Search
Close this search box.

تحلیلی از تاریخ ایران باستان – جلسهٔ دوم

حسن یوسفی اشکوری، ۱۹ آذر ۸۸ برابر با ۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، کلاس تاریخ ایران باستان

الف – سپیده‌دم تاریخ

Hasan Yousefi Eshkevari

سخن گفتن از ایران پیش از تاریخ کار آسانی نیست. مانند دیگر اقوام و سرزمین‌های باستانی.
ایران امروز با ایران کهن و حتی تا همین اواخر از نظر مردم‌شناسی، جمعیت‌شناسی،‌ نژاد، اقوام، تمدن، فرهنگ، دین، مرز‌ها، همسایه‌ها و امور دیگر تفاوت‌های اساسی دارد.

جغرافیای ایران

سرزمین پهناور ایران که در قاره آسیا واقع شده است، از قلل رشته‌کوه‌های زاگرس در غرب تا کوههای سلیمان در شرق امتداد می‌یابد. این سرزمین از جنوب به خلیج فارس و از شمال به ماورای قفقاز، دریای خزر و رود جیحون یا آمودریا تا سرچشمه آن محدود می‌گردد. میان دره‌های دجله و فرات از یک سو و رود سند از سوی دیگر، فلات مرتفع ذوزنقه‌شکلی بر آمده است که رشته‌کوههای سربلند از هر سو آن را احاطه می‌کند. در شمال جبال البرز از کوههای ارمنستان منشعب می‌شود و به ساحل جنوبی دریای خزر کشیده می‌شود که بلند‌ترین ارتفاع البرز قله آتشفشان دماوند (۵۶۵۴ متر) می‌باشد و بوسیله کوه بابا (۴۹۶۴ متر)، که در تمام فصول از برف پوشیده است، به کوههای هندوکش اتصال می‌یابد که این نیز به هیمالیا می‌پیوندد. در جنوب کوههای کردستان «زاگرس» قرار دارد که به طرف شرق برگشته و به موازات ساحل اقیانوس هند تقریباً تا مصب رود سند ادامه می‌یابد. فلات ایران از شرق به سه رشته‌کوه موازی، که روی هم رفته کوههای سلیمان خوانده می‌شود و از شمال به جنوب می‌رسد منتهی می‌گردد. وسعت این فلات ۲,۶۰۰,۰۰۰ کیلومتر مربع است که قریب شصت درصد آن (۱,۶۴۸,۰۰۰) کیلومتر مساحت کنونی ایران است.

نام ایران

دقیقاً روشن نیست که نام اصلی و عام فلات (نجد) ایران در روزگاران ماقبل تاریخ چه بوده است. اما ظاهراً پس از درآمدن آریایی‌ها و چیرگی آنان به ایران مرکزی، محدوده مورد بحث (البته با تفاوتهایی در لفظ در ادوار مختلف) به همین نام خوانده می‌شده است.
شهرت در حد اجماع وجود دارد که نام ایران برگرفته یا ملهم از نام مردمان این سرزمین یعنی آریایی‌ها و آرین‌ها است که در این صورت، این نام مربوط می‌شود به پس از آریاییان به فلات ایران و تثبیت آنان در اوایل هزاره اول پیش از میلاد.
آریایی‌ها خود را «آئیریا» می‌خواندند که به معنای نجیب و با وفا است. ایران در سابق آئیران بوده است. سرزمین ایران «ایران ویج» بوده است که محل اسکان آریایی‌ها است.
وجه تسمیه دیگر ارتباط آن با نام «ایرج» است. به عبارتی نخستین فرمانروای این سرزمین یعنی فریدون و فرزندش ایرج موجب نامگذاری این سرزمین بوده است. اگر شاهنامه را ملاک قرار دهیم تا زمان چیرگی فریدون ایران هنوز پدید نیامده بود. نام ایرج به نوعی اسطوره را با تاریخ پیوند می‌زند.
قابل ذکر است که در عصر باستان ایران «پرشیا» نیز گفته شده که بنا بر نظر مشهورهمان پرس و یا پارس یونانی شده ایرانی است و مربوط است به عصر هخامنشان یا‌‌ همان پارسیان و محصول پیوند سیاسی و فرهنگی پارسیان با یونانیان. البته برخی گفته‌اند که واژه‌هایی چون پرشیا و پرسین از واژه یونانی پرسیکوس گرفته شده است.

