تحلیل، تحقیق و تصحیح رساله اقسامالحکمه
۲. اقسام حکمت و علوم وابسته در رساله
ابن سینا در رساله اقسامالحکمه در مجموع ۴۹ شاخه اصلی و فرعی حکمت را به شرح ذیل معرفی کرده است: ۸ علم اصلی و ۷ علم فرعی طبیعی، ۴ علم اصلی و ۱۱ علم فرعی ریاضی، ۵ علم اصلی و ۲ علم فرعی الهی، ۳ علم در حکمت عملی (علم سوم خود دو بخش دارد)، و ۹ بخش منطق. بر این اساس ابن سینا در زمانه خود ۱۵ علم طبیعی، ۱۵ علم ریاضی، ۷ علم الهی یعنی ۳۷ علم در حوزه حکمت نظری میشناخته است.
حوزه حکمت نظری:
۱) طبیعیات: علوم اصلی: ۱. سماع طبیعی، ۲. السماء و العالم، ۳. الکون و الفساد، ۴. الاوضاع الجویه، ۵. معادن، ۶. النبات، ۷. طبایع الحیوان، ۸. النفس والحسّ والمحسوس. علوم فرعی: ۹. طب، ۱۰. احکام نجوم، ۱۱. علم فراست، ۱۲. علم تعبیر خواب، ۱۳. علم طلسمات، ۱۴. علم نیرنجات، ۱۵. علم کیمیا.
۲) ریاضیات: علوم اصلی: ۱۶. علم حساب، ۱۷. علم هندسه، ۱۸. علم هیأت، ۱۹. علم موسیقی. علوم فرعی: ۲۰. حساب هندی، ۲۱. جبر و مقابله، ۲۲. علوم مساحت، ۲۳. علم الحیل، ۲۴. علم جرّ اثقال، ۲۵. علم اوزان، ۲۶. علم ابزار جنگی، ۲۷. علم مناظر و مرایا، ۲۸. انتقال آب؛ ۲۹. علوم زیج و تقویم، ۳۰. علم بکارگیری آلات موسیقی.
۳) الهیات: علوم اصلی: ۳۱. امور عامه، ۳۲. اصول و مبادی دیگر علوم؛ ۳۳. مباحث واجب الوجود از اثبات ذات و صفات؛ ۳۴. عقلشناسی، ۳۵. وجه ارتباط امور زمینی به امور آسمانی و امور آسمانی به عقول یا ملائک و عقول با خداوند و بحث از شرور. فروع علم الهی: ۳۶. وحی و نبوت، ۳۷. علم معاد.
حوزه حکمت عملی:
۳۸. علم اخلاق، ۳۹. علم تدبیر منزل، ۴۰. علم سیاست (شامل علم مُلک و علم نوامیس).
حوزه منطق:
۴۱. ایساغوجی، ۴۲. مقولات، ۴۳. عبارات، ۴۴. قیاس، ۴۵. برهان، ۴۶. جدل، ۴۷. مغالطه، ۴۸. خطابه، ۴۹. شعر.
۳. فلاسفه و کتب یونانی در رساله
ابن سینا در رساله اقسامالحکمه مجموعاً نام ۵ فیلسوف یونانی و ۲۶ کتاب ایشان را ذکر کرده است. فلاسفه مذکور در متن عبارتند از: افلاطون، ارسطو، اقلیدس، فرفوریوس و بروسن.
ابن سینا از ۲ کتاب افلاطون یاد کرده است، یکی در سیاست (جمهوری) و دیگری نوامیس (قوانین). از اقلیدس نیز دو کتاب اصول علم هندسه و مجسطی ذکر شده است. از فرفوریوس کتاب ایساغوجی و از بروسن کتاب تدبیر منزل.
ابن سینا در مجموع از ۲۰ کتاب ارسطو نام برده است: ۱. اخلاق [نیکوماخوس]، ۲. سیاست، ۳. در نوامیس [ظاهرا: قانون اساسی دولت شهرهای یونان]، ۴. سمع الکیان، ۵. السماء و العالم، ۶. الکون و الفساد، ۷. الآثار العلویه، ۸. النبات، ۹. طبایع الحیوان، ۱۰. النفس، ۱۱. الحس و المحسوس، ۱۲. متافیسیقا، ۱۳. قاطیغوریاس، ۱۴. باریمینیاس، ۱۵. انالوطیقا الاولی، ۱۶. انالوطیقا الثانیه یا افوذقطیقی ۱۷. طوبیقا یا دیالقطیقی، ۱۸. سوفسطیقا، ۱۹. ریطوریقی، ۲۰. بوطیقا.
