تحلیل، تحقیق و تصحیح رساله اقسامالحکمه
چکیده:
یکی از آثار مسلمالانتساب ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸) «رساله اقسام الحکمه» (تقاسیم الحکمه، اقسام العلوم العقلیه) است که احتمالا بین سالهای ۳۹۲ تا ۴۱۲ نگاشته شده است. این رساله از یک مقدمه، ۱۱ فصل و یک خاتمه تشکیل شده است. ابن سینا در این رساله ۱۵ علم طبیعی، ۱۵ علم ریاضی، ۷ علم الهی، ۳ علم در حکمت عملی، و ۹ علم منطقی و در مجموع ۴۹ علم اصلی و فرعی حکمی را به اختصار معرفی کرده و به مهمترین کتب مرجع هر رشته نیز اشاره کرده است. در این رساله عناوین ۲۰ کتاب ارسطو، و کتبی از افلاطون، اقلیدس، بروسن و فرفوریوس آمده است. مفاد این رساله در دیگر آثار ابن سینا از قبیل مدخل منطق و الهیاتالشفاء، دانشنامه علائی، عیونالحکمه و حکمهالمشرقیین به نحوی دنبال و تکمیل شده است، هر چند این رساله مشروحترین اثر ابن سینا در موضوع طبقهبندی علوم و تقسیم حکمت است.
طبقهبندی حکمت از سوی ابن سینا در این رساله متخذ از میراث ارسطوئی است. استخوانبندی تقسیم حکمت به نظری و عملی، و تقسیم ثلاثی هر یک، در دوران اسلامی در دو رساله «التنبیه علی سبیل السعاده» و «ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم فلسفه ارسطو» فارابی و «مفاتیح العلوم» خوارزمی به چشم میخورد. طبقهبندی اصلی حکمت ریاضی و طبیعی نیز قبلاً در رساله «کمیه کتب ارسطوطالیس و ما یحتاج الیه فی تحصیل الفلسفه» کندی آمده است.
اهمیت این رساله از سوئی در تثبیت موارد فوق از سوی ابن سینا و تبدیل آن به طبقهبندی رسمی در دوران اسلامی است، چرا که اکثر طبقهبندیهای فوق در کتاب پرآوازه «احصاء العلوم» فارابی رعایت نشده است. از سوی دیگر ناشی از ابتکارات ابن سینا در فصول چهارم، نهم و دهم این رساله (فصول حکمت عملیه و حکمت الهیه) است.
تقسیم سیاست مدنی به علم مُلک و علم نوامیس؛ تأسیس علم نوامیس (دینشناسی فلسفی)؛ پافشاری بر عدم مخالفت حکمت با وحی و شریعت، اعتبار احکام وحی در حوزه ممکنات عقلی، و اذعان به محدودیت ادراک عقلی و خضوع عقل در برابر مفاد وحی در قلمرو یاد شده از ابتکارات این رساله است. این راه که با کندی آغاز شد، با ابن سینا به بالندگی رسید و با رویکرد «اصالت فلسفه» فارابی متفاوت است.
ابن سینا مجردشناسی فارابی در «احصاء العلوم» را به سه بخش خداشناسی، عقلشناسی و شناخت نفوس سماوی تجزیه کرد. جزئیات و تفصیل هر پنج بخش با ابن سینا به اوج خود میرسد، هرچند این تقسیم نه از سوی ابن سینا و نه از سوی دیگر حکیمان در عمل رعایت نشده است. دو علم وحیشناسی فلسفی و آخرتشناسی فلسفی به عنوان علوم فرعی الهی برای نخستین بار توسط ابن سینا در این رساله مطرح شدهاند. ابن سینا در شرح این دو علم به نکات مهمی در باب وحی و معاد جسمانی اشاره کرده است.
نفوذ رساله اقسام الحکمه در دوران اسلامی به مراتب بیش از کتاب ارزنده «احصاء العلوم» فارابی است. رسالهای که بتواند متفکرانی چون خواجه نصیرالدین طوسی، شهرزوری و قطبالدین شیرازی را به اقتباس (گاه تا حد نقل مستقیم) وا دارد و متفکران صاحبمکتبی چون غزالی را از تأثیر خود بینصیب نگذارد، جایگاه رفیعی در تاریخ طبقهبندی علوم در جهان اسلام دارد. رساله اقسامالحکمه ابن سینا یکی از سه اثر تأثیرگذار حوزه «طبقهبندی علوم» در دوران اسلامی، و از زاویه «منبعشناسی فلسفی» یکی از سه اثر اصلی این دوران است. متن کامل این رساله به زبانهای لاتین، فرانسوی (۳ بار) و فارسی و پارههائی از آن به عبری و انگلیسی ترجمه شده است.
علیرغم انتشار مکرر دو چاپ غیر مصحح، تصحیح انتقادی این رساله برای نخستین بار بر اساس چهار نسخ خطی شمارههای ۴۷۵۴ و ۴۷۵۵ کتابخانه دانشگاه استانبول، ۴۶۵۱ کتابخانه ملک تهران و۴۸۵۲ کتابخانه ایاصوفیه استانبول که تاریخ کتابت آنها بین سالهای ۵۸۸ تا ۷۲۴ است (گزیده شده از میان ۵۸ نسخه خطی) منتشر میشود. از دستاوردهای این تحقیق کشف اثر محتملالانتساب تازهای از ابن سینا به نام رساله «اقسام علوم الاوائل» است.