دیرینه‌شناسی

روزگار پیش از تاریخ یکسره در تاریکی است و روشن نیست که از کی آغاز شده است. به گفته نیبرگ «اصولاً ایران در روزگار کهن به طور شگفت‌انگیزی بی‌زمان است، اگر بخت یاری نکرده بود و راه تاریخی‌اش با بابلی‌ها و یونانیان برخورد نمی‌کرد، دراینجا هم مانند بررسی تاریخ کهن هند سرگردان مانده بودیم».
ظاهراً فلات ایران پیش از دوران چهارم زمین‌شناسی زیر آب بوده است. و گویا در حوالی بیست هزار سال پیش از میلاد، تغییرات تدریجی در آب و هوای ایران پدید آمده و رفته رفته عصر باران جای خود را به عصر خشک داد و کم کم آب‌ها فرو نشست و زمین‌هایی در کوهپایه‌ها سر از آب در آورد و به انسان امکان داد که از کوه‌ها سرازیر شده در دشت‌ها سکونت اختیار کند.

درباره نام و نشان کهن‌ترین ساکنان دشت‌های مرکزی ایران اطلاعات روشنی در دست نیست. اما اسناد به دست آمده حکایت از آن دارد که تا حدود دوازده هزار سال پیش در عصر نوسنگی و شکار و کشاورزی ساکنانی در مناطق مختلف ایران کنونی از جنوب و شرق، خوزستان و لرستان تا مناطق شمال ایران (سواحل خزر) می‌زیسته‌اند. به نظر می‌رسد کهن‌ترین محل مربوط به دوره دیرینه‌سنگی قدیم که تاکنون در ایران شناخته شده، در خراسان و در بستر کَشف رود قرار دارد که قدمت ابزارهای سنگی به‌دست‌آمده در آنجا را حدود هشتاد هزار سال تخمین زده‌اند.

به گفته یکی از پژوهشگران، کهن‌ترین آثاری که از انسان ساکن در حدود جفرافیایی ایرانیان به دست آمده چند ابزار سنگی و سه اسکلتی است که در یکی از غارهای مازندران (غار هوتو نزدیک بهشر) کشف شده است. این سه اسکلت که در چهارمین لایه مربوط به عهد یخبندان زمین، همراه با ادوات و ابزاری از دوره پارینه‌سنگی پیدا شده است، آثار انسانهایی است که تخمیناً در هفتاد و پنج تا هفتاد هزار سال پیش از میلاد، در این منطقه می‌زیسته‌اند.
اینکه ساکنان فلات ایران از چه نژادی بودند نیز دقیقاً روشن نیست. در این موارد بیشتر اساطیراند تا واقعیت. احتمالاً نژاد‌ها مختلف بوده‌اند.
کار اصلیشان شکار و دامداری و کشاورزی بوده است. سیلک، مارلیک، املش و حسنلو از پیشگامان تمدنهای ماقبل تمدن بوده‌اند.

ب – درآمدن آریایی‌ها (دوران تازه در فلات ایران)

تاریخ ایران با درآمدن آریایی‌ها به ایران مرکزی، تا حدودی در سایه-روشن قرار می‌گیرد. با ورود آریایی‌ها، دوران تازه‌ای آغاز می‌شود، دورانی که سرزمین ایران را با تاریخ منطقه و جهان پیوند می‌دهد.
اینکه آریایی‌ها چه کسانی بودند و در کجا می‌زیستند و دارای چه فرهنگ و آداب و دین بودند و چگونه به فلات ایران کوچیدند، دقیقاً روشن نیست. گرچه برخی (دکتر درخشانی) اخیراً گفته‌اند که آریایی‌ها مردمان بومی فلات ایران بودند و از جای دیگری مهاجرت نکرده‌اند و بلکه از ایران به جاهای دیگر کوچیده‌اند. نظریه‌ای که در صورت پذیرش، کل تاریخ ایران و منطقه را دگرگون می‌کند.