از ۲۰ کتاب فوقالذکر ارسطو تنها کتاب النبات تألیف نیکولاس دمشقی است و به نادرست به ارسطو نسبت داده شده است. در انتساب بقیه به ارسطو تردیدی نیست. در اینکه مراد ابن سینا از ۲ کتاب ارسطو در سیاست دو کتاب مذکور است، دلایل لازم در حاشیه متن رساله اقامه شده است. به نظر میرسد که اگرچه ابن سینا این دو کتاب را میشناخته اما یقیناً از مفاد آنها اطلاعی نداشته است.
۴. نسبت دین و حکمت در رساله
با اینکه رساله اقسامالحکمه آنچنانکه از نام و مقدمهاش بر میآید، میباید به چیزی جز طبقهبندی حکمت نپردازد، اما خاتمه رساله و تفصیل بیش از حد متعارف برخی بخشهای رساله نشان میدهد که در پس پشت متن رساله علاوه بر تقسیم حکمت، مصنف غرض دیگری را دنبال میکرده است. غرض ثانوی تدوین رساله تبیین نسبت دین و حکمت و اثبات عدم مخالفت شریعت با فلسفه است. خاتمه رساله چنین است:
«پس ما به اقسام [پنجاه گانه] حکمت راه بردیم، و آشکار شد که هیچیک از آنها مشتمل بر امور خلاف شرع نیست، پس اینکه برخی از مدعیان حکمت از راه روشن شریعت بیراهه میروند، تنها از جانب خود و بواسطه ناتوانی و کوتاهیشان [از درک حکمت] گمراه شدهاند، نه اینکه خود حکمت اقتضای آن [مخالفت شریعت] داشته باشد، پس آن [حکمت] از ایشان [حکیم نمایان منحرف از شریعت] برائت میجوید.»
عبارات فوق حاکی از آن است که اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم افرادی میزیستهاند که در عین اطلاع از حکمت، خارج از ضوابط شریعت سلوک میکردهاند. شیوه زیست ایشان این توهّم را بوجود آورده بود که حکمت با شریعت ناسازگار است. فلسفه مهمانی ناخوانده از سرزمین شرک و بیگانه از توحید و دیانت و در نهایت «سُؤر کفار» است، مسلمانِ مستظهرِ به کتاب و سنت را با فلسفه یونانیان چه کار؟ مخالفان فلسفه طیف وسیعی را تشکیل میدادهاند، از متکلمان، فقیهان، محدثان و در مجموع اهل ظاهر شریعت تا عارفان و صوفیان و اهل باطن دیانت. دسته اول به لحاظ عِدّه و عُدّه بر دسته دوم برتری داشتهاند. بنابراین طبیعی است که موضع دفاعی رساله در مواجهه با ایشان باشد.
ابن سینا با ظرافت میگوید صناعتی که به دنبال «کشف حقیقت و خیر» است نمیتواند با شریعت که «بیانی همگانی از همان حقیقت و خیر» است، مخالف باشد. پس حکمت فی نفسه موجب و مقتضی مخالفت با شریعت نیست. مخالفتهای پیش آمده – که شیخ منکر آنها نیست- ناشی از ذات فلسفه نیست، برخاسته از عجز یا تقصیر اشخاص مدعی فلسفه است. عجز ناظر به ناتوانی قوای ادراکی در فهم عمیق حکمت، و تقصیر (و نه قصور) حاکی از اتهام عدم کوشش کافی در راه فهم حقیقت است. رساله با برائت جستن مصنف از این حکیم نمایان دین ستیز پایان مییابد.
