۸۵ درصد کودکانِ کار خانواده دارند و به همین دلیل هم بحث جمعآوری آنها بیمعنا است و تنها راه حل این معضل، توانمندسازی خانوادههای درگیر فقر است: «الان از آن ۳۰ یا ۴۰ چادر، فقط دو چادر، یکی زنانه و یکی مردانه باقی مانده است. چادر فعالان هم تخریب شده است. آنها به جای برنامهریزی، ریشهیابی
آنها تا قبل از به آتش کشیدن چادرها، ۳۰ خانوار بودند، حالا فقط سه یا چهار نفرشان ماندهاند که با سماجت از نو چادرشان را حوالی روستای «هفت جوی»، بین «قلعه حسن خان» و «شهریار» بنا کردهاند؛ بعد از یک قبرستان قدیمی و نزدیک معدن شن، در زمین بایری که درست نزدیک کارخانهی لبنیاتی «دامداران» است.
این چادرها، سایهسار و سرپناهشان میشد در شبهای برفی و بارانی زمستان به قدر نمردن از سرما. روزهای گرم تابستان هم لبهی برزنتها را بالا میزدند یا دریچهها را باز میگذاشتند و دل میدادند به باد گرمی که از چهارسو میآمد؛ چادرهایی از جنس ایرانیت، پلاستیک، پارچههای کهنه و پوشال.
رسانهها مینویسند این چادرها در طول شش سال گذشته در آنجا بنا شدهاند اما «هرمز یارپناه»، یکی از اهالی منطقه که کارگر رنگکار کورهای در قلعه حسن خان است، میگوید از ۲۰ سال پیش که در این منطقه خانه خریده و آنجا سکونت کرده است، این چادرها همیشه بودهاند و فقط شکل و شمایل ظاهری آنها فرق کرده است: «اولش سه یا چهار چادر بودند از جنس برزنت اما به تدریج شکل و شمایل چادرها عوض شد. به نظر میرسید که با طولانیتر شدن مدت اقامت بلوچها، از تکههای ایرانیت، یونولیت و تکهپارههای تخته و چوب برای محکم کردن چادرها استفاده کردند تا جای مطمئنتری در مقابل باد و باران داشته باشند.»
ساکنان چادرها با دیدن دانشجویان داوطلب احساس شادی میکنند، در آغوش آنها جا میگیرند، آنها را به اسم کوچک صدا میزنند و درخواستهایشان را مطرح میکنند.
«محمد شریفیمقدم ریابی»، عضو شورای مرکزی «کانون یاریگران» دانشگاه «صنعتی شریف» که با کودکان بلوچ چادرنشین منطقهی روستای هفت جوی شهریار در ارتباط است، به «ایرانوایر» میگوید: «اینجا وقتی از زیست یک عده آدم حرف میزنیم، از زندگی بدون آب آشامیدنی، بدون بهداشت، بدون برگهی هویت و بدون آموزش و مدرسه و حداقل امکانات ابتدایی حرف میزنیم.»
شریفیمقدم، مسئول آموزش کانون یاریگران دانشگاه صنعتی شریف هم هست؛ کانونی که یکی از اعضای شبکهی «یاری»(متشکل از ۲۴ سازمان مردمنهاد) است و با کار داوطلبانهی دانشجویان میچرخد.
آنها قبل از ویرانی محل سکونت کودکان، همان حوالی چادرها، چادری بر پا کرده بودند به نام «تیتالو» یا همان چادر «نوازش» و با کمک دانشجویان داوطلب، به کار آموزش مهارتهای زندگی و سوادآموزی کودکان میپرداختند. اما این روزها همان چادر نوازش هم توسط مأموران دهیاری منطقه ویران شده است و اثری از آن نیست.
هرمز یارپناه میگوید یک بار از سر کنجکاوی تا حوالی چادرها سرک کشیده است: «آنجا شیر آب وجود ندارد. دستشویی و حمام وجود ندارد. بهداشت وجود ندارد. امکان زندگی عادی وجود ندارد. من شنیده بودم بچهها را دانشجویان داوطلب حمام میکنند و برمیگردانند به چادرها. آنجا همیشه ۲۰ یا ۳۰ کودک میلولند؛ بچههایی که یا زبالهجمعکنند، یا تمبک و دایره میزنند یا شاید هم برای باندهای کودکان کار، کسب درآمد میکنند.»
