى برگزارى نشستى با عنوان صلح در مهرماه در دانشگاه صنعتى شريف پيش‌بينى شده بود كه با بهانه‌هاى امنيتى و با عدم موافقت نسبت به ورود ميهمانان نشست به دانشگاه لغو شد. در پى اين ممانعت، موضوعات و مباحثى كه مدنظر سخنرانان براى ارائه در نشست در قالب گفتگو يا مقاله بود در اختيار سايت مجذوبان نور قرار گرفته است كه در اين مجال به انتشار مقاله‌ى فعال رسانه آقاى سينا انتصارى با عنوان «صلح و رسانه» كه براى ارائه در نشست مذكور آماده شده بود، مى‌پردازيم:


صلح و رسانه 
– سینا انتصاری

sina entesari solh va rasane

مورّخین تاکنون قریب به سه هزار جنگ را ثبت کرده و طی یک بررسی مشخص شده که طی ۳۴۰۰ سال گذشته، جهان تنها ۲۰۴ سال را در صلح به معنی عدم جنگ سپری کرده است.

در مورد جنگ و نسبتش با انسان نظرات متنوّعی وجود دارد؛ عدّه‌ای جنگ و خشونت را رفتار غریزی بشر دانسته و با همین مبنا رخداد جنگ را به نوعی اجتناب‌ناپذیر قلمداد می‌کنند. امّا عدّه‌ای دیگر خشونت و جنگ را پدیده‌ای فرهنگی می‌دانند و عوامل ِفرهنگی را در کنترل خشونت مؤثر می‌دانند. از جمله دلایلی که برای غیرغریزی بودن این پدیده ذکر می‌شود این است که نحوه‌ی بروز خشونت و جنگ‌ها در طول تاریخ تغییر کرده است.

با فرض فرهنگی‌بودن مسأله‌ی صلح ‌و جنگ، نقش و تأثیر رسانه‌ها – که از ستون‌های اصلی فرهنگ بشری در دوران معاصر هستند – در این موضوع برجسته می‌شود و البته سزاوار پژوهش. مشهور است که «ما قبل از اینکه انسان‌ها را با اسلحه به قتل برسانیم، آنها را در ذهنمان می‌کُشیم» و رسانه‌ها از پرقدرت‌ترین عوامل در تصویرسازی ذهنی و حتی تصمیم‌سازی توده‌ها در زمانه‌ی ما به حساب می‌آیند.

نکته‌ای که توجّه به آن بسیار مهم است این است که اغلب، رسانه به عنوان ابزاری خنثی‌ در نظر گرفته می‌شود که مختارند که ترویج جنگ یا صلح کنند؛ شمشیری که می‌تواند در دست معاویه یا علی قرار بگیرد. در این تلقّی آنچه مهم است گویی نحوه‌ی استفاده‌ی ما از “ابزار” رسانه است و به این ترتیب با توصیه به رسانه‌ها در جهت ترویج صلح دور نیست که به مقصودمان در این زمینه برسیم. امّا این نگاهی ساده‌انگارانه و سطحی در فهم رسانه است. چرا که می‌توان ردی را در ماهیت رسانه سراغ گرفت که همواره در برابر ترویج صلح مقاومت می‌کند آن‌قدر که شعارهایی مثل «رسانه‌ها در جهت شفاف‌سازی و بی‌طرفی گام بردارند تا صلح به وجود بیاورند» یا «رسانه‌ها در ترویج صلح و امنیت رسالت مهمّی دارند» بیشتر به جملات دیپلماتیکی شبیه می‌‌کند که صرفاً گفته می‌شوند و از آغاز همه می‌دانیم ارزش عملی چندانی ندارند. دقّت کنید که داریم راجع به رسانه‌ها آن‌گونه که هستند صحبت می‌کنیم نه آن‌گونه که می‌توانند باشند، و این قبیل جملات و ادّعاها مثل این است که بگوییم اگر «خودروها به جای بنزین با آب حرکت کنند، آلودگی هوا از بین می‌رود»، خب ما ماشین‌ها را این‌گونه ساختیم که با بنزین کار کند، با آب کارکردن اگر نگوییم نشدنی‌ است، اما صحبت راجع به این ایده‌آل در حال حاضر دردی را برای هوای آلوده دوا نمی‌کند؛ به همین ترتیب چنین توصیه‌هایی برای رسانه‌ها هم بی‌معنی است. در ماهیت رسانه چیزی است که همیشه خبری که مربوط به جنگ و خشونت است پررنگ‌تر می‌شود. فارغ از اینکه رسانه چه نسبتی با آن موضوع می‌گیرد این جنگ است که خود را در رسانه به نمایش می‌گذارد.