ابن سینا، اما در متن رساله گویی در ضمیر ناخودآگاهش پیوسته به دنبال اثبات این گزاره ستبر است: «حکمت بذاته منافاتی با دیانت ندارد». او بهتر از هر کس دیگر میداند که علیرغم برخورداری از قلمروهای اختصاصی، حکمت و دیانت قلمروهای مشترک وسیعی دارند. در صورت تعارض احکام حکمت و دیانت در این قلمروهای مشترک حق با کدام قاضی است؟
اولین صحنه رویاروئی در این قلمرو مشترک، سیاست مدنیه است. ابن سینا این قلمرو را از دو ناحیه شایسته سامان مییابد، یکی ناحیه مُلک و فرمانروائی و کشورداری و حکمرانی و دیگری ناحیه نبوت و شریعت و دیانت و ناموس. از نظر دور نباید داشت که این دو ناحیه «متعلق» بحث است نه داور و حاکم بحث. در هر دو ناحیه حکمت حکم میراند. این افلاطون و ارسطو هستند که در هر دو ناحیه چه در مُلک و چه در ناموس حاکمند. مراد فلاسفه از ناموس- به گزارش ابن سینا- سنت و فرشته (مثال قائم ثابت) و نزول وحی است. به نظر ابن سینا:
«با این جزء از حکمت عملیه [بخش ناموس از سیاست مدن] این امور دانسته میشود: [۱] ضرورت نبوت و احتیاج انسان در وجود، بقاء و بازگشتش به شریعت، [۲] حکمت قلمرو مشترک و مختص شرایع به حسب اقوام و زمانها [ی متفاوت]، [۳] فرق بین نبوت الهی و همه دعاوی باطل [مُتِنَبّیها]».
این سه موضوع اگر چه متعلق به دین و شریعت و وحی و نبوت هستند، اما از زاویه عقلی و منظر فلسفی مورد بحث قرار میگیرند. این مباحث را میتوان از سنخ مباحث «فلسفه دین» معاصر دانست. ابن سینا در حکمة المشرقیین این جزء از سیاست مدن را علمی مستقل و چهارمین بخش از حکمت عملیه با نام «صناعت شارعه» خوانده است.
منبع اولیه بخش ناموس از سیاست مدن، دو کتاب نوامیس از افلاطون و ارسطو – به معرفی ابن سینا – است. اگرچه در حوالی قرن سوم و چهارم کتاب نوامیس (قوانین) افلاطون و قانون اساسی دولت شهرهای یونان (اصول حکومت آتن) ارسطو در میان مسلمانان اجمالاً شناخته شده بود، اما یقیناً متن کامل آنها به عربی ترجمه نشده بود، و اطلاعات حکیمان مسلمان از آن دو منحصراً از طریق برخی شروح و تلخیصهای ناقص بوده است. به راستی اگر ابن سینا متن کامل این دو کتاب را خوانده بود، چنین نسبتی را به افلاطون و ارسطو روا میداشت؟ علم نوامیس با اجزای سهگانهاش در هیچ کتاب یونانی امکان یافت شدن نداشته است. هر سه جزء ناموس متعلق به دوران ادیان ابراهیمی و قرنها پس از زمانه افلاطون و ارسطو بوده است. آری از افلاطون و ارسطو به روایت نوافلاطونیان (پس از فلوطین و فیلون یهودی) چنین مطالبی محتمل است. و ظاهراً مسلمانان با این روایت نوافلاطونی «این دو حکیم الهی» را شناخته بودند.
ابن سینا در تشریح سومین بخش از علم الهی بار دیگر از منظر فلسفی به حق اول، توحید در ذات و صفات و ربوبیت، بساطت ذات، کیفیت اسماء و صفات میپردازد. در بخش چهارم از علم الهی بحث از عقول و عالم ابداع، طبقات و کثرت ایشان است که با عناوین دینی ملائکه کروبیین، ملائکه موکل سماوات، حاملان عرش، مدبرات طبیعت و عالم کون و فساد مورد بحث قرار گرفتهاند. بخش پنجم علم الهی به بحث از نفوس فلکیه که در تسخیر عقول هستند اختصاص یاقته است. ارتباط زمین و آسمان، نحوه تحقق وحی و امر الهی، نحوه ارتباط ملائکه با خداوند و با یکدیگر، ارتباط ویژه ملائکه عامله و مبلغه ممثله، نحوه دخول شر در قضای الهی از جمله مباحث این بخش است. به روایت ابن سینا همه این مباحث (به علاوه امور عامه و اثبات مبادی دیگر علوم) در کتاب متافیزیک ارسطو آمده است.
واضح است که قلمرو یادشده قلمرو باورهای دینی استف که از منظر فلسفی مورد بحث قرار میگیرد. اما آیا کتاب متافیزیک ارسطو حاوی اینگونه مباحث است؟ به نظر میرسد از سوئی همه فصول متافیزیک در دوران اسلامی ترجمه نشده بود، بعلاوه ضمیمه شدن کتاب اثولوجیا به عنوان کتاب ارسطو زمینهساز چنین پنداری است که متافیزیک ارسطو حاوی مطالبی از سنخ بخشهای سوم تا پنجم علم الهی است.
