Search
Close this search box.

نهادهای صوفیانه در هند عهد مغول

soofiye hend mogholدر مقاله‌ی پیش رو الکساندر کنیش، به اختصار تمام به موضوع نهادهای صوفیانه در هند عصر مغول پرداخته است. او در آغاز گزارشی از ظهور و شکل‌گیری طریقه‌های صوفیه در هند، از جمله طریقه‌های چشتیه، سهروردیه، قادریه، شطاریه، نقشبندیه و… به دست داده و سپس به ذکر ویژگی‌ها و وجوه تمایز هر یک از آن‌ها با یکدیگر مبادرت ورزیده است. 

در هند، همچون دیگر مناطق عالم اسلام، نام‌های بسیاری ـ البته با تفاوت‌های جزئی ـ برای اشاره به شیوه‌های سلوک و نهادهای صوفیانه هست: طریقه، مسلک، سلوک، خانواده، سلسله، دایره، طائفه و حلقه. این نام‌ها یا بر روش و شیوه عرفانی خاصی ـ برای مثال، طریقه مجاهده و طریقه مشاهده ـ و یا بر مکتب و نهاد عرفانی (برای مثال، «سلسله» چشتیه، «طریقه» خواجگان، «دایره» شاه عالم یا رای بریلی) دلالت دارند. دست آخر، این [نام‌ها] ممکن است به هر نوع روند فرعی‌ای در بطن یک طریقه عرفانی عمده اشاره داشته باشند؛ همچون طریقه محمدی یا طریقه زبیریه در نقشبندیه. طرفه آنکه، خود اصطلاح «Sufism» در زبان‌های اروپایی اول‌بار توسط شرق‌شناسان بریتانیایی مستقر در هند وضع شد.

 طریقه‌هایی که در زیر می‌آیند، به‌ویژه در هند فعالیت و رواج داشته‌اند: چشتیه، سهروردیه، قادریه، شطاریه، نقشبندیه، کبرویه، مداریه، قلندریه و عیدروسیه. [۱] این طریقه‌های عمده، در جریان رشد و گسترش خود، به زیر‌شاخه‌های متعددی انشعاب یافتند. آنسان که از چشتیه، زیر‌شاخه‌های نظامیه، صابریه، گیسودرازیه، حسامیه، مینائیه و فخریه؛ از طریقه کبرویه، [زیر‌شاخه‌های] همدانیه کشمیر و فردوسیه دهلی و بهار در وجود آمدند؛ و از نقشبندیه، [زیر‌شاخه‌های] باقیه، محمدیه، زبیریه، مظهریه و غیره. در حین اینکه این طریقه‌ها، همچون چشتیه و نقشبندیه، در سراسر هند گسترده می‌شدند، خصلت طریقه‌ای محلی و منطقه‌ای نیز می‌یافتند. هم از‌این‌رو، سهروردیه عمدتاً در پنجاب و سند فعالیت داشتند؛ پیروان شطاریه در مندو، گوالیار، و احمدآباد گرد آمدند؛ فعالیت طریقه فردوسیه اغلب منحصر به بهار بود؛ طریقه عیدروسیه در گجرات و دکن تشکل یافت؛ و طریقه‌های مداریه و قلندریه اساساً در بخش‌هایی از پنجاب و اَوَده گسترش یافتند.

 چشتیه و سهروردیه نخستین طریقه‌هایی بودند که به هند وارد شدند. چشتیه، که توسط خواجه معین‌الدین حسن چشتی (وفات: ۶۳۴ق) در هند عرضه شد، با هدایت شیخ نظام‌الدین اولیاء دهلوی (وفات: ۷۲۵ق) رشد و ترقی یافت؛ نظام‌الدین به این طریقه موقعیتی فراگیر در هند بخشید. مریدان بسیار او مراکز چشتیه را در سراسر هند بنیان نهادند. [۲] 