از طرفی امروزه ساختار رسانه‌ها به نحوی است که اساساً تعبیر«رسانه‌ها» مبهم است. حتّی بعید نیست که گفته شود این مفهوم اصلاً قابل جمع بستن نیست؛ تا می‌گوییم رسانه باید پرسید کدام رسانه، با کدام هدف، با کدام پشتیبان. وقتی هدف رسانه از قبل تعیین شده و روی رسانه بابت همان هدف سرمایه‌گزاری انجام شده چطور می‌توان برای آن نسخه‌هایی پیچید که حرکت به چه سمتی آن را اخلاقی‌تر می‌کند.

برخی اساتید علوم سیاسی معتقدند که امروز دیگر در کشورهای دموکراتیک و پیشرفته، عاملی که برای ورود یا عدم ورود یک کشور به جنگ، تصمیم‌گیرنده است، بنگاه‌های اقتصادی هست که حتی دولت‌ها نیز عمدتاً زیر سایه‌ی آنها شکل می‌گیرند. بالطبع صاحبان اصلی رسانه‌ها و خط‌دهنده‌ی آن هم همین‌ بنگاه‌ها ‌می‌باشند. مثلاً طبق یک آمار ۲۵۰,۰۰۰ رسانه‌ای که در آمریکا وجود دارد تحت کنترل تنها ۲۹ بنگاه اقتصادی است. یا اینکه شرکت عظیم جنرال الکتریک از بزرگترین پیمانکاران تسلیحات نظامی، همزمان سرمایه‌گزار شبکه‌ی ان‌بی‌سی و چند شرکت رسانه‌ای دیگر هم هست. همین اتفاق در کشورهای نیمه‌دموکراتیک و دیکتاتوری توسط عناصر قدرت انجام می‌شود و رسانه‌ها را به طور آشکار و یا پنهان در اختیار دارند.

البته ممکن است این سؤال پیش بیاید که در کشورهای پیشرفته که آزادی بیان در آنها وجود دارد و مانعی برای ایجاد رسانه‌های خصوصی نیست چطور می‌توان این نظر را توجیه کرد؟ درست است که این آزادی وجود دارد اما مثل آن است که گفته‌ شود شما می‌توانی هرچه می‌خواهی فریاد بزنی اما آنقدر صداهای دیگر بلندتر از صدای تو هم فریاد بزنند که عملاً صدایی از تو شنیده نشود و توجّهی به سوی تو جلب نشود. درست است که جنگ‌طلب بودن رسانه‌ها یکسان نیست و می‌توان رسانه‌هایی با اهدافی مثبت‌تر هم یافت امّا در جنگ رسانه‌ها وقتی پشتیبان مالی قوی و حمایتی از نهادهای قدرت وجود نداشته باشد، رسانه توانی برای جذب مخاطب نخواهد یافت. حتی در شبکه‌های اجتماعی که سهم برابر رسانه‌ای به تمام اعضا می‌دهند باز هم اغلب صفحات رسانه‌های بزرگ بیشتر دنبال می‌شوند.