ابن سینا دو علم فرعی الهی یعنی وحیشناسی و آخرتشناسی را مفصلتر از تمام دیگر علوم رساله مطرح کرده است. این موضوع کاملاً دینی در اینجا از منظر عقلی و به شیوه فلسفی مورد بحث قرار میگیرد. در وحیشناسی فلسفی کیفیت نزول وحی، ویژگیهای ملَک موکل وحی روحالامین و روحالقدس، چگونگی محسوس شدن وحی، معجزات و إخبار از غیب، الهام و کرامات اتقیاء ابرار مطالعه میشوند. در آخرتشناسی فلسفی دو موضوع معاد روحانی و معاد جسمانی مطرحند. به نظر ابن سینا معاد روحانی را عقل و شرع ضروری میدانند، معاد جسمانی را شرع تجویز کرده و عقل هم با آن مخالفتی ندارد. وی معرفت معاد روحانی را منحصراً عقلی و معرفت معاد جسمانی را منحصراً از طریق وحی و شریعت میسر میداند.
در انتهای آخرتشناسی فلسفی که مفصلترین علم مورد بحث در رساله اقسام الحکمه است، ابن سینا نبوت را متمم عقل دانسته، به یک قاعده مهم اشاره میکند:
«هر آنچه [امور غیر ممتنعالوجودی] که عقل با دلیل به اثبات وجود و وجوبش نرسد، فقط عقلاً جائز است، پس [اگر] نبوت بر وجود یا عدم چنین اموری فصلی منعقد کرد، [از آنجا که] صدق نبوت نزد عقل محرز است، معرفت عقل در آنچه از معرفتش قاصر بود، [با پذیرش از وحی] تمام [و کامل] میشود».
ابن سینا بالاخره به قلمروی اشاره کرد که عقل بیش از جواز و امکان در آن ورودی ندارد و حاکم به ضرورت یا امتناع وحی و شریعت است. معاد جسمانی از مصادیق بارز این قلمرو است. لازمه قاعده فوق، اذعان به محدودیت ادراک عقلی و خضوع عقل در برابر مفاد وحی در قلمرو یاد شده است. پیش از ابن سینا کندی نیز چنین موضعی پیش گرفته بود. البته فارابی در این موضع راهی متفاوت رفته است. مقایسه رویکرد این دو حکیم شهیر در مسئله خطیر نسبت دین و فلسفه مقام و مقالی دیگر میطلبد.
بخش سوم: اقسام حکمت در دیگر آثار ابن سینا
ابن سینا حداقل در چهار اثر دیگر خود مسئله تقسیم حکمت یا اقسام علوم را مورد بحث قرار داده است: کتاب الشفاء، دانشنامه علائی، عیون الحکمه، و حکمة المشرقیین. مروری در این مباحث چهارگانه به ایضاح مفاد رساله مورد بحث میافزاید.
۱. تقسیم حکمت در کتاب الشفای ابن سینا
ابوعلی سینا در فصل دوم از مقاله اولی مدخل منطق شفا به تفصیل تقسیم دوگانه حکمت به نظری و عملی و تقسیم ثانوی سهگانه هر یک از دو حکمت را مورد بحث قرارداده است. بر این اساس علم طبیعی از موجوداتی بحث میکند که در تصور و قوام در حرکتند و هر نوعی از آنها به ماده مخصوصی تعلق دارند. ریاضیات عهدهدار بحث از موجوداتی است که در تصور مفارق از حرکت و مادهاند اگرچه در قوام اینگونه نیستند. و علم الهی به موجوداتی اختصاص دارد که در تصور و قوام مفارق از ماده و حرکتند. شیخ به اجمال تقسیم اولیه دوگانه و تقسیم ثانوی سهگانه حکمت نظری را در فصل اول از مقاله اولی الهیات شفا نیز بحث کرده است.
ابن سینا پس از معرفی اجمالی اقسام سه گانه حکمت عملی به علم سیاست، تدبیر منزل و علم اخلاق در یک جمعبندی کلی درباره تمام اقسام حکمت مینویسد:
«صحت تمامی آنها با برهان نظری و شهادت شرعی محقق میشود. هرچند تفصیل و تقدیر آنها با شریعت الهی حاصل میشود.»