 نیای نظام‌الدین در پی هجوم مغول از بخارا به هند کوچید. او نزد مادرش، بی‌بی زلیخا، تربیت یافت؛ زنی پارسا که به اندیشه و شخصیت وی شکل داد. نظام‌الدین، پس از آنکه در مناطق مختلف هند علم آموخت، به کسب خرقه چشتیه توفیق یافت و در دهلی اقامت گزید؛ جایی که پنجاه سال سپسین عمرش را صرف ترویج تعالیم طریقه چشتیه کرد. بنابر قولی، او مریدانی بسیار داشت و حدود هفتصد تن از خلفای خود را به نواحی مختلف هند فرستاد؛ در آن نواحی آنان چندین خانقاه چشتی بنیان نهادند. پس از مرگش، محمد تغلق (حک: ۷۲۵ – ۷۵۲ق)، از حاکمان ترک [دوره] سلطنت دهلی، بقعه‌ای عظیم برگور وی ساخت.
نظام‌الدین ترجیح می‌داد که از دربار و طبقات حاکم دوری گزیند. او خلفایش را از پیوستن به خدمت سلطان سخت منع می‌کرد. نظام‌الدین در مقام عالمی مبرّز با دانشی عمیق در فقه، محل احترام صوفیه و نیز علما رسمی بود. آنچه در کار نظام‌الدین بدیع است و وی را متمایز می‌سازد، گرایش‌ها و رویکردهای اجتماعی اوست. از برای نمونه، وی به جای التزام به عبادات رسمی و اعمال معنوی بر خدمت به فقرا و تهیدستان تأکید می‌نهاد. حجره خود او استراحتگاهی بود که در آن به همه زیارتیان به رایگان غذا می‌دادند. همچنین، او مقدار کلانی پول در میان فقرا و تهیدستان توزیع می‌کرد. نیکخواهی و همدلی‌های وی در رفع حوائج عامه محبوبیت عظیمی برای وی در قلمرو سلاطین دهلی و فرا‌تر از آن به ارمغان آورد. نظام‌الدین مریدان بسیاری تربیت کرد که تعالیمش را در ولایات مختلف هند نشر و رواج دادند: شیخ [نصیرالدین محمود] چراغ (وفات: ۷۵۷ق) در دهلی؛ شیخ [قطب الدین] منور در پنجاب؛ برهان‌الدین غریب (وفات: ۷۳۸ق) در دکن؛ مولانا حسام‌الدین در گجرات؛ و مولانا سراج‌الدین در بنگال. 

«طریقه سهروردیه» که توسط شیخ بهاءالدین زکریا (وفات: ۶۶۱ق) به هند وارد شد، در عهد شیخ رکن‌الدین ابوالفتح (وفات: ۷۳۵ق) و شیخ جلال‌الدین مخدوم جهانیان (وفات: ۷۸۸ق) به اوج رواج خود رسید. اگر چه این دو طریقه [چشتیه و سهروردیه] به عوارف‌المعارف شیخ شها‌ب‌الدین سهروردی، در مقام کتاب راهنما [ی سلوک] توجه داشتند، از لحاظ نظم و انتظام زندگی جمعی و رابطه با حکومت از یکدیگر متمایز بودند. در حالی که مشایخ متقدم چشتی از پذیرش هدایا و موقوفات حکومت ابا داشتند و بر مجرد نذورات عامه متکی بودند، رقبای آن‌ها، یعنی سهروردیه، هیچ گونه ابایی از درآمیختن با افراد طبقات حاکم و بهره‌مندی از بذل و بخشش آنان نداشتند. [۳]

«طریقه» فردوسیه، که شجره خود را به کبرویه آسیای مرکزی می‌رساند، توسط شیخ بدرالدین سمرقندی به هند راه یافت. مشایخ این طریقت، در ابتدا دهلی را پایگاه خود قرار دادند: اما سپس‌تر به بهار شریف کوچیدند. این طریقه در آنجا با شیخ شرف‌الدین منیری (۷۸۲ق) رواجی فوق‌العاده یافت. شیخ شرف‌الدین هم از جامعان و ناقلان دقیق حدیث بود و هم از شارحان مبرّز مفاهیم و مقولات صوفیانه. اثر جامع او تفسیری بر آداب‌المریدین ابوالنجیب سهروردی، کتابی متضمن [شرح] اصول و مبانی تصوف، بود که پیش‌تر در این تحقیق از آن سخن گفتیم.

«طریقه» قادریه در هند توسط سید محمد مخدوم گیلانی (وفات: ۹۲۳ق) بنیان نهاده شد و با شیخ داوود کرمانی (وفات: ۹۸۲ق) شاه قمیص گیلانی (وفات: ۹۹۸ق)، میان میر (وفات: ۱۰۵۴ق) و ملاشاه [قادری] (وفات: ۱۰۷۲ق) به اوج رونق خود رسید.

