Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح یکشنبه ۹۵/۹/۱۴ خانم‌ها (ظاهر عنوان باطل است – دو لباس مهربانی و پرخاش)

Dr Nour Ali Tabande 23بسم الله الرحمن الرحیم

هر روز، صبحی که به سلامتی از خواب بیدار می‌شویم، باید شکر خدا را بکنیم. یعنی شکرِ این که هنوز زنده‌ام. همین‌قدر شکر دارد. دیگر بعد که آمدیم و زندگی را شروع کردیم، باز در یک قدم شکر بگوییم! اگر راستش را بخواهید هیچ کاری نباید بکنیم باید بنشینیم، بگوییم: شکرخدا! شکرخدا، شکرخدا. ولی خداوند این دستور را داده است و ما هم در عالم عرفان به این مسأله توجه می‌کنیم که لازم نیست شکر یا همه‌ی دعاها یا همه‌ی احترامات به زبان گفته بشود؛ همه‌ی آنها در دل شما اگر باشد، حالتان باشد فرق می‌کند. مثل اینکه یک وقتی فرض کنید که سه یا چهار نفر از کسانی که خیلی به آنها علاقمند هستید می‌آیند و مهمان شما می‌شوند. پذیرایی می‌کنید البته، خودِ شما می‌روید چایی می‌آورید می‌گذارید. پس‌فردا اگر یک عده‌ای که درست ضد این گروه هستند بیایند ناراحت هستید. می‌دانید برای اذیت کردن و جاسوسی آمده‌اند، برای آنها هم تعارف می‌کنید. بفرمایید! می‌نشینند، چایی هم بیاورید. کسی که از بیرون نگاه می‌کند [اگر] یک فیلم بردارد از آن پذیرایی و یک فیلم از این پذیرایی بردارد، هر دو، هیچ کدامش با هم فرق نمی‌کند. هر دو یک جور است. ولی آن کسی که چای می‌آورد شکل او، گو این که در ظاهر فرق کرده ولی فرق داره. این چایی که این بخوره، یک مهربانی بخورد می‌گوید: به به، باریکلا، عجب چای خوبی داری. آن یکی که چیزی [ابراز احساسات] نمی‌کند می‌گوید نه، هیچی نمی‌گوید [و] می‌گذرد. این حالتی که به این پذیرایی داده می‌شود آن حالت مهم‌تر از ظاهرش است. ظاهرش در اینجا – در عالمی که ما هستیم – خب ظاهرش هم مؤثر است یعنی ظاهر ” الظاهر عنوانُ الباطل ” که از قدیم می‌گویند یعنی ” ظاهر نشان‌دهنده‌ی باطنِ کار است.” ولی در نزد دوستی، این آقا وقتی خداحافظی می‌کند به این جلسه که بگوید یعنی خداحافظ، می‌گوییم: خداحافظ برو که دیگر برنگردی! مثل خیلی از دیدن. آن یکی دیگر [دوست مهربان] می‌گوید، خداحافظ. می‌گویید: خداحافظ، ولی چقدر زود می‌روی، یک خرده بیشتر بنشینید! “تفاوت‌ها را چشمِ بینا حس می‌کند”. حالا این که عارف نظرش آن هست که وقتی می‌گوید: خوش آمدید یعنی خوش آمدید. ولی آن کسی که زندگی بلد است؛ خدا را [می‌شناسد] وقتی می‌گوید: خوش آمدین یعنی خب من برای من خوش آمدید ولی دیگر این جور نیایید! ما می‌گوییم، شکر کنیم! یعنی از آن شکری کنید که همیشه وجودِ شما با آن شکر همراه است. مثل همان پذیرایی که از یک مجمع رفقا و دوستانتان می‌کنید، این جور پذیرایی کنید. عارف یعنی کسی که اهل این دنیا هست؛ خب از یک طرف چون وقتی او را فرستادند به این دنیا و دارد در این دنیای مادی زندگی می‌کند، باید طبق قانون آنجا (همین دنیا) رفتار کند. یعنی وقتی که مهربانی! دارد بپذیرد، مهربانی کند و غیره ولی غیر از آن اصلاً نپذیرد، رفت و آمد نکند. نه اینکه رفت و آمد کند و به دروغ بگوید! یک بار دوبار به اندازه‌ی عرف معمولی باید، می‌تواند صحبت کند. باشد و در دلتان می‌گویید: ان‌شاءالله و بلند می‌گویید: خوش آمدید! یعنی ان‌شاءالله بروید دفعه‌ی دیگر، خوش بیایید، نه اینجوری بیایید! بنابراین ما در این دنیا که هستیم در هر لحظه، دو لباس داریم – دو لباس پوشیدیم – باید خود “ما تشخیص بدهیم که هر تماس ما با کدام لباس است”. به طرف اگر می‌گوییم خوش آمدین، واقعاً خوش آمدین؟! یا نه این نیست! یعنی با یک دوستی که برخورد می‌کنید با یک لباسی، با یک آشنای دیگری که برخورد می‌کنید با لباس دیگری. ریاکاری نیست اینها. البته اگر کسی همیشه این کار را بکند، ریاکاری است. بنا به مصلحت آن کسی که [برخورد می‌کنید]. فرض کنید در همین وقایع کربلا که تا حالا شرح حالش را خیلی شنیده‌اید؛ اخیراً هم تازه عزاداری‌هایتان تمام شده است، خب وقتی حضرت امام حسین به آن قشون طرف می‌گویند، هم قشون شرعی امام را می‌شناخته، هم امام آنها را می‌شناختند و آنها هم خیلی به امام احترام داشتند. وقتی می‌گویید بیا به لشکر من – هر چه می‌خواهی بهت می‌دهم – واقعاً هم اگر می‌آمد، همه‌ی آن چیزهایی که گفته بودند، به او می‌دادند، ولی وقتی هم تمام شد، گفتند: برو که او گفت: آخر دلم خیلی می‌خواهد حکومت بصره را داشته باشم، نان بصره را بخورم که حضرت گفتند که: ان‌شاءالله گندم آنجا را نخواهی خورد! احمق به جای اینکه متوجه بشود، گفت که: گندمش نباشد جو خواهم (خورد). لیاقت جووش هم ندارد! هر دو برخورد، نظر ما توجه به برخورد و فرمايشات حضرت حضرت امام حسین است. در آن لحظه‌ای که به صورت ظاهر امیدوار بودند، نمی‌دانستند چه می‌شود! که این برگردد از آنها، در آن لحظه یک جور بود ولی بعد هم دیگر او را ول کردند، لهجه‌ی صراحتی داشت. این است که “صراحت با بی‌ادبی یکی نیست! ” وقتی می‌گوییم: صراحت داشت، نه اینکه فحش داد! فرمود: نه تو آدم نمیشی. حالا ما باید توجه کنیم این دو تا لباسی که داریم، این لباسی که برای مهربانی! یک وقتی می‌پوشیم، آن لباسی که برای پرخاش هست و بازخواست، یک لباس دیگری! هر کدام را هم به جای خودش بپوشیم! ان‌شاءالله خداوند این توفیق را به ما بدهد. ان‌شاءالله خداوند همه را نگه دارد تا وقتی نگه داشته، خودش سلامتی هم بدهد.