این عبارت مجمل و موجز است. اگر تمامی آنها (جمیع ذلک) را به حکمت عملی که اخیراً درباره آنها بحث میکرد راجع بدانیم، اگرچه با رأی وی در عیونالحکمه سازگار میشود، اما امکان اقامه برهان نظری در حکمت عملی جای تأمل دارد.
اگر جمیع ذلک را به مطلق حکمت اعم از نظری و عملی راجع بدانیم آنچنانکه سیاق عبارت و جمله بعدی (غایت در فلسفه نظری معرفت حق و در فلسفه عملی معرفت معرفت خیر است) نیز دلالت بر اعمیت حکمت دارد، بعلاوه در غیر این صورت رابطه شریعت و حکمت نظری مغفول مانده است؛ در این صورت صحت عبارت در گرو این است که برهان نظری را ناظر به حکمت عملی، شهادت شرعی را ناظر به حکمت عملی، و حصول تفصیل و تقدیر از سوی شریعت الهی را نیز ناظر به حکمت عملی بدانیم. واِلا نه صحت قضایای حکمت نظری در گرو شهادت شرعی است و نه تفصیل و تقدیر آنها با شریعت الهی حاصل میشود. به هرحال شیخ در عیونالحکمه ارتباط حکمت و شریعت را واضحتر از مدخل منطق شفا تبیین کرده است.
۲. تقسیم حکمت در دانشنامه علائی
ابن سینا در دیباچه الهیات دانشنامه علائی تقسیم حکمت به نظری و عملی و بخشهای سهگانه هر یک را با زیباترین واژههای فارسی به اجمال توضیح داده است:
«علمهای حکمت دو گونه بُوَند: گونهای آن بوَد که از حال کُنش ما آگاهی دهد و این را علم عملی خوانند، زیرا که فایده وی آنست که بدانیم ما را چه باید کردن تا کار این جهانی ما ساخته باشد و کار آن جهانی امیدوار بوَد. و دیگر آن بوَد که از حال هستی چیزها ما را آگاهی دهد، تا جان ما صورت خویش بیابد و نیکبخت آن جهانی بوَد، چنانکه بجای خویش پیدا کرده آید، و این علم را نظری خوانند. و هر علمی از این دو علم سه گونه بوَد.
اما علم عملی سه گونه است: علم تدبیر عام مردم تا آن انبازی که ایشان را بدو نیاز است بر نظام بود؛ واین بر دو گونه است: یکی علم چگونگی شرایع، و دومی چگونگی سیاسات و نخستین اصل است و دوم شاخه و خلیفه. و اما علم دیگر علم تدبیر خانه است تا آن انبازی که اندر یک خانه افتد زن و شوی را و پدر و فرزند را و خداوند و رهی را بر نظام بوَد. و سوم علم خود است که مردم بنفس خویش چگونه باید که بوَد. پس چون حال مردم یا به تنهایی خویش بوَد یا بانبازی، و انبازی یا به همخانگان بود یا به همشهریان، لاجرم علم عملی سه گونه بود: یکی علم تدبیر شهر، دیگر علم تدبیر خانه، و سوم علم تدبیر خود.
اما علم نظری بر سه گونه بود: یکی را علم برین خوانند و علم پیشین و علم انچه سپس طبیعت است خوانند، ویکی را علم میانگین و علم فرهنگ و ریاضت خوانند و علم تعلیمی خوانند، و یکی را علم طبیعی و علم زیرین خوانند.»
نکات تازه متن فاخر دانشنامه به قرار ذیل است:
تقسیم علم عام تدبیر مردم به علم چگونگی شرایع و علم چگونگی سیاسات.
نسبت شرایع به سیاسات. اولی به مثابه اصل، و دومی به مثابه شاخه و فرع. این نحوه نگرش به نسبت دیانت و سیاست لوازم و نتایج فراوانی دارد، که در دنبال به آن خواهیم پرداخت.
۳. تقسیم حکمت در عیونالحکمه ابن سینا
در آغاز طبیعیات کتاب عیونالحکمه شیخ به اختصار پس از تقسیم حکمت به نظری و عملی به اقسام سهگانه هریک میپردازد. او حکمت عملی را به حکمت مدنیه، حکمت منزلیه و حکمت خُلقیه تقسیم میکند. به نظر وی:
«مبدأ این سه مستفاد از شریعت الهی است و کمالات حدود آن نیز توسط شریعت الهی تبیین میشود. بعد از آن قوه نظریه انسانی با معرفت قوانین عملی متخذ از ایشان و بکارگیری این قوانین در جزئیات، در این امور تصرف میکند.»