«طریقه» شطاریه توسط شاه عبدا… [شطاری] (وفات: ۸۹۰ ق)، از اخلاف شیخ شهاب‌الدین سهروردی، به هند راه یافت. شاه عبدالله پس از در آمدن به هند بی‌درنگ به سیر آن دیار پرداخت. او که به [پوشیدن] جامه درباری علاقه داشت توسط جمع مریدانش، که آنان نیز جامه‌های نظامی می‌پوشیدند، همراهی شد. ورود او به منطقه‌ای خاص با طبل و دهل اطلاع داده می‌شد.
سرانجام، وی در مندو اقامت گزید و در آنجا نخستین «خانقاه» شطاریه را بنیان نهاد. با مریدان وی این طریقه در بنگال، جونپور و نواحی شمال هند پیروان بسیاری به دست آورد. این طریقه با شیخ محمد غوث گوالیاری (وفات: ۹۷۰ق)، نظم و نسقی استوار و سمت و سوی ایدئولوژیک متفاوتی یافت. او، در مقام نویسنده‌ای پرکار و واعظی زبان‌آور، با هندوان روابطی حسنه برقرار کرد و با دعوت آن‌ها به خانقاهش و پرورش احشامشان سعی در مساعدت ایشان داشت. از جمله خلفای وی، وجیه‌الدین علوی است که مدرسه‌اش در احمدآباد طالبان علم را از سراسر هند بدانجا کشاند. تعلیم وی بر «دعوت سماع» (ضبط و مهار ابدان علوی‌ای که بر سرنوشت آدمی تاثیرگذاراند)، و باطنی کردن شعائر دینی مبتنی بود. شطاریه روابط دوستانه خود را با ارباب دنیا حفظ کردند و در سیاست‌های محلی دخالت داشتند.
شیخ محمد غوث به بابر (حک: ۸۹۹-۹۳۷ق) در فتح گوالیار یاری رساند؛ به همین منوال، او و برادر مهترش، شیخ بهلول، با همایون (حک: ۹۳۷ – ۹۶۳ق)، جانشین بابر، روابطی حسنه داشتند. این دو ظرایف و دشواری‌های دعوت سماع را به همایون آموختند.

 دو امپراتور، اکبر (حک: ۹۶۳ – ۱۰۱۴ق) و جهانگیر (حک: ۱۰۱۴ – ۱۰۳۷ق)، بر گور برخی از شیوخ شطاری مقابری بزرگ بنا نهادند. پس از مرگ محمد غوث، شطاریه زیر سایه رقبای اصلی خود، قادریه و نقشبندیه، نفوذ خود را از دست داد. این طریقه بعد‌ها در تاریخ تصوف تنها نقشی حاشیه‌ای داشت.

 طریقه نقشبندیه در سده دهم قمری/ شانزدهم میلادی، توسط خواجه باقی‌الله (وفات: ۱۰۱۲ق) به هند راه یافت. این طریقه با مرید اصلی او، شیخ احمد سرهندی، که پیش‌تر در احوال وی سخن گفتیم، به اوج [نفوذ و اقتدار خود] رسید. نقشبندیه مدت حدوداً دو قرن رایج‌ترین و تاثیر‌گذار‌ترین «طریقه» در هند بود و بسیاری از چهره‌های سر‌شناس آن عهد، همچون شاه ولی‌ا… دهلوی (وفات: ۱۱۷۶ق)، میرزا مظهر جان جانان (وفات: ۱۱۹۵ق)، شاه غلامعلی دهلوی (وفات: ۱۲۴۰ق) و دیگران به آن تعلق داشتند. یک تن از اعضاء نقشبندیه، خواجه میرناصر (وفات: ۱۱۷۲ق)، شاخه‌ای جدید در این طریقه را موسوم به «طریقه محمدی» در وجود آورد. شیخ برجسته نقشبندی دیگر، سید احمد شهید بریلوی (وفات: ۱۲۴۷ق) شیوه‌ای نوین درنظم و قواعد عرفانی بنیان نهاد، که به «طریقه نبوت» معروف است. او مریدان را تشویق کرد که از رهگذر مطالعه دقیق «حدیث» به سیره و سلوک پیامبر اقتدا کنند. با شاه غلامعلی دهلوی، دامنه نفوذ شاخه هندی طریقه نقشبندیه، که [سرانجام] به مجددیه اشتهار یافت، به بسیاری دیگر از سرزمین‌های اسلامی کشیده شد. همان‌طور که در فصل مربوط به نقشبندیه ذکر آن رفت، مرید کرد‌نژاد وی، خالد شهرزوری، نقشی بسزا در ترویج تعالیم مجددیه در سوریه، که این طریقه از آنجا به قفقاز راه و رواج یافت، ایفا کرد. افزوده بر این طریقه‌های عمده، که سیمای عرفان اسلامی را در هند رسم کرده‌اند، چند گروه صوفیانه فرعی [نیز] می‌یابیم؛ از جمله طریقه مغربی منسوب به شیخ احمد کهتو مغربی احمد‌آبادی (وفات: ۸۵۱ق) و طریقه نوربخشیه، که در کشمیر گسترش یافت.