چکیده:
تحلیل انتقادی متن رساله
بخش اول: پیشینه بحث طبقهبندی حکمت
میراث ارسطو
«رساله کمیه کتب ارسطوطالیس» کندی
«رساله التنبیه علی سبیل السعاده» فارابی
«کتاب احصاء العلوم» فارابی
تقسیم علوم در دیگر آثار متقدمین
بخش دوم: تحلیل محتوای رساله اقسامالحکمه
گزارش محتوای رساله
اقسام حکمت و علوم وابسته در رساله
فلاسفه و کتب یونانی در رساله
نسبت حکمت و دین در رساله
بخش سوم: طبقهبندی حکمت در دیگر آثار ابن سینا
تقسیم حکمت در کتاب الشفا
تقسیم حکمت در دانشنامه علائی
تقسیم حکمت در عیون الحکمه
تقسیم علوم در حکمت المشرقیین
بخش چهارم: ابتکارات و امتیازات رساله
سیر تحول ابن سینا در طبقهبندی حکمت
استفاده ابن سینا از آثار سلف
امتیازات و ابتکارات ابن سینا در رساله
بررسی میزان پایبندی ابن سینا در آثارش به مفاد رساله
بخش پنجم: بررسی تأثیر رساله در طبقهبندی حکمت
غزالی و احیاء علوم الدین
فخرالدین رازی و جامع العلوم
طوسی، اخلاق ناصری و رساله اقسامالحکمه
شهرزوری و الشجره الالهیه
قطبالدین شیرازی و دره التاج
میزان نفوذ رساله اقسامالحکمه ابن سینا
مقدمه تحقیق
وجه انتساب رساله به ابن سینا
یک رساله یا دو رساله؟
عنوان رساله
زمان نگارش رساله
روش تحقیق
مقدمه تصحیح
مشخصات کلیه نسخ خطی شناخته شده رساله
معرفی و ارزیابی کلیه چاپهای پیشین رساله
ضرورت نخستین تصحیح انتقادی رساله
مشخصات نسخ خطی مبنای تصحیح
روش تصحیح
مشخصات ترجمههای رساله به دیگر زبانهای
تشکر
منابع
متن رساله
{خطبه الرساله}
[۱] فصل فى ماهیه الحکمه
[۲] فصل فى أول أقسام الحکمه
[۳] فصل فى أقسام الحکمه النظریه
[۴] فصل فى أقسام الحکمه العملیه
[۵] فصل فى أقسام الحکمه الطبیعیه
[۶] أقسام الحکمه الفرعیه الطبیعیه
[۷] الاقسام الاصلیه للحکمه الریاضیه
[۸] الاقسام الفرعیه للعلوم الریاضیه
[۹] الاقسام الاصلیه للعلم الالهى
[۱۰] فروع العلم الالهى
[۱۱] الاقسام التسعه للحکمه التى هى المنطق
{خاتمه الرساله}
بسم الله الرحمن الرحیم
نوشتار «ابن سینا و طبقهبندی حکمت (تحلیل، تحقیق و تصحیح «رساله اقسامالحکمه» شیخالرئیس)» از چهار بخش تشکیل شده است. بخش اول: ابن سینا و طبقهبندی حکمت (تحلیل انتقادی متن رساله)؛ بخش دوم: مقدمه تحقیق رساله؛ بخش سوم: مقدمه تصحیح انتقادی متن رساله؛ بخش چهارم: متن مصحح و محقق رساله.
۱. تحلیل انتقادی متن رساله
این مقدمه تحلیلی شامل پنج بخش است: اول، مروری بر پیشینه بحث طبقهبندی فلسفه؛ دوم، ابن سینا و طبقهبندی حکمت؛ سوم، تحلیل محتوای رساله اقسامالحکمه؛ چهارم، ابتکارات و امتیازات رساله؛ و بالاخره پنجم، بررسی تأثیر رساله در بحث طبقهبندی حکمت و علوم.
بخش اول: پیشینه بحث طبقه بندی فلسفه
طبقهبندی فلسفه به ارسطو نسبت داده میشود. مرور پیشینه بحث را با بررسی آثار ارسطو و میراث یونانی ارسطو آغاز کردهایم. سپس رسائل کندی اولین فیلسوف مسلمان را کاویدهایم. در سومین و چهارمین قسمت آثار فارابی مؤسس فلسفه اسلامی یعنی التنبیه علی سبیل السعاده و احصاء العلوم را مطالعه کردهایم. آثار دیگر متقدمین از قبیل اخوان الصفا، ابوالحسن عامری و مفاتیح العلوم خوارزمی در آخرین قسمت این بخش مورد بررسی اجمالی قرار گرفته است.
۱) میراث ارسطو
آنچه درباره طبقهبندی فلسفه به ارسطو نسبت داده میشود، یعنی تقسیم فلسفه به نظری و عملی، و تقسیم فلسفه نظری به طبیعیات و ریاضیات و الهیات، و تقسیم فلسفه عملی به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست، هیچیک دقیقاً به خود وی باز نمیگردد. در نوشتههای ارسطو اشاره به یک تقسیمبندی مشخص و قطعی را نمیتوان یافت. او مختصراً اشاره میکند که مسائل فلسفی را میتوان در سه گروه جای داد: اخلاقیات، طبیعیات و منطقیات (توپیکا، کتاب ۱، فصل ۱۴، گ ۱۰۵ب، سطر ۱۹). اما این تقسیمبندی را خود او نیز موقتی میداند.
چه بسا گفته شود (شرف، ۱۳۷۵، ۵۷۹) که اشارههای خود ارسطو در نوشتههایش تقسیم بنیادی فلسفه به نظری و عملی را تأیید میکند. از جمله: «فلسفه به درستی شناخت حقیقت نامیده شده است. هدف شناخت حقیقت نظری، حقیقت است و از آنِ شناخت عملی، کُنِش». (متافیزیک، کتاب II، فصل ۱، ۹۹۳ب، ۱۹). فلسفه عملی نزد ارسطو دو گونه است: یکی آفرینش یا پدید آوردن و ساختن (poiesis)، و دیگری عمل یا کنش (praxis) که از آن میان، نخستین با استعداد و توان هنری فنی، و دیگری با خواست یا اراده پیوسته است. (متافیزیک، کتاب، فصل ۱، ۱۰۲۵ب، ۲۲).