ابن سینا در وجه تقسیم حکمت نظری با محوریت حرکت و تغییر، حکمت طبیعی را متعلق به اموری میشمارد که در حرکت و تغییرند. حکمت ریاضی از اموری بحث میکند که اگرچه وجودشان متغیر است اما ذهن میتواند آنها را از تغییر تجرید کند. و بالاخره فلسفه اولی متکفل بحث از اموری است که وجودشان مستغنی از همنشینی با تغییر است، و اگر هم با تغیر همنشین شود بالعرض خواهد بود نه اینکه بالذات در تحقق وجود نیازمند تغیر باشد. حکمت الهی یا ربوبیات یا الهیات بالمعنی الاخص جزئی از حکمت اولی است. به نظر ابن سینا در عیونالحکمه:
«مبادی هر سه شاخه حکمت نظری بر سبیل تنبیه مستفاد از صاحبان دین الهی است و با کمک قوه عقلی بر سبیل حجت برای تحصیل کمال در آن تصرف میشود.»
بنابراین از منظر ابن سینا در عیونالحکمه اولاً مبادی مطلق حکمت مستفاد از دین و شریعت الهی است، هرچند این استفاده در حکمت نظری تنبیهی است، اما در حکمت عملی این نیاز فراتر از استفاده تنبیهی است. ثانیاً در حکمت عملی علاوه بر مبادی، کمالات حدود نیز متخذ از دین و وحی است، در حالی که در حکمت نظری تحصیل این موارد عقلی است. ثالثاً شأن عقل در حکمت عملی تنها تطبیق کلیات بر جزئیات است، اما در حکمت نظری علاوه بر دو نکته پیشین، اقامه حجت نیز برعهده عقل است. این دیدگاه درست در نقطه عکس دیدگاه فارابی قرار میگیرد. فارابی در کتاب المله تصریح کرده است: «همه شرایع فاضله تحت فلسفه عملیهاند»، همچنانکه جزء نظری ملت و دین ذیل کلیات فلسفه نظری قرار میگیرد. یعنی بین دین و فلسفه رابطه جزئی و کلی برقرار است، دین جزئی و فلسفه (نظری و عملی) کلی است. و این درست برعکس نسبت اصل و فرع (شریعت اصل و حکمت عملی و نظری فرع البته بر دو وجه مختلف) از دیدگاه ابن سینا است.
۴. تقسیم علوم در حکمتالمشرقیین ابن سینا
اما بیان شیخ در مقدمه حکمةالمشرقیین در تقسیم علوم از مواضع قبل متفاوت و حاوی نکاتی منحصربفرد است. او ابتدا مطلق علوم (اعم از حکمت) را در تقسیم اولی به دو قسم تقسیم میکند: اول علوم موسمی که احکامشان تنها در برههای از زمان صلاحیت اجرا دارد. دوم علومی که احکام آنها نسبت به جمیع اجزاء روزگار متساویالنسبه است. دسته دوم به اینکه حکمت نامیده شوند سزاوارترند. دسته دوم یعنی حکمت به اصول و توابع و فروع تقسیم میشوند. او غرض از بحث را در علوم اصلی منحصر میداند و نیازی به بحث از علوم فرعی نمیبیند.
شیخالرئیس آنگاه علوم اصلیه را به علوم آلی و غیرآلی تقسیم میکند. علوم آلی که منحصر در علم منطق است آلت و خادم دیگر علوم است. اما علوم اصلیه غیرآلی به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشوند. هر یک از دو علم نظری و عملی به چهار علم تقسیم میشوند. اما اقسام چهارگانه علم نظری عبارتند از: علم طبیعی، علم ریاضی، علم الهی و علم کلی. قسم سوم یعنی علم الهی عهدهدار بحث از امور مباین ماده و حرکت در تصور و در قوام است. در این علم از مجردات تامه بحث میشود از قبیل حق تعالی و عقول. این علم قریب به الهیات بالمعنی الاخص میباشد.
قسم چهارم متکفل بحث از اموری است گاهی همنشین مادهاند و گاهی مفارق از ماده. نه مشروط به همنشینی با مادهاند نه مشروط به مفارقت از ماده. اینها کلیترین احکام وجودند. معقولات ثانیه فلسفیه از قبیل وحدت و کثرت، کلی و جرئی، علت و معلول. این علم قریب به الهیات بالمعنی الاعم است. شیخ اذعان دارد که این تقسیم متعارف نیست. اما انصاف مطلب این است که این تقسیم به مراتب از تقسیم متعارف قابل دفاعتر است.