این توضیحات روشن می‌کند شکل کارکرد فعلی رسانه‌ها با پذیرش اینکه در افکار و آرای مردم تاثیرگذار هستند بیشتر در جهت جنگ است، یعنی حتی اگر در این اوضاع حتی رسانه‌ای بر صلح و حل بحران‌ها به شکل دیپلماتیک و تشویقِ آتش‌بس تأکید کند، این صلح‌خواهی می‌تواند برای خود صلح نباشد، بلکه برای هدفی است که در آن مقطع، برقراری صلح آن را تأمین می‌کند.
در واقع وضعیتِ امروز رسانه‌ها، نه تنها کمکی به ایجاد صلح یا کاهش خشونت نمی‌کند بلکه به افزایش آن هم دامن می‌زند، به عنوان مثال اینکه اولویت خبر در رسانه‌های امروز به مسائل برخوردی و خشونتی اختصاص دارد یعنی خبرهای مربوط به برخوردهای خشن در صدر قرار می‌گیرند خودش از آسیب‌شناسی‌هایی هست که رسانه‌ها دچارش هستند، به همین دلیل بسیاری از طیف‌های مهجور جامعه که درصد پایینی از حجم رسانه را در اختیار دارند و به نوعی دچار بایکوت پنهان یا آشکار هستند برای دیده شدن و بروز خود ناچار دست به حرکت‌های رادیکال و جنجالی می‌زنند تا توجه رسانه‌ها را به خود معطوف کنند.

مسأله‌ی دیگری که رسانه‌ها از آن سوءاستفاده می‌کنند، تعدّد و تنوّع دیدگاه‌ها و مسائل رقابتی جناح‌های داخلی و خارجی است که آن را به شکل سریال‌های جذّاب و پرکششی درمی‌آورند که فضای ذهنی مخاطبین را احاطه می‌کند، و توهّمی از درگیربودن و دخالت را با دنبال کردن صرف خبر در مخاطبانشان ایجاد می‌کنند، اما طوری که در عمل سیاست‌های جناح‌ها توسط عاملان قدرت تنظیم می‌شود. یعنی میل تحرک توده‌های مردمی که امروزه دچار انفعال هستند را صرفاً با القای هیجانات و شکل دادن فعل‌های هدایت‌شده و تحت کنترل صاحبان رسانه‌ها ارضا می‌کنند.
درواقع مشکل امروز جامعه‌ی ما در زمینه‌ی خشونت، صرفاً وجود گروه‌های افراطی نظیر داعش نیست – فارغ از اینکه داعش ساخته‌ی نهادهای رسمی قدرت باشد یا از خفقان و بسته بودن فضای جامعه سربرآورده باشد – مشکلِ عمیق‌تر آن است که هیچ گروه یا اندیشه‌ای از مذاهب اسلامی یا سایر مکاتب یافت نمی‌شود که به گونه‌ای عملی و عینی رفتار صلح‌آمیز را ترویج و انتشار دهند، در واقع پیش و بیش از آنکه از رسانه‌ها توقع حرکت به سوی صلح داشته‌ باشیم، باید منتظر گاندی‌هایی باشیم تا با کنش خود توجه رسانه‌ها را به خود جلب کنند.

بعد از این همه منفی‌بافی در مورد رسانه‌ها به عنوان یک نکته‌ی مثبت باید گفت قطعاً یکی از عوامل این‌که ما امروز پیام گاندی را داریم رسانه‌ها هستند اما باید در نظر داشت که این گاندی بود که رسانه‌ها را – علیرغم ساختار متمایل به خشونتشان – وادار به توجّه کرد. در نتیجه این ما هستیم که باید صلح را منتشر کنیم تا رسانه‌ها عمل ما را منعکس کنند. اگر ما عموم مردم این‌گونه نباشیم صاحبان قدرت و ثروت به راحتی اهداف خود را – بی‌توجّه به اینکه به صلح یا جنگ ختم می‌شود – عملی می‌کنند و هرچیزی از جمله رسانه ابزار دست آنان خواهد بود.