 دوران شکوفایی طریقه‌های هند مقارن عهد مغول بود. منابع معاصر آن عهد از حدود دو هزار رباط و خانقاه صوفیه در دهلی و حوالی آن در سده دهم هجری قمری/ شانزدهم میلادی نام می‌برند. این منابع فهرست مفصلی نیز از مشایخ برجسته صوفی در اختیار می‌نهند، که به سلسله‌های روحانی مختلف و نهادهای محلی صوفیانه تعلق داشتند.

 طرایق هندی شماری از چهره‌های برجسته را در خود جای داده‌اند: نخست، به جز نقشبندیه، بیشترشان پیرو نظریه وحدت‌ وجود بوده‌اند، که منشأ [تعلیم] خود را به ابن‌عربی و مفسران او باز می‌گرداندند. برخی از مشایخ نقشبندی، در واکنش به آنچه عواقب خطرناک اجتماعی این نظریه [وحدت ‌وجود] محسوب می‌کردند، به طرح نظریه وحدت‌ شهود دست یازیدند. این تعلیم بر این تأکید دارد که احوال وحدت‌بخش عارف الزاماً وضع واقعی امور (the real state of affairs) عالم را منعکس نمی‌سازد و باید تمایزی قاطع میان خداوند و مخلوقاتش نهاد. دوم، به جز مشایخ متقدم چشتی، مشایخ جملگی طریقت‌ها به حفظ روابطی نزدیک با حاکمان و دیوانیان به قصد تأثیر نهادن بر خط‌ مشی‌های سیاسی حکومت به عنوان ابزاری برای کسب هدایا و عطایای حکومتی مشتاق بودند. سوم، در حالی که نقشبندیه مریدان خود را به شیوه‌های سخت انکار نفس که معطوف به مهار نفس، و شهوات و غرایز اصلی بود الزام می‌کردند، چشتیه و سهروردیه بیشتر دلمشغول این بودند که با فنون پیچیده مراقبه احساس وحدت نهفته در کیهان و طمأنینه را در مواجهه با مصائب به اذهان مریدانشان القا کنند. برخی نویسندگان صوفی این رویکرد سختگیرانه را که در میان نقشبندیه تداول یافته است، با نظم و انضباط دشوار ارتش بریتانیا مقایسه کرده‌اند. چهارم، در حالی که چشتیه در نشر تعالیمشان بر تعالیم شفاهی بنیانگذران این طریقه تکیه می‌کردند، نقشبندیه در رواج عقایدشان در میان مریدان بالقوه و بالفعل به استفاده از مکتوبات تمایل داشتند. از سوی دیگر، قادریه، در نشر عقایدشان به طور گسترده از شعر استفاده می‌کردند. پنجم، طریقه چشتیه بر زندگی گروهی در جماعت‌خانه‌ها تأکید داشتند؛ حال آنکه دیگر طریقه‌ها به ساخت خانقاه‌ها و آسایشگاه‌هایی مبادرت ورزیدند که در آن‌ها حجره‌های انفرادی تدارک دیده شده بود. ششم، چشتیه کوشش در جهت منفعت عامه و یاری به تهیدستان را دستاویزی برای نیل به ترقی روحانی و کسب رضای خدا می‌دانستند؛ دیگر طریقه‌ها، به ویژه نقشبندیه، به نظم و انضباط سخت و صلب فردی و ریاضات شاق معتقد بودند، که آن‌ها را در رسیدن به وصال الوهی یاری می‌رساند. در نتیجه، در باب چشتیان هند‌گاه گفته‎اند که از انسان به خدا می‌رسند؛ و در مقابل، طریق نقشبندیه را راهی وصف کرده‎اند که از خداوند به سوی بنده است. هفتم، طرایق هندی به انواع مختلفی از «ذکر» مبادرت می‌ورزند؛ در صورتی که نقشبندیه بر ذکر خفی دل