ابن سینا در تقسیم رباعی مشابهی علم عملی را نیز به علم اخلاق، تدبیر منزل، علم سیاست و صناعت شارعه تقسیم میکند. از آنجا که هر مشارکتی متکی به قانون مشروع و متولی آن قانون مشروع است که رعایت، عمل و حفظ آنرا بر عهده دارد، اگر این قانون شریعت الهی و آن مقنن پیامبر باشد، به مشارکت کلی (سیاست) و جزئی (تدبیر منزل) مبتنی بر آن «صناعت شارعه» گفته میشود. این صناعت از جانب خداوند است، و عقل انسانی را نرسد که آنرا به عهده گیرد. اگرچه این تقسیم نیازمند ایضاح بیشتری است، اما بیشک از تقسیم مصطلح در شرق اسلامی قابل دفاعتر است، چرا که به هر حال دیدگاه شریعت در حوزه علوم عملی از منظر فلسفی در علم مستقلی مورد بحث قرار میگیرد.
بخش چهارم: ابتکارات و امتیازات رساله
در این بخش ابتدا سیر تحول اندیشه ابن سینا را در بحث طبقهبندی حکمت بررسی میکنیم، آنگاه در مقایسه رأی ابن سینا با پیشینیان در این حوزه میپردازیم تا میزان اقتباس وی از حکیمان سلف مشخص گردد، سپس به ابتکارات و امتیازات رساله اقسامالحکمه خواهیم پرداخت، تا قدر و قیمت این رساله تعیین گردد. در نهایت میزان پایبندی ابن سینا در آثارش به مفاد این رساله را بررسی میکنیم.
۱) سیر تحول اندیشه ابن سینا در تقسیم حکمت
ابن سینا پس از نگارش اقسامالحکمه حداقل چهار بار دیگر به تقسیم حکمت و علوم دست یازیده است. بخشی از این تقسیمبندی عیناً در هر پنج مرحله حفظ و رعایت شده است، و بخشی دیگر دچار تطور و تحول و احیاناً تکامل شده است. در این مقام در پی وقوف به جزئیات این دو مطلب هستیم.
مشترکات پنج اثر شیخ در تقسیم حکمت عبارتند از:
در حکمتالمشرقیین، حکمت به آلی و غیرآلی تقسیم میشود. حکمت آلی منطق است. حکمت غیرآلی به نظری و عملی تقسیم میشود. اگرچه این تقسیم صریحاً در چهار اثر دیگر نیامده اما مفاد آن در همگی رعایت شده است.
در هر پنج اثر منطق به نُه جزء تقسیم شده است.
تفاوت این آثار بویژه رساله با شفا، دانشنامه، عیون و حکمةالمشرقیین به شرح ذیل است:
مقسم در رساله، شفا، دانشنامه و عیون، «حکمت» است، اما در حکمتالمشرقیین «مطلق علوم» شامل علوم موسمی و علوم ثابت یعنی حکمت است.
در رساله، شفا، دانشنامه و عیون، حکمت نظری به سه قسم طبیعی، ریاضی و الهی تقسیم شده است. اما در حکمتالمشرقیین در تقسیمی رباعی حکمت نظری به طبیعی، ریاضی، الهی و کلی تقسیم میکند. علم الهی از مجردات تامه و علم کلی از احکام کلی وجود بحث میکند. علم کلی در رساله قسم اول الهیات و علم الهی معادل چهار قسم دیگر آن است.
در رساله، شفا، دانشنامه و عیون، حکمت عملی به سه قسم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست تقسیم شده است. اما در حکمتالمشرقیین در تقسیمی رباعی حکمت عملیه به علم اخلاق، تدبیر منزل، علم سیاست و صناعت شارعه تقسیم کرده است. ابن سینا در رساله و دانشنامه علم سیاست را متشکل از دو جزء دانسته، از آن با نام علمالنوامیس و علم چگونگی شرایع یاد کرده، اما در حکمتالمشرقیین آن را مستقل کرده است.
ذکر منابع اصلی هر رشته مختص رساله است.
بحث از علوم فرعی حکمت نظری اعم از ریاضی و طبیعی و الهی منحصرا در رساله آمده است.