حتی میتوان تقسیمی ثلاثی را قابل توجه ارسطو در طبقهبندی فلسفه دانست (جدل، زنا ۶، ۱۴۵ الف ۱۵ به بعد؛ متافیزیک، اپسیلن ۱، ۱۰۲۵ ب ۲۵): اول، فلسفه نظری (متافیزیک، کاپا۷-۱۰۶۴ ب ۱ به بعد) که در آن معرفت از این حیث که معرفت است غایت مورد نظر است، نه هیچ غرض عملی، و منقسم است به: (الف) فیزیک یا فلسفه طبیعی که با اشیاء مادی که دستخوش حرکتند سر و کار دارد؛ (ب) ریاضیات که با نامتحرک اما غیر مفارق (از ماده) سر و کار دارد؛ (ج) ما بعد الطبیعه، که با مفارق (متعالی) و نامتحرک سر و کار دارد. دوم: فلسفه عملی (پراکتیکه) که اصولاً با علم سیاسی سر و کار دارد، لیکن علم لشکرکشی (Srategy)، علم اقتصاد و خطابه را به عنوان رشتههای کمکی و فرعی دارد، زیرا غایاتی که در این رشتهها مورد نظر است، وابسته به غایت علم سیاسی و نسبت به آن در حکم کمک و متمم است (اخلاق نیکوماخوسی، آلفا ۱، ۱۰۹۴ الف ۱۸ به بعد). سوم، فلسفه شعری (پوئتیکه) با تولید سر و کار دارد و نه با عمل از آن حیث که عمل است، چنانکه در مورد فلسفه عملی (که شامل عمل اخلاقی به معنی وسیعتر یا به معنی سیاسی کلمه است) وضع چنین است؛ و در حقیقت همان نظریه هنر (Theory of Art) است. (کاپلستون، ۱۳۶۸، ج۱ ص ۳۱۹)
در مقابل نظر دیگری در این باره مطرح است (طباطبائی، ۱۳۸۳، ۲۴۱-۲۳۹): اولاًَ، تدوین منظومه فلسفی از ویژگیهای دوران یونانی مآبی است و با روح اندیشه فلسفی ارسطوئی سازگاری ندارد (During، ۱۹۵۷، ۴۲۲). ارسطو هرگز رسالههای خود را به صورت مجموعهای تدوین نکرد. این آندرو نیکوس رودسی (Andronicus of Rhodes) بود که در قرن اول پیش از میلاد با ترتیبی که به رسالههای ارسطو داد زمینه را برای چنین تعبیری فراهم آورد. با رساله «زندگینامه ارسطو» نوشته بطلمیوس افلاطونی این پندار که ارسطو خود این رسالهها را در منظومهای منسجم تدوین کرده بود، تقویت شد. دیو جانس لائرتیوس (Diogenes Laertius) در قرن سوم میلادی در آثار و احوال فلاسفه مشهور تذکرهای فراهم آورد. او در شرح حال ارسطو پس از ذکر عناوین رسالههای ارسطو، در شرح اجمالی فلسفه ارسطو بحث را با تقسیم فلسفه (همانگونه که آندرونیکوس تنظیم کرده بود) آغاز میکند: «این مجموعه را میتوان به دو گونه فلسفه تقسیم کرد، فلسفه عملی و فلسفه نظری، فلسفه عملی شامل اخلاق و سیاست است و در آن از امور مربوط به شهرها و منزل بحث میشود. فلسفه نظری طبیعیات و منطق را شامل میشود. اما منطق شاخهای جدا از دانش نیست، بلکه آلتی بسیار دقیق برای فهم دیگر دانش هاست.» (Laertius، ۱۹۷۲، V ۲۸، p. ۴۷۵)
ثانیاً، برای دو اصطلاح «حکمت عملی و نظری» یا به گفته دیوجانس در آثار و احوال فلاسفه مشهور ton kata philosophian logon، ton men praktikon ton de theoreetikou در نوشتههای ارسطو معادلی نمیتوان یافت. اگر چه ارسطو تنها یک بار در رساله متافیزیک (۱۰۲۶ a ۱۹) از فلسفههای نظری (philosophia theoretikai) سخن به میان آورده است، اما قرینه آن یعنی اصطلاح philosophia praktike به معنای حکمت عملی در آثار ارسطو بکار نرفته است. زیرا «ارسطو بر خلاف برخی مشائیان متأخر بحث درباره سیاست و اخلاق را وارد در قلمرو فلسفی صرف نمیدانسته و اصطلاح فلسفه عملی با توجه به مبانی فلسفه ارسطوئی دارای تناقض بوده است.» (Allan، ۱۹۶۲، ۱۶۹). جالب توجه است که ارسطو، مقولات عملی و نظری را در نوشتههای خود به عنوان صفتی برای دو وجه خرد (logos) – اندیشه (dianoia) و توانائی دریافت علمی (episteme) میآورد و نه دو نظام گفتار فلسفی (logoi). بدین سان بحث ارسطو درباره اخلاق و سیاست و پیوند آن از مباحث «حکمت عملی» ارسطوئی نیست، بنابراین تقسیمبندی درونی آن نیز به به سه بخش اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن به هیچ وجه نمیتواند ارسطوئی باشد.
۲) «رساله کمیه کتب ارسطوطالیس» کندی
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی (۲۵۲-۱۸۵) نخستین فیلسوف مسلمان در رساله مهم «کمیه کتب ارسطوطالیس و ما یحتاج الیه فی تحصیل الفلسفه» (الکندی، ۱۹۵۰، ج۱ ص ۳۸۴-۳۵۹) نخستین طبقهبندی علوم حکمی و کتابشناسی فلسفی را به زبان عربی تدوین کرده است. او کتب ارسطو بلکه حکمت و علوم عقلی را بطور کلی به چهار نوع تقسیم کرده است: منطقیات، طبیعیات، ریاضیات و الهیات. هرچند با اضافه شدن علم اخلاق در ادامه، این عدد به پنج بالغ میشود. منطقیات نیز به هشت بخش تقسیم شده است. کندی به تفصیل هر بخش را معرفی کرده و واژههای یونانی معادل را نیز به دقت معنا کرده است.