بیشتر پژوهشگران برآنند که قوم آریایی می‌بایست در حدود هزاره پنجم و چهارم پیش از میلاد (عصر نوسنگی) در استپ‌های جنوب روسیه و شمال خزر و دریای سیاه بوده باشند. این جایگاه و خاستگاه را به نام دشت‌های اوراسی (اروپا – آسیا) نیز خوانده‌اند که از یکسو سر در آسیا و از سوی دیگر سر در اروپا دارد.‌ نژاد آریا بزرگ‌ترین شاخه از خانواده سفید است که احتمالاً از اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد از سرزمین‌های شمالی آسیای مرکزی و آسیای شمال غربی و دشت‌های اوراسی به سمت جنوب مهاجرت کردند و در سرزمین‌هایی که در دوره‌های بعدی هند و اروپایی خوانده شد، مسکن گرفتند. اما گویا هجوم اقوام آریایی به سوی جنوب در دوره‌های مختلف و به شکل متوالی رخ داده است که آخرین آن‌ها به اوایل هزاره اول به فلات ایران بوده است. به هرحال امروز تقریباً اجماع بر آن است که آخرین موج مهاجرت چادرنشینان آریایی از دشتهای جنوب روسیه در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول به مرزها و فلات ایران رسیده است. پس از نفوذ تدریجی، که مدت چند قرن طول کشید، آنان به عنوان ارباب ناحیه مستقر گردیدند. به روایتی آریایی‌ها در سده نهم پیش از میلاد به سرزمین غرب دریاچه ارومیه وارد شدند. بعد در سده هشتم به منطقه سقز در کردستان، و سرانجام به سرزمین انشان در جنوب و پارس (استان فارس کنونی) درآمدند.
به هرحال آریایی‌ها از سرزمین کهن به سرزمینهای مختلف آسیایی و اروپایی هجوم برده و هند و اروپایی و هند و ایرانی را پدید آوردند.

از ریگ ودا و اوستا چنین بر می‌آید که نیاکان دو قوم هند و ایرانی روزگاری با هم بودند و در حدود هزار سال قبل گروه غربی (موسوم به هند و ژرمنی) از گروه شرقی (موسوم به هند و ایرانی) جدا شدند. چنین شهرت دارد که آریاییان ایرانی وطن خود را «ایران ویج» خوانده‌اند که به معنای وطن آریاییان است.
کهن‌ترین اطلاع از محل ایران ویج به زمان اشکانیان برمی‌گردد که آنجا را با خوارزم منطبق کرده‌اند. البته از شواهد چنین برمی‌آید که این وطن بیشتر یک وطن اسطوره‌ای است تا واقعی و تاریخی.
در مورد دلیل یا دلایل کوچ آریایی‌ها، سخنان دقیقی نمی‌توان گفت. اما شهرت دارد که مهم‌ترین انگیزه افزونی سکنه و تنگی جا و محدودیت معیشت بوده است. تصور می‌کنند که تعداد روزافزون گله‌ها، مالکان آن‌ها را مجبور کرد تا در جستجوی چراگاه‌های جدید برآیند.

در ایران آن روزگار مردمانی بودند که عمدتاً از نژادی سیاه و غیر شکیل در سواحل خلیج فارس (به گفته‌ای حبشی) بوده و از نظر‌نژاد و اخلاق و مذهب از آرین‌ها پست‌تر بودند زیرا آریان‌ها مردمانی بومی را دیو و تور نامیدند.
اما رابطه مهاجمان با بومیان، مانند همیشه رابطه غالب و مغلوب و جنگ و گریز بوده است. البته این بار به دلیل اینکه آریان‌ها برای تاخت و تاز و غارت نیامده بودند، تلاش کردند با بومیان به سازگاری برسند.

