نام شریفش علی، لقبش «نورعلیشاه» فرزند جناب سلطانعلیشاه، مولدش بیدخت، وجود شریفش در هفده ربیعالثانی یکهزار و دویست و هشتاد و چهار متولد گردید. از پدر تلقین ذکر و فکر یافت، آنگاه برای ادامه تحصیل به مشهد مقدس مشرّف گردید و چون در امر مذهب به آنچه داشت متیقّن نبود و کافی نمیدانست، بدون اجازهی پدر در سال یکهزار و سیصد برای تحقیق و تدقیق در مذاهب به مسافرت شروع نمود و در همه جا با بزرگان مذاهب مصاحبه نموده تحقیقات مینمود و از هر بوستان گلی و از هر خرمن خوشهای میچید، و در وطن، بستگان از مفقود شدن و عدم اطلاع از حالش نگران و پریشان بودند. ولی پدر بزرگوارش میفرمود خاطر آشفته مدارید که وی سالم است و تا سیاحت و سفر را کامل نکند اشتعال درونی او اطفاء نمیپذیرد و خاطرش تسکین نمییابد، ولی آخر کار باز خواهد آمد. تا ذیحجه سال یکهزار و سیصد و پنج جنابش به مکّه معظمه مشرّف شد. اتفاق را جناب سلطانعلیشاه هم همان سال به مکّه تشرّف حاصل کرده بود و در عرفات تصادفاً جناب نورعلیشاه از جلوی چادر پدر رد شده و حضرتش را هم شناخته و دیدار وی منقلبش کرد، ولی چون تحقیق و تجسس وی ناتمام بود و آماده برای تسلیم و تسکین کلّی نبود، عواطف دینی را به محبت صوری غلبه داده از اظهار آشنایی خودداری کرد. و این خودداری قوّت نفس و استعداد باطنی وی را میرساند.
جنابش پس از اتمام حجّ به زیارت مدینه طیبه از آنجا به شام مسافرت فرموده، همچنان همه جا با بزرگان مذاهب مختلفه و رؤساء سلاسل طریقت مصاحبات و مذاکرات نموده از وضع آنها کم و بیش آگاهی یافت. سپس به عراق عرب رفته و در عتبات عالیات خدمت آقایان علماء و صاحبان فتوی رسیده و از محضر آنها بهرهور گردید، تا آنکه در سال یکهزار و سیصد و هفت جناب آقای سلطانعلیشاه نامهای به مرحوم آقای حاج شیخ عبدالله حائری ابن الشیخ که از ارادتمندان آن جناب و ساکن کربلا بودند مرقوم داشت که فرزندم ملاّ علی بایستی این اوقات در آن صفحات باشد، در جستجوی وی باشید. آقای حائری حاج علی خادم را مأمور نمود که وی را پیدا کند. مشارالیه تصادفاً جناب نورعلیشاه را در بازار ملاقات و آشنائی پیدا شده بود ولی حاضر به حرکت گناباد نبود، تا اینکه در حرم مطهر حالت جذبه در وی پیدا شده عازم گناباد گردید و در ورود محل پس از مسافرت طولانی استقبال شایانی از وی شد. موقع تشرّف حضور پدر به خاک افتاده، سجدهی شکر به جای آورد. سرائی شاعر که در مجلس حاضر بود این رباعی را بداهه سرود:
فرزند جناب تو که ممتاز آمد چندی پی مقصد به تک و تاز آمد
چون دید که مقصود توئی در همه جا برگشت و به خانقاه تو باز آمد
بعداً نیز چندین اربعین به امر پدر در ریاضت بسر آورد و به تجلیه و تحلیه نفس اشتغال داشت تا سرانجام کار وی به اتمام رسید، و از طرف پدر بزرگوار در نیمه رمضان یکهزار و سیصد و چهارده هجری قمری در ارشاد طالبان راه مجاز و به لقب «نور علیشاه» ملقب گردید. تا آنکه پدر بزرگوارش در بیست و شش ربیعالاول یکهزار و سیصد و بیست و هفت قمری شهید شد و وی جانشین پدر گردید و فقرا را رو به سوی او، مقصد و کوی شد.