طبیعیات به هفت کتاب تقسیم میشوند: الخبرالطبیعی (سمع الکیان)، السماء، الکون و الفساد، احداث الجو و الارض، المعادن، النبات، الحیوان. کندی در ادامه اموری را که در قوام و ثبات به ماده نیاز ندارند، اما گاهی در مادیات یافت میشوند، در چهار کتاب دنبال کرده است: النفس، الحس و المحسوس، النوم و الیقظه، طول العمر و قصره. به بیان وی مابعد الطبیعه کتاب واحدی است. آنگاه از سه کتاب اخلاق کبیر نیقوماخیا، اخلاق نیقوماخوس و کتابی کوچکتر شبیه نیکوماخوس سخن گفته است. کندی برای ریاضیات ارزش فراوانی قائل شده است و فهم فلسفه را تنها بعد از تعلم ریاضیات و منطق میسر دانسته است. ریاضیات به علم عدد، هندسه، تنجیم و تألیف تقسیم میشوند.
او در میان تشریح علوم ریاضی استطرادا به مقایسه علم الهی و علوم انسانی میپردازد. به نظر او علوم انسانی منوط به طلب، رنج و چارهجوئی بوده در گذر زمان کسب میشوند، حال آنکه علم الهی از قبیل «علم رسل صلوات الله علیهم» بدون شرائط چهارگانه تنها با اراده خداوند و طهارت نفس نبی حاصل شده است. این علم مختص پیامبران است و هیچ انسانی را به این علم راهی نیست. کندی آنگاه به عنوان مثال یکی از آیات قرآن در سوره یس درباره معاد را تحلیل کرده، در انتها میپرسد کدام انسان با فلسفه بشریش توان گنجاندن این معارف عظیم در این حروف اندک را دارد؟ زبانهای منطقی، عقول جزئی بشری و توان انسانی از وصول به این مرتبه علم الهی عاجز است.
در انتهای رساله کندی اغراض کتب ارسطو را یک به یک تشریح میکند. او غرض کتاب ما بعد الطبیعیات را دو امر میداند: یکی وجودشناسی و دیگری خداشناسی (ناظر به توحید ذات و صفات و افعال). به نظر کندی غرض ارسطو در کتب اخلاقی سیاسیش، یعنی کتاب اخلاق نیقوماخوس که برای فرزندش نوشته و کتاب بولیطیقی یعنی مدنی که برای برخی برادرانش نوشته، به ترتیب وصول به فضائل و دوری از رذائل اخلاقی، و سیاست مدنیه است.
در تقسیم حکمت و علوم در رساله بلکه رسائل بجا مانده کندی نتایج ذیل بدست میآید:
کندی از دو قسم علوم بشری و الهی سخن گفته است. علم الهی مختص انبیاست. فلسفه با همه شعبش در زمره علوم بشری است که به لحاظ رتبه و گستره و عمق مادون علم الهی است.
در طبقه بندیکندی نشانی از تقسیم حکمت به نظری و عملی به چشم نمیخورد.
کندی در نهایت از شش طبقه مشخص از اقسام فلسفه سخن گفته است: منطق، ریاضیات، طبیعیات، ما بعد الطبیعه، اخلاق، سیاست مدنیه.
مفصلترین بحث کندی درباره هشت بخش منطق است. او اشارهای به مدخل فرفوریس ندارد.
کندی درباره طبیعیات نیز به تفصیل به هفت کتاب و سپس چهار کتاب (نفس، حس و محسوس، خواب و بیداری، طول و قصر عمر) پرداخته است. کندی علیرغم مطرح کردن چهار رشته اصلی ریاضیات هیچ اشارهای به علوم فرعی طبیعیات و ریاضیات نکرده است.
با اینکه کندی تصریح کرده است که ارسطو «کتاب واحد»ی در مابعدالطبیعیات دارد و به اثولوجیا در این رساله هیچ اشارهای نکرده است، اما شرح غرض کتاب آن بویژه در بخش دومش بیش از آنکه به متافیزیک ارسطو ناظر باشد، اثولوجیا را تداعی میکند.
جایگاه «علم اخلاق نفس و سیاست آن» در رساله کندی به وضوح چهار علم دیگر نیست. وضعیت سیاست مدنیه که کندی تنها یک بار در انتهای رساله در ذیل اخلاق به کتاب آن اشاره کرده، در ابهام بیشتری قرار دارد. او هیچ اشارهای به تدبیر منزل ندارد.
۳) «رساله التنبیه علی سبیل السعاده» فارابی
مهمترین طبقهبندی علوم و فلسفه قبل از ابن سینا در دوران اسلامی متعلق به فارابی است. در آثار فارابی به دو تقسیم به ظاهر متفاوت برخورد میکنیم. یکی در «رساله التنبیه علی سبیل السعاده» و دیگری در «کتاب احصاء العلوم».
در رساله نخست (فارابی، ۱۹۸۷، ص ۲۲۶-۲۲۳) فارابی صنایع را به دو صنف جمیل و نافع تقسیم میکند. صنایعی که مقصودشان فقط تحصیل جمیل است، فلسفه یا حکمت انسانی نامیده میشوند. صنایعی که مقصود از آنها نافع است، فلسفه نیستند، اگرچه گاهی با تشبیه به فلسفه به این نام خوانده میشوند. از آنجا که جمیل بر دو صنف است: صنف اول فقط علم است، صنف دوم علم و عمل میباشد؛ صناعت فلسفه نیز بر دو صنف است: صنفی که با آن معرفت موجوداتی که ایجاد آنها در شأن انسان نیست بدست میآید، یعنی فلسفه نظریه؛ و صنفی که با آن معرفت اموری که ایجاد آنها در شأن انسان است، و بر فعل جمیل آنها قدرت دارد، تحصیل میشود، یعنی فلسفه عملیه یا فلسفه مدنیه.