تأکید دارند، قادریه ذکر جهر و ذکر خفی، هر دو، را به کار می‌بندند. هشتم، شطاریه سعی داشتند تا نظم و انضباط عرفانی را درونی سازند و تلفیقی ایدئولوژیک از عرفان هندو – اسلامی به دست دهند. نمونه آشکار کوشش برای آشتی میان دو دین هندو و اسلام ترجمه شیخ محمد غوث از امریتکند موسوم به بحرالحیاة بود. او با این ترجمه کوشید تا مبنایی ایدئولوژیک برای تلفیق میان این دو سنت دینی عرضه کند. نهم، در آغاز، همه طرایق به طریقه‌ای مجزا و خاص تعلق داشتند و حیات روحانی را بر وفق اصول خود سامان می‌دادند. «یک در گیرید و محکم گیرید» [۴]، شعار شیخ بهاءالدین زکریا بود، که از نظام‌الدین اولیاء، صوفی بزرگ هند، به نشانه تأیید نقل شده است. در سده‌های سپس‌تر، [آنچه تازگی داشت این بود که] مریدان [همزمان] به چندین طریقه و سلسله روحانی پیوستند؛ عملی که دوام و ثبات نهادهای صوفیانه را به مخاطره افکند. به سبب رواج عضویت‌های چندگانه [همزمان در طریقه‌ها] در میان صوفیان هند، کوشش‌های [صوفیه] معطوف به آشتی میان موارد اختلاف شیوه‌ها و تعالیم متفاوت صوفیانه بود. امیر ابوالعلاء اکبرآبادی کوشید تا آموزه‌ها و تعالیم عملی چشتیه و نقشبندیه را با هم درآمیزد. به همین منوال، شاه ولی‌الله دهلوی تمایز میان وحدت وجود و وحدت شهود را صرفاً تمایز [میان] منظرهایی ناظر به یک حقیقت بنیادین می‌دانست. این مصلح بزرگ مسلمان در آثارش الانتباه فی سلاسل اولیا ا.. و القول الجمیل به مقایسه‌ای روشنگرانه میان تعالیم و اعمال طرایق مختلف هند دست یازید. جملگی طریقه‌ها، بیش و کم، کتابی اصلی داشتند که ایدئولوژیشان بر آن کتاب مبتنی بود: فوایدالفؤاد در طریقه چشتیه؛ مکتوبات امام ربانی در طریقه نقشبندیه؛ جواهر خمسه در طریقه شطاریه؛ و مکتوبات شرف‌الدین منیری در طریقه فردوسیه.

الکساندر کنیش*
ترجمه مسعود فریامنش**

مشخصات کتاب‌شناختی اصل این اثر چنین است:
Knysh، Alexander «Sufi Institutions in Moghul India»، Islamic Mysticism، Brill، ۲۰۰۰، pp. ۲۸۰-۲۸۵.
* استاد مطالعات اسلامی در دپارتمان مطالعات خاورمیانه دانشگاه می‌شیگان.
** پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

پی‌نوشت‌ها
۱. برای توصیفی مبسوط از تصوف هند، نک:
Rizvi، A. A.، A History of Sufism in India، New Delhi، ۱۹۷۸. // ۲. Ernst، Carl، Eternal Garden: Mysticism، History، and Politics at a South Asian Sufi center، Albany، New York، ۱۹۹۲. // ۳. Schimmel، A.، Mystical Dimensions of Islam، Chapel Hill، ۱۹۷۵، pp. ۳۴۲، ۳۵۲.
۴. مأخذ مترجم در نقل اصل قول بهاءالدین زکریا ملتانی، کتاب زیر است: امیرحسن سجزی دهلوی، فوایدالفؤاد (ملفوظات نظام‌الدین اولیاء)، به کوشش محمد لطیف ملک، لاهور، ۱۹۶۶م، ص۴۷.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت