دکتر محمدعلی سلطانی
بدین گونه حسین علی پس از سیاوش و یحیی و دیگران میآید. در تعزیه نیز شهادت امام حسین(ع) کشتن حضرت یحیی(ع) را به یاد میآورد، چنانچه از زبان حضرت زینب به برادرش گفته میشود:
مهلتی بهر یحیای زارم
تشت آبی برایش بیارم
خون پاکش به گل کی گذارم…
و فلسفه مراسم تشتگذاری یا «تشتگردانی» بازماندگان طریقت صفویه از اینجا نشأت میگیرد.
و اندکی بعد در مجلسی دیگر از همان تعزیه میگوید:
یک دم اجازه بده آیم به قتلگاه
رنگین کنم به خون، این کهنه معجرم
حیف است خون حلق تو ریزند بر زمین
یحیای من! اجازه که تشتی بیاورم
(تعزیه روز عاشورا، شهادت امام حسین، نسخه خطی قزوین دهموشقین)
و شهادت او صورت دیگری است از مرگ آنان. در اینجا شهید تازه پیشینیان را به فراموشی نمیافکند، بلکه در سلسله شهیدان با آنها درآمیخته میشود. ذات پروردگار در برگزیدگانی [تجلی] میکند و عجب آنکه همین برگزیدگان شهید میشوند. گویی دنیای خاکی وجود آنها را برنمیتابد و اگرچه این دنیا با ذات خدا کاری نمیتواند، اما جسم [تجلی] او را تباه میکند. شاید با این [تجلی] پیاپی زمین هرگز خالی از حجت نماند و همیشه امام عصری باشد. (شاهرخ مسکوب، سوگ سیاوش، خوارزمی، ۱۳۸۶، ص۸۶ ـ۸۱)
تفاوت علویان با غُلات
علویان غیرعرب در ترکیه، سوریه، عراق و ایران که به خیره و اشتباه «غُلات» خوانده میشوند و شاید به غلط درباره اعتقاد آنها مانند غُلات عرب در قرون دوم و سوم هجری میاندیشند، در حالی که علویان امروز در هیچ یک از ارکان و آداب و اندیشه اعتقادی که غُلات عرب داشتند، یکسانی و یگانگی با باور آنها ندارند، بهویژه دربارi حادثi کربلا که غُلات عرب به شیوi مسیحیان معتقد بودند حنظله بن اسعد شامی را به جای امام حسین(ع) به قتل رساندند (رک. رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، ۲۹۴ به بعد) تا شهادت امام حسین(ع) را در دایره لاهوتی محدود سازند و جنبه سیاسی را از آن بزدایند و عقاید مسیحیت را درباره شهادت عیسی مسیح(ع) وارد عقیده شهادت در کربلا نمایند. به هر حال امروزه آثاری از این اندیشه نمانده است و علویان در کشورهای اسلامی به علویان یارسان در ایران و عراق و کردستان ترکیه و… میرسند.
باری، آنها اولاً امام حسین(ع) را «شهید مظلوم» میدانند که شخصاً با یارانش به دست سپاهیان آل امیه به شهادت رسیدهاند.
ثانیاً فرمانروایی تمامی کشورهای قلمرو خلافت اسلامی را حق ایشان میدانند.
ثالثاً با نگاهی کاملاً اعتقادی و سیاسی به حادثه کربلا نگاه میکنند.
رابعاً معتقدند در دورههای تجلی و ظهور انسان کامل، نخستین نشانه، وعده انتقام خون امام حسین(ع) است.
خامساً شهود و تجلی عیسی مسیح(ع) را بر امام حسین(ع) امری معنوی، عرفانی، الهی و طبیعی در مقام برتری رسالت و رنج امام بر انبیای پیشین میدانند.