این برای نخستین بار در تدلیفات یک حکیم مسلمان است که فلسفه به دو قسم فلسفه نظریه و فلسفه عملیه تقسیم میشود. فلسفه نظریه مبتنی بر سه صنف علم تعالیم (ریاضیات)، علم طبیعی، و علم الهی (علم مابعد الطبیعیه) است. فلسفه عملیه یا فلسفه مدنیه به دو صنف صناعت خُلقیه یا علم اخلاق و فلسفه سیاسیه تقسیم میشود. به نظر فارابی علم منطق به عنوان مقدمه لازم فلسفه بشدت مورد نیاز است.
ضمناً فارابی در رساله «ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم فلسفه ارسطو» (قاهره، ۱۳۲۸) به هشت کتاب طبیعی، سه کتاب ریاضی (مناظر، خطوط و حیل)، هشت کتاب منطقی، سه کتاب در اصلاح اخلاق و تدبیر مدن و تدبیر منزل اشاره کرده است.
۴) «کتاب احصاء العلوم» فارابی
فارابی رساله پرآوازه احصاءالعلوم (قاهره، ۱۹۴۹) خود را این گونه آغاز میکند: «بر آنیم که که در این کتاب دانشهای مشهور را یک یک برشمریم، و خلاصهای از مباحث هر یک از آنها را به دست دهیم و هر کدام که دارای چند بخش است از بخشهای آن یاد کنیم و نمونههائی نشان دهیم». غرض از تألیف احصاء العلوم معرفی علوم مشهور عصر فارابی جهت شناخت برترین و استوارترین دانشها و تمییز عالمان حقیقی از مدعیان کمدانش است. بنابراین فارابی دائرةالمعارف مختصر خود را به علوم عقلی و حکمت منحصر نکرده است، بلکه گستره کاوش او، علوم ادبی و نقلی را نیز در بر گرفته است.
احصاءالعلوم پنج فصل دارد. فصل اول به معرفی علوم ادبی اختصاص یافته است: علوم لغت، صرف، نحو، کتابت، قرائت و عروض. فارابی در فصل دوم که از مهمترین و نافذترین فصول کتاب است، به معرفی علم منطق میپردازد. اجزای منطق به سیاق میراث ارسطو عبارتند از مقولات، عبارت، قیاس، برهان، جدل، سفسطه، خطابه و شعر. در فصل سوم علم تعالیم (ریاضیات) معرفی شده است. بخشهای این علم عبارتند از: حساب، هندسه، نجوم، موسیقی، علم مناظر، علم اثقال و علم حیل (مکانیک). در فصل چهارم علم الهی (متافیزیک) و علم طبیعی (فیزیک) در کنار هم معرفی شدهاند. بر سیاق ارسطو طبیعیات به هشت علم سماع طبیعی، بسائط، کون و فساد، افعال و انفعالات، مرکبات، معادن، نبات و حیوان. از دیدگاه فارابی علم الهی بر سه بخش است. بخش اول وجودشناسی است. بخش دوم تعیین مبادی براهین علوم نظری را به عهده دارد. بخش سوم به مجردشناسی اختصاص دارد.
فارابی در فصل پنجم به بررسی علم مدنی، فقه و کلام میپردازد. علم مدنی از دو بخش سعادتشناسی و احکام مدینه فاضله تشکیل میشود. علم اخلاق جزئی از بخش اول، و علم سیاست جزئی از بخش دوم علم مدنی است. علم فقه از دیدگاه فارابی علم اجتهاد در عقاید و افعال شرعی است. علم کلام در مرتبه متأخر از فقه، عهدهدار دفاع از اعتقادات دینی در برابر شبهات مطرح شده از سوی ادیان دیگر است. او متکلمان را به پنج دسته تقسیم میکند. همه علوم فصل پنجم مبتنی بر وحی الهیاند، با این تفاوت که علم مدنی در مرتبه فلسفه درک میشود، و علم فقه و کلام در مرتبه دین.
مقایسه این دو تقسیم فارابی نتایج ذیل را بدست میدهد:
مقسم در تقسیم نخست فلسفه است، حال آنکه در تقسیم دوم علوم مشهور است. بنابراین مقسم در احصاء اعم از مقسم در التنبیه است.
اعمیت مقسم در طبقهبندی احصاء به ورود دو صنف علوم ادبی (هفت علم لسانی) و علوم نقلی (فقه و کلام) میانجامد، که در تقسیم فلسفه در التنبیه از آنها خبری نیست.
تقسیم رئیسه فلسفه به نظریه و عملیه در التنبیه قابلدفاعتر از تقسیم پنجگانه علوم در احصاء است. بویژه آنکه به دو علم مقدماتی ادبیات و منطق دو فصل مستقل اختصاص یافته، اما طبیعات و الهیات با یکدیگر در فصل چهارم مورد بحث قرار گرفتهاند. هکذا نگنجاندن علوم نقلی فقه و کلام در فصلی مستقل از علم مدنی.
تقسیمات اصلی فلسفه در التنبیه به شرح ذیل با فصول احصاء مطابق است: فلسفه نظریه با فصول سوم (ریاضیات) و چهارم (طبیعیات و الهیات)؛ فلسفه عملیه با نیمه اول فصل پنجم (علم مدنی)؛ و علم آلی منطق با فصل دوم.
فارابی در التنبیه به تقسیم اولیه فلسفه نظریه به سه قسم و فلسفه عملیه به دو قسم اکتفا کرده است. حال آنکه در احصاء اصناف هر یک از این اقسام پنجگانه نیز معرفی شده است.
اگر چه در هر دو رساله فلسفه عملیه یا علم مدنی به دو قسم تقسیم شده است، اما این دو قسم عینا مطابق نیستند. اقسام دو گانه علم مدنی در احصاء (سعادتشناسی و احکام مدینه فاضله) اعم از مشابه خود در التنبیه (اخلاق و فلسفه سیاسی) است.
فارابی در تقسیم فلسفه به نظریه و عملیه و تقسیم فلسفه نظریه به ریاضیات و طبیعیات و الهیات وامدار میراث ارسطو است.
تقسیم فلسفه عملیه یا علم مدنی در هر دو رساله، تعریف فقه و کلام، اقسام متکلمین، نحوه ارتباط علوم مدنی و فقه و کلام، و بالاخره گنجاندن تقسیم علوم ادبی در زمره طبقهبندی علوم از ابتکارات فارابی است.
۵) تقسیم علوم در دیگر آثار متقدمین
در این مقام به بررسی مهمترین آثار متقدم یعنی رسائل اخوان الصفا، الاعلام بمناقب الاسلام عامری و مفاتیح العلوم خوارزمی میپردازیم:
اول: «رسائل اخوان الصفاء» نگاشته شده در اواسط قرن چهارم دائرةالمعارفی از علوم و فلسفه در ضمن پنجاه و دو رساله است؛ که توسط مؤلفین به چهار صنف اصلی تقسیم شدهاند: ریاضیه تعلیمیه، طبیعیه جسمانیه، نفسانیه عقلیه و الهیه ناموسیه. درصنف اول از ۱۴ علم از جمله عدد، هندسه، نجوم، جغرافیا، موسیقی، ایساغوجی، بارامانیاس، انالوطیقای اولی و ثانیه بحث شده است. صنف دوم به علومی از قبیل سماع طبیعی، السماء و العالم، الکون و الفساد، الآثار العلویه، تکوین المعادن، النبات، تکوین الحیوانات و اصنافها، الحاس و المحسوس، الانفس الجزئیه اختصاص دارد. در صنف سوم علومی از قبیل مبادی عقلیه، العقل و المعقول، ماهیه الهشق، البعث و القیامه، العلل و المعلولات، الحدود و الرسوم به چشم میخورد. و بالاخره صنف چهارم حاوی علومی از جمله الآراء و الدیانات، ماهیه الایمان، ماهیه الناموس الالهی، کیفیه احوال الروحانیین، انواع السیاسات، و ماهیه السحر و العزائم میباشد.
دوم: ابوالحسن محمد عامری (م ۳۸۱) در «الاعلام بمناقب الاسلام» علوم را به دو طبقه ملی (شرعی) و حکمی (فلسفی) تقسیم کرده است. علوم ملی بر سه قسم است: علم حسی (حدیث)، علم عقلی (کلام) و علم مشترک بین حس و عقل (فقه). علوم حکمی نیز بر سه قسم است: علم حسی (طبیعیات)، علم عقلی (الهیات) و علم مشترک بین حس و عقل (ریاضیات). منطق ابزار علوم حکمی است.
سوم: ابوعبدالله محمد بن احمد بن یوسف الخوارزمی (م ۳۸۷) در «مفاتیح العلوم» طی دو مقاله علوم را معرفی کرده است: مقاله اول محتوی علوم شرعی و ملحقات آن از علوم عربی طی شش باب است: فقه، کلام، نحو، کتابت، شعر، عروض و اخبار. مقاله دوم علوم بیگانگان از جمله یونانیان را در ضمن نُه باب معرفی کرده است: فلسفه، منطق، طب، حساب، هندسه، نجوم، موسیقی، علم الحیل و کیمیا. خوارزمی فلسفه را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرده است. فلسفه نظری بر سه قسم است: علم برین یا الهیات، علم وسطی یا ریاضیات، علم فروتر یا طبیعیات. فلسفه عملی نیز بر سه قسم است: علم اخلاق، تدبیر منزل و اداره اجتماع و ملت و کشور. او منطق را نیز به نُه جزء از ایساغوجی تا بیوطیقی یا شعر تقسیم کرده است.
بخش دوم: تحلیل محتوای رساله اقسامالحکمه
در این بخش چهار مطلب عرضه میشود: گزارش تحلیلی محتوای رساله، اقسام حکمت و علوم در رساله، فلاسفه و کتب یونانی در رساله، بحث درباره نسبت حکمت و دین یعنی غرض اصلی رساله.
۱. گزارش تحلیلی محتوای رساله
از ابن سینا درخواست میشود که اقسام علوم عقلی را به ایجاز و ترتیب تبیین نماید. بر این اساس در این رساله انتظار نیست از علوم نقلی (از قبیل تاریخ، کلام، فقه، تفسیر و حدیث) و علوم ادبی (از قبیل صرف و نحو و بلاغت و لغت) و علوم هنری و علوم شهودی (عرفان) بحث شود و نشده است.
ابن سینا با تعریف حکمت رسالهاش را آغاز کرده است. تعریف وی از حکمت متکی بر غایت حکمت است. با حکمت در نظر، هستی و در عمل، شایستهها را میشناسیم، تا به کمال نفس برسیم و به حسب طاقت بشری به عالمی معقول مشابه عالم موجود تبدیل شده به رستگاری نهائی در سرای دیگر نائل آئیم.
حکمت در نخستین و پایهایترین تقسیم به حکمت نظری و عملی تقسیم میشود. حکمت نظری باور یقینی به حال موجوداتی است که وجودشان متعلق به فعل انسان نیست و مقصود از آن تنها تحصیل رأی نظری یا حق است. مقصود از حکمت عملی حصول رأی معطوف به عمل یا شناخت خیر است.
حکمت نظری بر سه قسم است: علم اسفل یا طبیعی، علم اوسط یا ریاضی، علم اعلی یا الهی. در طبیعیات از اموری بحث میشود که در تعریف و وجود مادی و جسمانیاند. ریاضیات متکفل بحث از اموری است که اگرچه در وجود متعلق به ماده و حرکتند اما در تعریف به آن دو تعلقی ندارند. اما اموری که در وجود و تعریف نیازمند ماده و حرکت نیستند در الهیات مورد بحث قرار میگیرند.
شیخالرئیس در این رساله بر خلاف انتظار با تشریح اقسام حکمت عملی بحثش را در تقاسیم ثانوی آغاز میکند. وجه تقسیم، افعال مختص افراد انسانی و افعال نیازمند به شرکت است، اعم از شرکت در اجتماع منزلی و اجتماع مدنی. علم اخلاق متکفل بحث از افعال و اخلاق شایسته برای دستیابی به زندگی سعادتمند است. علم تدبیر منزل عهدهدار تنظیم روابط فرد با همسر، فرزند و مملوک برای وصول به سعادت است.
اما در سومین شاخه حکمت عملی از اقسام سیاستها و جوامع مدنی و طرق استیفا و زوال و انتقال هر یک از این جوامع بحث میکند. به نظر ابن سینا این علم دو بخش دارد: بخش متعلق به مُلک و فرمانروئی که در کتب سیاست باید از آن سراغ گرفت؛ و بخش متعلق به نبوت و شریعت که در کتب نوامیس مورد بحث قرار میگیرند. مراد ابن سینا از ناموس سنن و هنجارهای نازل توسط وحی الهی است. به نظر شیخالرئیس بخش اخیر همچنین از ضرورت نبوت و نیاز بشر به دین بحث میکند.
شیخالرئیس در فصل پنجم رساله حکمت طبیعی به اصلی و فرعی تقسیم کرده، اقسام هر یک را به ترتیب در فصول پنجم و ششم بر میشمارد. در فصل هفتم اقسام اصلی حکمت ریاضی، و در فصل هشتم علوم فرعی ریاضی معرفی میشوند.
از دیدگاه ابن سینا اقسام اصلی حکمت الهی پنج علم است: اول: الهیات بالمعنی الاعم یا بحث از احکام عمومی موجودات؛ دوم: بررسی اصول و مبادی حکمت طبیعی و ریاضی و منطق؛ سوم: الهیات بالمعنی الاخص یا مباحث واجبالوجود از اثبات ذات و صفات؛ چهارم: عقلشناسی یا بحث از عقل اول و دیگر عقول و نقش این مجردات تام در جهان؛ پنجم: بحث از وجه ارتباط امور زمینی به امور آسمانی و امور آسمانی به عقول یا ملائک و عقول با خداوند و بحث از شرور. ابن سینا همه امور این حکمت را مبتنی بر برهان یقینی میشمارد.
شیخ الرئیس در فصل دهم دو علم را از فروع علم الهی میشمارد: اول وحیشناسی فلسفی و بحث از نحوه اخبار از غیب و الهام و وحی و روحالقدس. دوم: علم معاد مشتمل بر معاد روحانی عقلی و معاد جسمانی شرعی که عقل با آن مخالفتی ندارد و نیز بحث از سعادت و شقاوت روحانی (که عقلاً قابل اثبات است) و جسمانی (که جوازش عقلاً و وجوبش از طریق پیامبر اثبات میشود).
پس از اتمام اقسام اصلی و فرعی حکمت، ابن سینا در فصل یازدهم به اقسام علم آلی یعنی منطق میپردازد که حکمت نظری و عملی هر دو به آن محتاجند.
شیخالرئیس در پایان رساله مینویسد: با توجه به اقسام حکمت واضح شد که هیچیک از آنها مشتمل بر امور خلاف شرع نیست و انحراف برخی از مدعیان فلسفه ناشی از خود فلسفه نیست بلکه برخاسته از عجز یا کوتاهی از درک فلسفه است.
این خاتمه دلالت بر آن دارد که رساله در جو فشار بر فلسفه به اتهام مخالفت با شرع در اندیشه دفاع منطقی از فلسفه نوشته شده است.
ادامه دارد…
منابع:
قرآن کریم
احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقائیس اللغه، طبع عیسی البابی الحلبی، قم، ۱۴۰۶ (طبع افست).
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ کتاب الشفاء، مراجعه ابراهیم مدکور، قاهره، ۱۹۶۰-۱۹۵۰؛ طبع افست: قم، ۱۴۰۵، ۱۰ جلد.
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ الهیات دانشنامه علائی؛ تصحیح و تحشیه محمد معین، همدان، ۱۳۸۳ ش (چاپ دوم).
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ عیون الحکمه؛ تصحیح عبدالرحمن بدوی، قاهره، ۱۹۵۴٫
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ حکمه المشرقیین؛ تصحیح محبالدین الخطیب و عبدالفتاح القتلان، قاهره ۱۹۱۰٫
ابن ندیم؛ الفهرست، تصحیح محمدرضا تجدد، تهران، ۱۳۸۱ش.
رسائل اخوان الصفاء؛ ۴ جلد، قم، ۱۴۰۵ (طبع افست).
ارسطو، منطق، ترجمه اسحاق بن حنین و یحیی بن عدی، تصحیح بدوی، قاهره، ۱۹۴۹٫
ارسطو؛ متافیزیک، ترجمه شرفالدین شرف خراسانی، تهران، ۱۳۶۶ش.
ارسطو؛ اصول حکومت آتن، ترجمه و تحشیه باستانی پاریزی، با مقدمه غلامحسین صدیقی، تهران، ۱۳۵۸ ش.
ابومنصور محمد بن احمد الازهری، تهذیب اللغه؛ تحقیق احمد عبدالحلیم بیرونی، قاهره، بیتاریخ.
عبدالرحمن بدوی؛ مخطوطات أرسطو فی العربیه، قاهره، ۱۹۵۹٫
عبدالرحمن بدوی، افلاطون فی الاسلام، تهران، ۱۳۵۳ ش.
عثمان بکار؛ طبقهبندی علوم از نظر حکمای مسلمان، ترجمه جواد قاسمی، با مقدمه سید حسین نصر، مشهد، ۱۳۸۱ش.
