یکی از نقشههای مهم فرش ایران، فرشهایی است که به فرشهای پوست پلنگی یا پوست ببری معروف شده است. با اینکه بیشترین کاربرد این فرشها در بین دراویش است، نباید آنها را مختص دراویش دانست، زیرا چنان که خواهیم دید گروههای دیگری از مردم از جمله عشایر و چادرنشینان هم به این نقشه و این فرشها رغبت زیادی نشان میدهند. در آن دوران، پوست حیوانات نقشدار، (چون پلنگ و ببر)، بر پوست حیوانات بینقش (چون شیر و آهو) برتری داشت. شاید وقتی بشر، بافتن را فراگرفت، یکی از نقشههایی که به آن تمایل پیدا کرد، نقشه پوست پلنگ و ببر بود. شواهدی باقی نمانده که بتوان بر آنها صحه گذاشت، اما به نکتهای میتوان تکیه نمود و آن شوق ویژهای است که دراویش و چادرنشینان به طبیعت و حیوان و خاک دارند. بخش عمده مایملک مختصر این مردم را طبیعت در اختیار آنها قرار داده است. کشکول دراویش که ظرف آب و غذای آنهاست، چیزی جز یک نارگیل دریایی به نام coco de mer نیست. چوبدستی و وسیله دفاعیشان چوبی خاردار است به نام منتشاء mantasha. کشکول فلزی یا تبرزین فولادی، ابزار پیشرفته و جدیدتری هستند که به الهام از کشکول و منتشاء گیاهی ساخته شدهاند. در مورد تنپوش و زیرانداز و روانداز نیز باید گفت دراویش به حداقل قانع بودهاند و از تکهپوست حیوانی و یا در صورت عدم دسترسی به آن، از پلاس پارهای برای پوشاندن خود و به عنوان زیراندازشان به هنگام نشستن و خواب استفاده کردهاند. با این وجود و به رغم این همه فقر و قناعت، دراویش خود را کمتر از سلاطین نمیدانند و اگر شاهان مالک و حاکم ملک و ثروتاند، دراویش خود را پادشاهان ملک فقر میشمرند و طاقیه یا کلاه درویشیشان را تاج شاهی، و پوستی را که بر آن مینشینند «تخت شاهی» میدانند و اغلب نام خود را با لقب شاه عجین میکنند. شاه نعمتالله و یا نورعلیشاه و مشتاقعلیشاه نمونههائی از این القاب هستند.
رابطه ابزار شاهی و درویشی با یکدیگر بحث مفصلی است که امیدوارم روزی در همین مجله به آن بپردازم. اما در این مقاله به یکی از این ابزار (یعنی پوست پلنگ و پوست ببر) بسنده میکنم.
پیوند پوست پلنگ و ببر با شاهان و پهلوانان در اساطیر ایران مبحثی طولانی است. فردوسی در توصیف رستم از تنپوش «ببر بیان» وی نام میبرد. در نقاشیهایی که از قرن هشتم هجری به بعد باقی مانده است، برخی از شاهان و پهلوانان تنپوشی از این دو حیوان دارند. یکی از قدیمیترین این نقاشیها که قدمت آن به اوایل قرن هشتم هجری میرسد و اکنون در freer gallery واشنگتن است، کیومرث اولین پادشاه اساطیری ایران را با تنپوشی از پوست پلنگ و زیراندازی از پوست ببر نشان میدهد. صحنهای دیگر که از کیومرث قابل ذکر است، نقاشی منتسب به سلطان محمد است. این نقاشی که بیشک یکی از شاهکارهای نقاشی اوایل عصرصفوی است، کیومرث و دیگر درباریان را با قبای پوست پلنگی و یکی از آنها را هم را با قبای پوست ببری تصویر کرده است.
وجوه مشترک شاهان و دراویش زیاد است. علت اصلی این مسأله، ظواهر و ابزار مشترک این دو قوم است. هر دو دسته به بینیازی رسیدهاند یکی در ثروت و دیگری در فقر و هر دو دسته حاکم ملک خویشاند. شاهان حاکم بر سرزمینی محدود به مرز و دروازهاند، اما ملک دراویش را در و دروازهای نیست. در مورد پلنگ و ببر و همچنین شیر باید گفت که شاهان، قدرت خود را در صحنههایی که از جنگ با این حیوانات که به نوبه خود سلطان جنگل و بیشهاند با پیروزی بر آنها و مصور کردن این صحنهها بر صخره و کوه و کتاب به رخ دیگران میکشند و با زبان بیزبانی به مردمان میگویند: «شاهی که بر شما فرمان میراند، مافوق همه قدرتهاست». دراویش هم که پهنه زمین را ملک طلق خود میدانند، با بر تن کردن پوست حیوانات و یا نشستن بر آنها، وابستگی خود را به زمین و تسلط خود را بر عوامل آن به نمایش میگذارند.
سبک زندگی چادرنشینان و عشایر هم از دروایش و شاهان چندان دور نیست. راه ورود به دشتها، کوهها و درهها به روی عشایر باز است. اینان هر کجا که عزم کنند چادر خود را بنا مینهند و چندی بر آن منطقه حکم میرانند. و محیط زیست خود را از آن خود میدانند. ارتباط این قوم با زمین و طبیعت و حیوانات همان ارتباط تنگاتنگی است که دراویش دارند. به علاوه، این قوم صاحب گوسفند و ابزار بافندگی و مسلط به فنون آنند. پس اگر زنان عشایر نقشه پوست پلنگ و ببر را بر فرشهای خود ببافند، کار عجیبی نکردهاند.
فرشهای پوست پلنگی و ببری (همچنین شیری) علاوه بر اینها، نمادی از شجاعت و شهامت برای عشایر نیز هست. زن عشایری با بافتن این فرشها و انداختن آنها برکف چادر، افسانههایی از شکار این حیوانات نیرومند و خطرناک را به دست اجداد خود برای فرزندانش بازمیگوید و با زبان بیزبانی شوهر و پسرانش را به پیروی از گذشتگان در شهامت و بیباکی ترغیب میکند.
پوست پلنگ و پوست ببری که زنان عشایری میبافند، تقلید موبهمو از پوست ببر و پلنگ نیست. این زنان که هم تبحر زیادی در بافتن انواع طرحها دارند و هم صاحب اندیشه خلاق و نامحدودی هستند، از طرح پلنگ و ببر بس فراتر میروند و این طرحها را به قالبهای مختلف درمیآورند. گاه تمام سطح یک فرش را از نقشه پوست پلنگ و ببر میپوشانند و گاه با اضافه کردن چند رنگ، این نقشهها را از حالت دورنگ به چندرنگ درمیآورند و گاهی چنان پیش میروند که بینندهای را که به ریشه این نقشهها آشنائی ندارد، سردرگم میکنند و آثار مدرن و امروزی را به یاد میآورند. اگر فرشهای پوست پلنگی را ویژه ایران و ریشههای آنها را برآمده از ایران بدانیم، برای فرشهای پوست ببری باید سرزمین بس گستردهتری در نظر بگیریم. یک طرف این سرزمین، چین و ماچین و جهت دیگرش هند است. تبت، بیشترین فرشهای پوست ببری را بافته است. در آسیای غربی، ایران و ترکیه بیشترین سهم را در این زمینه داشتهاند. سهم ترکیه بیشتر در منسوجات و سهم ایران هم در منسوجات و هم در فرش است.
فصلنامه طاووس – ۳ و۴ – بهار و تابستان ۷۹