سادساً درباره حضرت مسیح(ع) همان فرموده قرآن را قبول دارند و شهادت او را در راستای شهادت هابیل، یحیی، زکریا، سیاوش و… میدانند و در تمام «سرانجامها» که کتب اعتقادی آنهاست، مبارزه برای انتقام خون امامحسین(ع) برجستگی تمام دارد و همین اندیشه پشت صحنه طریقت صفویه است، و در آخرین دوره ظهور «دوره چهلتن» در عصر قاجاریه همین اعتقاد موج میزند؛ چنانکه درویش لاچین میگوید:
حوونم هامیتهٔ حوون سیاووش
چون کویرهٔ ئافتاو جیهان مهدوجوش…
… حوونم هامیتهٔ حوون حوسهینهن
عاصهم لهنگ بییهن نهٔ دهعوا و بینهن
(زبور، حقیقت، ص۲۲۱، بند۴۲)
ترجمه: خونم آمیخته با خون سیاوش است. همانند کوره آفتاب جهان جوش میزند (در جوش است). خونم آمیخته خون حسین است. جهانیان معطل ماندهاند، نه مبارزهای است و نه صلحی وجود دارد.
گردهنم جلهو
حهقم شناسا گردهنم جلهو
حوون سیاوخش خیزو و په غهزهو
غه زاکهٔ نه مولک تورکان عهرو
(همان، ۲۳۱، بند۶۲)
ترجمه: لگام سواره صاحب ظهور را گرفتهام. حق را شناختهام که لگام سوارهاش را گرفتهام. خون سیاوش از پی خشم قیام میکند تا با کافران در ملک ترکان عرب جنگ دین کند.
سیاخیزاوه
پهٔ حوون حوسهین سیاخیزاوه
چهپهرم ئامانه سهمت شاوه
غهزا مهکه رو نه ههردوو لاوه
(همان، ص۲۳۱، بند۶۲)
ترجمه: سیاهجامگان قیام کردند، برای انتقام خون حسین سیاهجامگان قیام کردند، سوارهام از سمت کوه شاهو آمده است. جنگ دین میکند در هر دو سو (ترک عثمانی، عرب).
و صدها نمونه مشابه از اولین دفتر تا زمان حاضر میتوان «سرانجام»های قرن چهارم تا امروز به فارسی، کُردی، ترکی و… را شاهد آورد که بر این پیوستگی گواهی میدهند، چنان که شیخ رضا طالبانی (۱۸۳۱ ـ۱۹۱۰م) فرزند شیخ عبدالرحمن طالبانی ـ از مشایخ طریقت قادریه ـ میگوید:
در ماتم آل علی، خون همچو دریا میرود تیغ است و بر سر میزند، دست است و بالا میرود
از عشق آل بوالحسن، این تیغزن، وان سینهزن داد و فغان مرد و زن، تا عرش اعلی میرود
پیراهن شمع خدا، یعنی حسین و مجتبی جانها همی گردد فدا، سرها به یغما میرود
کوتاه کن انکار را، بدعت مگو این کار را این سوگ آل حیدر است، این خون نه بیجا میرود
روی زمین پر همهمه، در دست جانبازان قمه خون از بر و دوش همه، از فرق تا پا میرود
من چون ننالم این زمان، زار و ضعیف و ناتوان؟ کاین برق آه عاشقان، از سنگ خارا میرود
از ابنسعد بیوفا، شامی شوم پر جفا بر آل بیت مصطفی، چندین تعدی میرود
تا میرسد به اینجا که همه آن حماسه را با ایران و ایرانیان پیوند میزند:
بغداد گردد لالهگون، در روز عاشورا به خون از کاظمین آن سیل خون، تا طاق کسری میرود
وز طاق کسری سرنگون، ریزد به پای بیستون وز بیستون آید برون، سوی بخارا میرود
خون سیاوش شد هبا، در ماتم آل عبا تا دامن روز جزا، تا جیب عقبی میرود
من سنیام، نامم «رضا»، کلب امام مرتضی درویش عبدالقادرم، راهم به مولا میرود
باری، مولانا محتشم در بیان بت شکوی و در دل حضرت زینب(س) به مادر گرامیاش حضرت فاطمه زهرا(س) میگوید:
کای مونس شکستهدلان، حال ما ببین ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطه عقوبت اهل جفا ببین
در خُلد بر حجاب دو کون، آستین فشان واندر جهان، مصائب ما برملا ببین
نینی درآ چو ابر خروشان به کربلا طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه بر خاک و خون نگر سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلتان به خاک معرکه کربلا ببین
یا بضعهالبتول، ز ابنزیاد، داد کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
ادامه دارد…
منبع: روزنامه اطلاعات