علی بن ابی القاسم زید بیهقی؛ تتمه صوان الحکمه/ تاریخ حکماء الاسلام، تصحیح محمد شریف، لاهور، ۱۳۵۱٫
اسماعیل بن حماد جوهری؛ الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربیه)؛ تحقیق احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶٫
احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه سعدی خزرجی؛ عیون الانباء فی طبقات الاطباء، تصحیح اوجست مولر، قاهره ۱۲۹۹٫
محمد بن احمد خوارزمی؛ مفاتیح العلوم؛ ترجمه حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۲ش.
محمدتقی دانشپژوه، فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۳۴۸ش.
محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار؛ فهرست کتابخانه ملک، ج ۷، مشهد، ۱۳۸۰٫
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۵و ۱۳۸۵ش؛ شرف خراسانی: مدخل ارسطو؛ تقی بینش: مدخل ارغنون؛ حمیده نورانینژاد: مدخل تدبیر منزل.
علیاکبر دهخدا، لغت نامه؛ تهران، ۱۳۷۳ش.
شمسالدین محمد شهرزوری؛ رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۸۳ ش.
ابوالحسن علی بن قاضی یوسف قفطی؛ إخبار العلماء بأخبار الحکماء به گزارش محمد بن علی زورونی، تصحیح لبرت، لایپزیک ۱۹۰۳٫
سید جواد طباطبائی؛ زوال اندیشه سیاسی در ایران، گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران؛ ویراسته جدید، تهران، ۱۳۸۳٫
خواجه نصیرالدین طوسی؛ اساس الاقتباس؛ تصحیح مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۱ش (چاپ سوم).
خواجه نصیرالدین طوسی؛ اخلاق ناصری؛ تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، ۱۳۵۶ش.
خواجه نصیرالدین طوسی؛ رساله اقسام الحکمه، تلخیص المحصل (نقد المحصل) به انضمام رسائل و فوائد کلامی، باهتمام عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹٫
ابوالحسن محمد عامری؛ الاعلام بمناقب الاسلام؛ تصحیح احمد عبدالحمید غراب، همراه با ترجمه فارسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
ابوالحسن محمد عامری؛ کتاب السعاده والاسعاد؛ تصحیح احمد عبدالحلیم عطیه، قاهره، بیتاریخ.
ابوحامد محمد بن محمد غزالی؛ مجموعه رسائل الامام الغزالی (الرساله اللدنیه، کتاب المنقذ من الضلال، …)، بیروت، ۱۴۰۶٫
امام محمد غزالی؛ کتاب احیاء علوم الدین، تصحیح عبدالعزیز سیروان، بیروت، بیتاریخ.
امام محمد غزالی؛ مقاصد الفلاسفه، تصحیح سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۶۴٫
ابوحامد محمد غزالی؛ جواهر القرآن و درره، تهران، ۱۳۶۷ش.
ابونصر فارابی؛ رساله التنبیه علی سبیل السعاده، تصحیح سحبان خلیقات، اردن، ۱۹۸۷٫
ابونصر فارابی؛ کتاب احصاء العلوم، تحقیق عثمان امین، قاهره، ۱۹۴۹٫
ابونصر فارابی؛ ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم فلسفه ارسطو، قاهره، ۱۳۲۸٫
ابونصر فارابی؛ الفصول المنتتزعه، تصحیح فوزی متری نجار، بیروت، ۱۹۷۱٫
فخرالدین رازی؛ جامع العلوم یا یا حدائق الانوار فی حقائق الاسرار معروف به کتاب ستینی، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، ۱۳۴۶ش.
قطبالدین محمود بن مسعود شیرازی؛ دره التاج لغره الدباج، جلد اول، تصحیح محمد مشکوه، تهران، ۱۳۱۷ش.
قنواتی، الاب، جورج شهاته، مؤلفات ابن سینا، قاهره، ۱۹۵۰٫
فردریک کاپلستون؛ تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمه سید جلالالدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ ش.
محسن کدیور و محمد نوری؛ مأخذشناسی علوم عقلی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۹ش.
محسن کدیور؛ کتابشناسی جامع ابن سینا، تهران، ۱۳۸۷ش (در دست انتشار).
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی؛ رسائل الکندی الفلسفیه، محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۹۵۰٫
مسعودی؛ التنبیه و الاشراف، لیدن، ۱۹۵۶٫
محمد معین؛ حاشیه بر برهان قاطع، تهران، ۱۳۴۲ش.
مهدوی، یحیی؛ فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا، تهران، ۱۳۳۳ش.
Allan، D. J.، Aristote le philosophe، traduit de l» angiais par Ch. Lefevre، Lovain، Paris، ۱۹۶۲.
Brockelmann، Geschichte der Arabischen Literature
During، I.، Aristotle in the ancient biographical tradition، Goteborg، ۱۹۵۷.
Ergin، Osman; Ibnisina bibliografyasi، Istanbul، ۱۹۵۶.
Gohlman، Wiliam، E.، The Life of Ibn Sina (A Critical Edition and Annotated Translation)، Albany، New York، State University of New York، press، ۱۹۷۴.
Janssens، Jules، L. ; Annotated Bibliography of Ibn Sina (۱۹۷۰- ۱۹۸۹)، Leuven University press، ۱۹۹۱.
Khanbagi، Ramin; Ibn Sīnā (Avicenna): A Comprehensive Bibliography، Second edition، Tehran، Iranian Institute of Philosophy، ۲۰۰۸.
Laertius، Diogenes; Lives of Eminent Philosophers، with an English translation by R. D. Hicks، Harvard University Press، ۱۹۷۲.
Lerner، Ralph & Muhsin Mahdi، Medieval Political Philsophy: A Sourcebook، New York: Free Press of Glencoe; Toronto: Collier-Macmillan، ۱۹۶۳.
متن رساله اقسام الحکمه
منبع: دوفصلنامهٔ جاویدان خرد، سال پنجم، شماره اول، دوره جدید، زمستان ۱۳۸۷، ص۳۵ تا ۱۳۷- نویسنده آقای محسن کدیور