Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح شنبه ٢٠-٩-٩۵ آقایان (تفاوت مسئولیت فردی و جمعی فقرا)

DrNour Ali Tabandeh Majzoub Alishah 24 vijeبسم الله الرحمن الرحیم

در درویشی باید حساب کرد که یک مسئولیت و آثاری که در یک فردِ درویش به لحاظ درویشی [او] هست در جمع نیست؛ جمع یک خرده عوض می‌شود مثلاً خوب در همین بعضی آقایان فقرا- خانم‌ها کمتر- روی حسن‌نیت اظهار علاقه و محبتی می‌کنند که گاهی زیاد‌تر از حد معمولی است. خوب این اولاً بسیاری از خارجی‌ها این را حمل بر عوام‌فریبی و ریاکاری می‌کنند، ما با آن‌ها کاری نداریم. ان‌شاءالله می‌گوییم که نه! درویش هر کاری می‌کند، ممکن است اشتباه بکند ولی روی عوام‌فریبی نیست. درویش جز «صفا و یک‌رنگی» در جوهرهٔ کار‌هایش نیست. من‌جمله این قضیه که در همین دو-سه روزه اتفاق افتاده است. خوب من کسالت پیدا می‌کنم (هر کسی)، منتهی کسالتم ظاهراً مختصر است. همین کسالت من را خب یک عده‌ای که به عنوان خبرگزاری گفتند، حال آنکه مطلب مهمی نیست. تازه آن آخرش هم خبر… ننوشتند. چیز مهمی نیست و مورد معمولی است ولی خب ایجاد نگرانی می‌شود. این ایجاد نگرانی در دیگران، من آنوقت ناچار می‌شوم به یک نحوی ادامهٔ این… قطع کنم. در آن ایام باز گفتهٔ من حمل بر عناد با آن‌ها می‌شود، نه! من تا حالا عنادی از کسی حس نکرده‌ام و بنابراین بیخود به‌عنوان عناد تلقی نکنند، نخیر. بنابراین کار صحیحی بوده و خودشان، منتهی ما بعد از آن یک آثار زیاد‌تر از آنچه ظاهراً دارد برایش بار گذاشتیم. این هم البته یک مقداری طبیعی است، در هر گروهی، هر جمعی که به این صورتِ متشکل، به صورت دسته‌جمعی [شکل بگیرد] از این جور گفته‌ها و سوء‌تفاهم‌ها زیاد پیدا می‌شود، ولی به درویش‌ها هم به آن‌ها توصیه شده است و هم خودشان [توجه] می‌کنند که «اعمالِ فقیر دیگری را جز بر صفا حمل نکنند» اگر هم لطمه‌ای می‌زنند این به واسطهٔ آن کارِ آن‌ها هم اگر باشد از روی اشتباه است. این تصور را بکند که یا اشتباه کرده‌اند و مهم‌ترین اشتباه هم که برای آدم ایجاد می‌شود «از بررسی نیت‌های دیگران است». خلوص نیتِ دیگری را که ناآگاهانه اعمال غیرخالص و غیرمفید از او سر می‌زند را، متوجه نشده‌ایم. هر کسی هم حالتش و بالنتیجه خلوص نیتش متفاوت است. دو نفر، هر دو درویش باشند، هیچکدام عین آن دیگری نیست. یعنی خدا هیچ دو بشری را عین هم نیافریده است. فقط درویشی چون خیلی به هم نزدیک هستند احیاناً تفاوت‌های بسیار کوچکی دیده می‌شود ولی در اساس همه با هم یکی هستند و در زیر پرچم علی علیه‌السلام [و] ولایت علی زندگی می‌کنند؛ حرف می‌زنند، کار می‌کنند. اگر هم اشتباه کردند خداوند بر حسب تقاضایی که ما می‌کنیم و «کفر عنا سیئاتنا و [توفنا مع الابرار]» آن را می‌پوشاند و جبرانش تبدیل به خوبی می‌کند، از این جهت نگران نباشید. منتهی در این وسط خودِ ما باید این توجه را بکنیم مثلاً کسی را که درویشی! محبت کرده، آورده بالا آورده خودش چنگ زده یک تکیه‌گاه دیگری به خیال خودش پیدا کرده به آن تکیه داده است، یک‌مرتبه چندی بعد می‌بیند که آن تکیه‌گاه متزلزل است، می‌فهمد که مفید نیست.‌‌ همان تکیه‌گاه موجب از بین بردن این می‌شود. آن وقت متوجه می‌شود، برمی‌گردد و دلش می‌خواهد مثل اول شود، مثل اول که البته نمی‌شود و نباید هم بشود بلکه باید بهتر باشد! همهٔ این اشتباهاتِ خودتان و دیگران را یک قدمی در راه سلوک بدانید. برای اینکه سلوک هم درجات زیادی دارد، حتی ممکن است در طی عمر یک نفر چند بار باشد مثلاً خوب پیغمبر در اولِ دعوتش- خیلی‌ها آمدند- یکی از اعراب خیلی ناراحت شد و می‌خواست یک مسلمانی را که با صدای بلند آیات قرآن را می‌خواند بکُشد. آن مسلمان که این را می‌شناخت گفت: چرا به من کار داری؟ برو گوش بده، خواهر خودت را اول بکش برای اینکه او مسلمان شد. این گفت: اِ!!، من که نمی‌دانستم! این گفت: بله برو، این از‌‌ همانجا، به جای اینکه مسلمان را بکشد، رفت که اگر خواهرش مسلمان شده باشد او را بکشد. رفت در بین راه یا‌‌ همان اوایل کار، شنید که خواهرش آیات قرآن را می‌خواند. خوب گوش داد و مجذوب شد، یعنی خداوند آن اثری را که در پیغمبر گذاشته بود، در مریدان پیغمبر هم تا یک حدی بود، کما اینکه همین شخص آمد که خواهرش را بکشد بعد که دید اینجوری است از خواهرش پرسید: این کتاب چیست؟ او گفت: این قرآن است، کتاب ماست. از راه برگشت و مسلمان شد. از خانه بیرون آمده بود به قصد کشتار، برگشت به خانه با صلح و سلامت! البته کارهای بعدی، خلوص و جزر و مدهای بعدی آن را کار نداریم، همین قسمتِ مسلمان شدنش را در نظر بگیرید. آن اول چون آینه‌ها صاف بود همه چیز‌ها دیده می‌شد، یعنی همین استنباطی که ما از این روشِ این شخص می‌کنیم، همهٔ آن‌ها این استنباط را داشتند. همه‌چیز دیده می‌شد. ولی حالا خب یک مقدار مشکل‌تر شده است، ولی به هر جهت ما باید مثل اول تا می‌توانیم «با صفا و صمیمیت با مسائل برخورد کنیم، اگر نشد خوب یا با حرف یا با شمشیر» به قول مشهور! که همهٔ آن هم وظیفهٔ ما نیست «هر کسی وظیفه‌ای دارد»، هر کسی به وظیفهٔ خودش آنجا رفتار می‌کند. من‌جمله از این‌ها یک کتابی هم اخیراً آقای رحیمی جمع‌آوری کرده است. شرح حال مرحوم «آقای رحمتعلیشاه» آقای حاج شیخ عبدالله. ایشان، اصغرِ اولادِ پدر بودند. کوچک‌ترین فرزندشان. همه هم آخوند و با عمامه‌های بزرگ، البته مرحوم پدرشان که خوب مجتهد بود، مرحوم «قبله» بود. ولی فرزندانشان هر چهار تا اینجوری بودند ولی خب مرحوم قبله خودش ارادت و محبتی خدمت «آقای سلطانعلیشاه» داشت. این است که بچه‌هایشان به ظاهر رفت و آمدی داشتند. درویش نشدند و درویش نبودند، انتقاد هم می‌کردند، بد می‌گفتند ولی هرگز دشمنی به آن صورت نداشتند. خود آقای حاج شیخ عبدالله از یک محیطی، از چند تا برادرانی که همه حمله می‌کردند و به ایشان فحش می‌دادند که چرا رفته درویش شده است. ولی ایشان درویش شدند از اتاقشان آمدند بیرون. بیرونی که «آقای سلطانعلیشاه» را ببینند. دشمن آمدند بیرون، دوست رفتند.‌‌ همان آقای حاج شیخ عبدالله از ارجمند‌ترین مشایخ سلسلهٔ ما بودند. منظور این است که نمی‌شود گفته‌های شخصی را هم حمل بر دشمنی کرد. به این دلیل که بعداً دشمنی کرده است، نه! در آن لحظه‌ای که حرفی می‌زند یا کاری می‌کند، در آن لحظه باید توجه کرد و آن هم به علاوه وقتی که ما موظف باشیم با نیت خیر و خوش‌بینی با مسأله برخورد کنیم دیگر محتاج به تجسس نیست که در کار دیگران جاسوسی کنیم که این خوب یا بد است. و من‌جمله همین کار من. گفتم آن روز هم جمع شدند. من خودم از آن آقایان پرسیدم که کی گفته است؟ معلوم شد! بعد خودم گفتم جمعیت متفرق شوید. نه بر آن‌هایی که متفرق شدند و یا نیامدند، حرجی هست، و نه بر آن کسی که این حرف را زده است. منتهی آن کسی که این حرف را زده و عده‌ای را آورده باید قبلاً با بزرگان درویشی مشورت کند، بپرسد و بعد! ان‌شاءالله خداوند همه‌ی ما و همه‌ی شما را حفظ کند.