اما شریفیمقدم موضوع وجود باندهای کودکان کار و خیابان را یک افسانه میداند: «همهی آن کودکان خانواده دارند. آنها به طور رقتباری از فقر پدر و مادر رنج میبرند و فقط برای گذران زندگی و تأمین هزینهی خورد و خوراکشان، زبالهگردی میکنند، گدایی میکنند و یا با موسیقی خیابانی و آوازخوانی، از شهروندان کمک میگیرند. اینکه آنها را جزو باندهای قاچاق بخوانیم، نهایت بیانصافی و اجحاف است»
کانون یاریگران با هدف آموزش کودکان آسیبپذیر، کودکان کارتونخواب، کودکان کار و خیابان، کودکان تحت پوشش بهزیستی و تکسرپرست یا بیسرپرست از سال ۱۳۷۶ توسط دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف راهاندازی شده است. اما در این راه گاهی با بیمهری مسئولان منطقه هم مواجه شده و ناچار شدهاند برای یاریرسانی به خانوادههای هدف، شبها و در دل تاریکی راهی چادرها شوند.
میگویند اولین داوطلبها همیشه با شوک ناشی از دیدن زندگی تلخ چادرنشینها مواجهاند و تا چند روز از خورد و خوراک میافتند: « وقتی میگوییم آنها در چادر زندگی میکنند، صحبت از پابرهنه رفتن توی آشغالها است. صبحت از چادرهای ساخته شده از یونولیت، پارچه کهنه و پلاستیک است. صحبت از زیست بدون بهداشت و آب آشامیدنی است. اما آنها از همین اندک هم محروم هستند و هر یک سال و نیم یک بار به طور متوسط این چادرها را یا تخریب می کنند و یا آتش میزنند و هیچکس هم نمیفهمد. این اولین بار است که این مسأله با اقبال رسانهها مواجه شده است.»
فعالان اجتماعی و کنشگران حقوق کودک تیرماه امسال با نوشتن یک نامه به «شهیندخت مولاوردی»، معاون رئیسجمهوری، نسبت به شرایط این کودکان اطلاعرسانی کردند. آنها از عکسبرداری نابجا، آتش زدن چادرها و ایجاد مزاحمت نوشتند؛ اقداماتی که دهیاری و فرمانداری منطقه، نیروی انتظامی و قوهی قضاییه به بهانهی زیستگاه غیررسمی و جمعآوری کودکان کار انجام میدهند.
محمد شریفیمقدم ریابی معتقد است ایدهی جمعآوری کودکان کار، احمقانه است زیرا به حل ریشهای این معضل نمیپردازد: «سخن از این است که فعلاً این زشتیها در سطح جامعه دیده نشوند و در معرض دید و نگاه نباشند که منظرهی زیبای شهر را زشت کنند. حالا پشت پرده هر اتفاقی برای آنها افتاد، افتاده است دیگر.»
او میگوید کودکان کار از بهزیستی و نهادهای دولتی میترسند: «کافی است با آنها حرف بزنید؛ اسم بهزیستی را که بیاورید، کودک کار به عنوان یک تهدید به آن نگاه میکند. سیاست جمعآوری کودکان کار از سطح شهر تهران فقط بچهها را به حاشیه میراند.»
از مشکلات بارز این کودکان چادرنشین، مسألهی هویت و شناسنامه است. آمار غیررسمی نشان میدهد که چیزی حدود سه تا چهار هزار کودک بیشناسنامه فقط در تهران زندگی میکنند. نداشتن برگهی هویت یعنی محروم شدن از آموزش و حقوق سادهی اجتماعی. آنها انگار به بدنهی جامعه تعلق واقعی ندارند: «رایزنیهای زیادی شده اما فایده ندارد. راهحلهای مراجع دولتی ناامیدکننده است.»
زمانی که طرح جمعآوری کودکان کار توسط بهزیستی، قوه قضاییه، شهرداری و نیروی انتظامی مطرح شد، شبکهی یاری که متشکل از ۲۴ سازمان مردمنهاد است، اطلاعیهای صادر کرد و نوشت بیش از ۸۵ درصد کودکان کار خانواده دارند و به همین دلیل هم بحث جمعآوری آنها بیمعنا است و تنها راه حل این معضل، توانمندسازی خانوادههای درگیر فقر است: «الان از آن ۳۰ یا ۴۰ چادر، فقط دو چادر، یکی زنانه و یکی مردانه باقی مانده است. چادر فعالان هم تخریب شده است. آنها به جای برنامهریزی، ریشهیابی و تدوین راهکار انسانی، کار نهادهای پلیسی را انجام میدهند.»
این روزها در تمامی ایستگاههای مترو با تبلیغی مواجه میشویم که مردم را دعوت کرده است تا در صورت مشاهدهی کودکان کار، آنها را برای آموزش و تحصیل به آدرس وبسایتی که در این آگهی ذکر شده است، معرفی کنند.
مسئول آموزش شورای یاریگران میگوید این کودکان اگر توان تحصیل داشتند، خودشان راه مدرسهها را بلد بودند: «اگر آن کودک درگیر مسائل پیچیدهتری مثل فقر نبود، اگر غذایی سر سفرهاش داشت، اگر خانوادهاش توان حمایت داشتند و او مجبور نبود کار کند، خودش بلد بود برود مدرسه.»
ماهرخ غلامحسینپور
منبع: ایران وایر