Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح جمعه آقایان ۹۵/۱۰/۱۰ (علل انشعاب در سلسلهٔ فقر)

DrNour Ali Tabandeh Majzoub Alishah 85بسم الله الرحمن الرحیم

در خطبه که روزهای جمعه قرائت می‌شود و جداگانه هم هست که خب ما در آن مطالعه کنیم، هر مرتبه در مطالعه اگر دقت کنیم یک مطالب جدیدی به ذهنمان خطور می‌کند و اصلاً برای همین هم هست. حسنش این است. مثلاً یک علت دقت می‌کنیم که ما این سلسلهٔ جلیله را که در این خطبه گفته می‌شود حفظ کنیم. بعد می‌بینیم رشته‌های زیادی که از همین رشته منشعب شده است یعنی در سلسلهٔ اجازهٔ خودشان وصل شدند به یکی از این اشخاص هست که یکی از این اقطاب است. این موجب انشعابات می‌شود. حالا ما اگر دقت کنیم- از لحاظ تاریخی و از لحاظ روان‌شناسی آن کسی که اول‌بار در این انشعاب بوده است- خیلی مطالب درک می‌کنیم و خودمان در انتقادات و در اعتقادات دچار اشکال نمی‌شویم. مثلاً یکی از علل، البته یک علت اساسی تمام این انشعابات این بوده است که وضعیت زندگی آن ایام، فرض بفرمایید در کردستان یا مثلاً خراسان، شیخی قطبی نبوده، زنده نبوده، بعد در وقتی صحبت می‌کنند بعضی اشخاص که بخواهند بیعت کنند یا بیعت را به صورت دیگری با یکی دیگر، با هر کس فکرشان رسید بیعت می‌کنند و یا اینکه می‌مانند. که هر دو [حالتش] یک اشکالی ایجاد می‌کند، و هر دو [حالت] موجب انشعابی می‌شود در… یا مثلاً در خیلی موارد اشتباه در «شخص» است مثلاً من‌جمله از این اشتباهاتی که امکان داشت ولی خوشبختانه نشد و آن هم در واقع به دانشمندی و علوّ معنویت یکی از اقطاب بود- برای اینکه در نیشابور دو تا غزالی‌ها بودند- دو تا برادر «محمّد غزالی و احمد غزالی». این‌ها رفتند در خدمت امام‌الحرمین و شاگردی، یعنی شاگردی آن‌ها مثل شاگردی مکتب‌خانه‌ها و مدارس امروزی نبود که فقط سواد خوندن و نوشتن [بیاموزند]. اصلاً «معنویت» را در موضوعِ علم قرار می‌دادند و ارتباطشان از لحاظ معنوی بود. این هر دو، هر دو مرد، بزرگوار بودند؛ «شیخ احمد» در مقام عرفانی خیلی جلو رفت و معنویتی پیدا کرد و بالاخره به قطبیت منسوب شد. «شیخ احمد غزّالی» این است که در خطبه می‌خوانیم، منتهی «غزّالی» می‌گوییم و یا «بدون تشدید غزالی» هر دو رقم رعایت شده، و به هر جهت به «شیخ محمد غزّالی» برادرِ بزرگتر از لحاظ دانش علمی پیشرفت داشت و استاد و بلکه رئیس محکمهٔ نظامیهٔ بغداد بود و منتهی در تواریخ بعدی و حتی امروز هم وقتی می‌نویسند؛ مطلبی را به نام «غزّالی و یا غزالی» این باید دقت کرد که این کدام غزالی است؟ غزّالی که قطب است یا غزالی که استاد دانشگاه است؟ البته داستان‌های مفصلی در این زمینه‌ها هست، بعضی رشته خب «شعبه» خوشبختانه نازل نشد واِلا بسیاری نظایر هست، نظایرِ این انجام می‌شد. بنابراین «ما هم باید در اعتقادات خودمان دقت کنیم و به هیچ وجه از هوای نفس مطلبی را قائل نشویم». از هوای نفس نه کسی را ببرید بالا و نه کسی را بیاورید پایین. هوای نفس را جداگانه بگذارید برای خودتان. شناخت قطب وقت و بزرگی او را فقط با «دل» می‌شود درک کرد. غیر از اسناد و مدارکی که در تاریخ هست و نوشته شده- اجازه‌نامه‌ها و امثال اینها- غیر از آن «فقط دل هم باید رضایت دهد» و به همین جهت باید در، بعضی‌ها از این جهت به اشتباه افتادند که می‌گویند: همین قدری که متوسل شدند به شیخی و بیعت کردند اگر شیخ رحلت کرد جانشینی به او نمی‌شناسند، قائل نمی‌شوند، و در واقع سلسله در نظر آن‌ها قطع می‌شود. این است که باید به کتب مراجعه کنید، به گفتهٔ بزرگان که گفتند و در کتب هم هست، دقت کنید که به هیچ وجه در افکارتان انحرافی حاصل نشود. ان‌شاءالله.