بسم الله الرحمن الرحیم
از اینکه نتوانستم در مجالس یادبود و به احترام حضرت “نورعلیشاه” در مجلس شرکت کنم؛ هم از شماها معذرت میخواهم، هم از روح آن بزرگوار که از سه جهت بر من حق دارند؛ اولاً با نَسَب یعنی ارتباط نسبی هم داشته، به این معنی که من نوهی حضرت “نورعلیشاه” به حساب میآمدم، از طرفی نسب طریقتی هم که معلومه: «با اتصال به این رشتهی ولایت است» که همین اتصال در دوران حضرت “نورعلیشاه” به عهدهی ایشان سپرده شده بود و بعد همین جور بعد از رحلت ایشان، حضرت “صالحعلیشاه” و حضرت “رضاعلیشاه” و “محبوبعلیشاه” بودند. قطع نشد ولی به هر جهت در همین سلسله بودند و این مسألهی اتصال سلسله، خیلی مسألهی صحیح و جالبی است، به طوری که کمکم بیشتر علمای مذهبی به این مسأله توجه کردند. البته این اتصال همیشه هست، ولی در یک دورانی به یک مناسبتهایی خداوند مصلحت دانسته که از نظرها دور باشد. بعد از حضرت موسی علیهالسلام “یوشع ابن نون” جانشین شد ولی بعد از یوشع [را] دیگر ما به خاطر نداریم. فقط کتابها و نوشتههای یهودیان وجود دارد که این اتصال را اعلام میکند، همچنین تا برسد به حضرت عیسی علیهالسلام. که در زمان حضرت عیسی علیهالسلام هم قبلاً عیسی در دستگاه حضرت یحیی بود و بعد از او… ولی باز هم بعد از عیسی هم با وجود اینکه تصریح کرده بود که جانشین من “پتروس” است، پتروس البته تا مدت کوتاهی توجه همه به پتروس بود کمااینکه به افتخار و نام “حضرت پتروس” کلیساهایی ساختهاند، از نظر ما هم محترم است تا میرسد به زمان پیغمبرِ ما. ولی در این فاصله یک خلأای وجود دارد. این خلأ از نظر ما خلأ هست، وَاِلا خداوند همیشه مقرر داشته که این سلسلهها را افراد پشتسرهم نگه دارند. از زمانِ پیغمبر ما دیگر دوران به اصطلاح “مخفی بودن” عملی نشد. تقریباً همیشه کسانی اطلاع داشتند که چه شخصی وارد است! کمااینکه در داستان راهبه شنیدهاید که وقتی حضرت ابوطالب به آن کلیسا رفت و سلام کرد – سلام و علیکی با آن شخص [کرد]، کشیش هم هست – کشیش گفت: یک نفر دیگر هم همراه شما بود، کجاست؟ حضرت فرمودند: بله او را برای اموالمان گذاشتهایم. فرمودند: نه! بگویید بیاید. منظور؛ نورِ ابوطالب به نحوی بود که جذب میکرد. همین جور بعد از آن هم که پیغمبر ما جانشین تعیین کرد منتهی همان خصلتی که “خصلت جهل یا بگوییم تعصب” یا هر چه بگوییم بر قوم غلبه کرد و به جای جانشین منصوصِ حضرت [جانشین تعیین کردند]. البته آنها هم مدعی نبودند به اینکه به جای حضرت علی هستند. هیچ کس هم از خلفا چه قبل از حضرت علی علیهالسلام و چه بعد، مدعی نشد که دارای آن ولایتی است که پیغمبر داشت و به آنها سپرده. همه دنبال ولایت به دنبال علی بودند ولی معذلک عدهی شیعیان و عدهی کسانی که این رشته را دنبال کردند نسبت به سایر مردم کم بود، کما اینکه امروز میگویند: یکپانزدهم یعنی از هر پانزده نفر یک نفر شیعه هست – از پانزده نفر مسلمان – ولی به هر جهت آنها مسلمان هستند، همان جوری که علی علیهالسلام مسلمانیِ آنها را قبول داشت و خلافت بر همان مردم را پذیرفت، خود آنها هم بودند و این را اعلام کردند. «به هر جهت بر ماست که همیشه دنبال واقعیت برویم». جانشین پیغمبر ببینیم کی [چه کسی است؟]. جانشین پیغمبر؛ علی را بشناسیم. اگر علی را شناختیم جانشینان او را هم میشناسیم. چون شناختِ علی یعنی شناخت تمام خصوصیات علی که مهمترین خصوصیت او: اتصالِ سلسله و نگهداری رشتهی ارتباط است. از گذشته تحویل گرفت و به آینده تحویل داد. انشاءالله خداوند ما را چشم بینا بدهد که این اتصال را ببینیم.