به هرحال «آریایی‌ها» و «ایران»، در واقعیت تاریخ نه لزوماً در واژه و نام، بکه در عینیت با هم پیوند تاریخی و ناگسستنی یافته‌اند و تعین یافتن تاریخی با درآمدن آریاییان به فلات ایران و تحولاتی که پس از آن رخ داد و به ظهور زرتشت و تأسیس دولت ماد و مهم‌تر از آن تشکیل امپراتوری هخامنشی و امپراتوری‌های بعدی ممکن شد.

و اما از نظر تمدنی نظر واحدی درباره آریایی‌ها وجود ندارد. برخی آن‌ها را وحشی و عقب‌مانده دانسته‌اند و برخی آن‌ها را در مجموع پیشرفته و دارای تعالی اخلاقی و فرهنگ شمرده‌اند. اما به نظر می‌رسد که یک امر مسلم می‌نماید و آن اینکه قوم آریایی در قیاس با اقوام بومی از هوش و توان رزمندگی بیشتری برخوردار بودند و همین دو امر سبب چیرگی و ماندگاری آنان شده است.

از نظر زبان، زبان‌ها را به دو گروه غربی و شرقی تقسیم کرده‌اند: زبان غربی، کِنتوم و شرقی سِتم، که هریک از دو گروه عام درای زبان‌های شناخته‌شده و متفاوتی بوده‌اند. گروه کنتوم شامل این گروه‌های زبانی است: زبان‌های ایتالیایی، زبان‌های ژرمنی (از جمله آلمانی و انگلیسی)، زبان‌های سلتی (از جمله فرانسوی) زبان‌های هلنی و یونانی. زبان‌های زیر زیرمجموعه زبان‌های شرقی قرار دارند: زبان آناتولیایی، زبان ارمنی، زبانهای سلتی – اسلاوی، تخاری و زبان‌های هند و ایرانی. گروه زبانی اخیر شامل این موارد است: زبان سانسکریت، هند و ایرانی میانه، زبان‌های هند و آریایی که دارای شاخه‌هایی چون هندی، بنگالی، گجراتی، کشمیری، سندی، پنجابی می‌شود. اما زبان ایرانی کهن اوستایی است.

اینکه آرین‌های قدیم خط هم داشته‌اند یا نه، دقیقاً روشن نیست. اما سنگ‌نگاری‌ها و غارنگاری‌ها و نقاشی‌هایی داشته‌اند که به زبان منتهی شده و به نوعی خط هیروگلیف تحول یافته است.

اساطیر

آنچه اکنون تحت عنوان اساطیر ایرانی و ایرانیان در دست است و از آن‌ها همواره یاد می‌شود، عمدتاً مربوط است به عصر آریایی‌ها در فلات ایران. در یک تعریف از اسطوره گفته شده است: «اسطوره تنها بیان تفکرات آدمی درباره مفهوم اساسی زندگی نیستند، بلکه منشورهایی هستند که انسان طبق آن‌ها زندگی می‌کند و می‌تواند توجیهی منطقی برای جامعه باشد. طرحی که جامعه بر آن استوار است، اعتبار نهایی خود را از طریق تصورات اساطیری به دست می‌آورد».
از اساطیر پیش از درآمدن آریاییان اطلاع نداریم اما می‌توان گفت که قطعاً برخی از آن اساطیر در اساطیر مهاجران بازسازی شده و باقی مانده است.
مهم‌ترین اساطیر این دوره اساطیر دو سلسله فرمانروایی پیشدادیان و کیانیان است که به گفته نیبرگ بی‌زمانند. می‌توان به آن گفت «اساطیر آریایی – شهریاری».