بسم الله الرحمن الرحیم
سه واقعهای که ما آن وقایع را عید میدانیم، برایمان با هم جمع شده است. عیدی که خداوند در گردش زمین و آسمان، ماه و خورشید این عید را فراهم کرده و فرموده است: روز جمعه برای شما عید است که خود این یک معنای بزرگی دارد، یعنی خداوند اجتماع شما را یک عید میداند. هر وقت که با هم مجتمع باشید؛ در راه خدا مجتمع باشید، خداوند آن را برای شما عید قرار داده است، چون جمعه خاصیت دیگری که ندارد جز همین! واِلا روزی است مثل همهٔ روزهایی که خداوند آفریده است؛ از یک سمت خورشید درمیآید و از یک سمت فرو میرود، شبی است و روزی، گاهی این شب و روز معتدل و عادل میشود که اول بهار و اول پاییز باشد و گاهی این شب و روز یکیشان بیشتر میشود. یغشی اللیل النهار و… این عیدی است که خداوند فراهم آورده. برای ما علامت هم آفریده و آن طلوع و غروبِ آفتاب است و بعد گفته برای اینکه یادتان نرود، نمازی هم به جماعت برای من بخوانید. فرد فرد برای نماز به معنای مناجاتی است که با خالق میکنیم. هر کسی مناجات خاص خودش را دارد و مناجات میکند. یک بار خداوند خواسته است که به همه بفهماند که «تو تنها نیستی که بندگی میکنی، خیلی به خودت مغرور نباش! این جمعه گفتم که همهتان جمع شوید با هم عبادت کنید». این روز عید اول است، دوم و سوم عید تولد حضرت پیغمبر و تولد حضرت صادق است. این دو تا را هر دو برای ما خداوند نعمتی آفریده است. نعمت را خداوند آفریده است ولی ما قدرش را داریم میدانیم! میگوییم این روز برای ما مبارک است. تشابهی هم که این دو واقعه با هم دارد که در واقع دو روز را یکی میکند مثل هم میکند، پیغمبر در دورانی ظهور کرد که تمام جهان، تقریباً جهانِ آن روز را آوای جهل گرفته بود و پیغمبر با یک شجاعتی از لحاظ ما ظاهری! ولی از لحاظ واقعیت امر الهی، او را وادار کرد که این غوغا را در جهان برپا کند، برای اینکه همه بفهمند. و تا مدتی گذشت از این ظهور، و اوایل مردم جذب شدند؛ جذب این مکتب و جذب این فرمایشات پیغمبر شدند و اسلام رونقی پیدا کرد، مسلمین با هم متحد بودند. همگی در پیروی پیغمبر و بزرگانی که پیرو او بودند متحد بودند، بعد هم آن شیطانی که همیشه کمین دارد و روز اول خداوند به او فرموده بهش مهلت داده تا روز قیامت و این همیشه در هر به خصوص در هر واقعهٔ جدیدی که امکان گول زدن مردم را داشته باشد، پیدا میشود. پیغمبر به دنیا آمد، در ظهور و بعثتش «فقط نام خدا بود». خدا بود و دیگر هیچ! دنیا را روشن کرد، این جرقهای که از رحمت الهی ایجاد شد و روشن کرد همهٔ جهان را! آنهایی که چشم بینا داشتند دنبال همین چراغ بودند، همین نور بودند ولی کم کم چشمها خیره شد و میبینیم به چه گرفتاری، به چه وضعی افتاد و آن وقت مجددالاسلام که ما میگوییم مجددِ دین الهی در واقع، یعنی دوران کوتاهی مجال پیدا کرد. همهٔ ائمهٔ ما این جور بودند منتهی همیشه جلوی اینها را میگرفتند، اذیت میکردند. در یک دوران کوتاهی آنها به گرفتاریهای خودشان مشغول بودند. این با آن و آن با آن جنگ و دعوا و ائتلاف و اختلاف بود. حضرت جعفر صادق مجال پیدا کرد که تمام اسرار الهی که قرار بود گفته شود را تدریجاً گفت. این است که امروز، جمعه هم که عید همیشگی ماست و این دو عید هم اضافه شد. سه عید در امروز قرار داده شد. ولی خداوند خواست که به ما درس بدهد، تعلیم بدهد که عید چه روزی است! و چه روزی را خداوند عید میداند، نه اینکه مردم عادی! [عید بدانند] این است که این اعیادی که ما آفریدیم خودمان، برای خودمان است. فرض بفرمایید بسیاری عیدها هم که ملتهای دیگر دارند و برای خودشان عید میگیرند و بهجا هم هست، ولی خب عیدی که ما خودمان میتوانیم برای خود ایجاد کنیم که عیدی باشد که خداوند هم به ما مدل داده؛ همین روز جمعه است و اجتماعِ به اصطلاح «مؤمنینِ خداوند در امور ادارهٔ مملکت». این را بر ماست که در این وسط از این اجتماع و این سه عید اضافه کنیم و در واقع ما یک عیدی اضافی خودمان بگذاریم که به جای سه عید بعد از این چهار عید باشد. عید چهارم: «ائتلاف فقرا با همدیگر، مهربانی با فقرا و دور ریختن نگرانیها و توسل به نبوت و آل علی» این عید را بگیریم که اضافه بشود. انشاءالله خداوند به ما این توفیق را بدهد.