نسبت حکمت و شریعت در هر پنج اثر مورد عنایت شیخ است. این نسبت به تدریج به سمت ابتناء حکمت بر شریعت و ازدیاد نقش وحی و شریعت تطور مییابد. ابن سینا در رساله به عدم مخالفت حکمت با شریعت اکتفا میکند. در شفا به این نتیجه میرسد که «صحت تمامی آنها [اقسام حکمت] با برهان نظری و شهادت شرعی محقق میشود. هرچند تفصیل و تقدیر آنها با شریعت الهی حاصل میشود». در دانشنامه تأکید میکند که «علم چگونگی شرایع اصل است و چگونگی سیاسات شاخه و خلیفه». از منظر ابن سینا در عیونالحکمه اولاً مبادی مطلق حکمت مستفاد از دین و شریعت الهی است، هرچند این استفاده در حکمت نظری تنبیهی است، اما در حکمت عملی این نیاز فراتر از استفاده تنبیهی است. ثانیاً در حکمت عملی علاوه بر مبادی، کمالات حدود نیز متخذ از دین و وحی است، در حالی که در حکمت نظری تحصیل این موارد عقلی است. ثالثاً شأن عقل در حکمت عملی تنها تطبیق کلیات بر جزئیات است، اما در حکمت نظری علاوه بر دو نکته پیشین، اقامه حجت نیز برعهده عقل است. در حکمةالمشرقیین صناعت شارعه، علمی الهی و برتر از عقل بشر معرفی شده است.
۲) میزان اقتباس ابن سینا از حکیمان سلف
چکیده تحقیقات حکیمان پیش از ابن سینا در تقسیم حکمت به شرح ذیل است:
تقسیم رئیسه حکمت به نظری و عملی: رساله التنبیه علی سبیل السعاده فارابی و مفاتیح العلوم خوارزمی
تقسیم حکمت نظری به اقسام سه گانه ریاضی، طبیعی و الهی: رساله التنبیه علی سبیل السعاده فارابی و مفاتیح العلوم خوارزمی
تقسیم علوم اصلی ریاضی به چهار قسم، رساله «کمیه کتب ارسطوطالیس و ما یحتاج الیه فی تحصیل الفلسفه» کندی
تقسیم علوم اصلی طبیعی به هشت قسم: رساله کندی، کتاب احصاء العلوم و رساله «ما ینبغی ان یقدم قبل تعلیم فلسفه ارسطو» فارابی
تقسیم علم اصلی الهی (دو قسم: وجودشناسی، خداشناسی): رساله کندی؛ (سه قسم: وجودشناسی، تعیین مبادی علوم نظری، مجردشناسی): کتاب احصاء العلوم فارابی
تقسیم حکمت عملی به اقسام سه گانه: رساله «ما ینبغی ان یقدم قبل تعلیم فلسفه ارسطو» فارابی و مفاتیح العلوم خوارزمی
اقسام نه گانه منطق: مفاتیح العلوم خوارزمی
بیشک ابن سینا در موارد فوق از کتب و رسائل پیشینیان خود بهره برده است.
۳) ابتکارات و امتیازات رساله اقسامالحکمه
اما ابن سینا به میراث سلف صالح چه افزود؟ در پاسخ به این سؤال اساسی میتوان به امتیازات و ابتکارات ذیل در دو قسمت اشاره کرد:
اول: تثبیت مسئله در حکمت دوران اسلامی علیرغم غیر ابتکاری بودن آن:
تبدیل «تقسیم حکمت به نظری و عملی» به تقسیم اصلی دوران اسلامی (با توجه به بیسابقگی این تقسیم در آثار کندی و احصاء العلوم فارابی).
تقسیم ثلاثی حکمت عملی و احتساب تدبیر منزل به عنوان یک علم مستقل (با توجه به بیسابقگی این تقسیم در آثار کندی و احصاء العلوم و التنبیه علی سبیل السعاده فارابی).
منطق نُه جزئی با اضافه کردن ایساغوجی فورفریوس به هشت جزء ارسطوئی (با توجه به بیسابقگی در آثار کندی و آثار یاد شده فارابی).
تثبیت تقسیم رباعی علوم اصلی ریاضی (با توجه به بیسابقگی و عدم تفکیک علوم اصلی و فرعی در آثار فارابی).
دوم: ابتکارات و امتیازات رساله اقسامالحکمه:
تقسیم سیاست مدنی به علم مُلک و علم نوامیس برای نخستین بار در این رساله صورت میگیرد.
علم نوامیس (دینشناسی فلسفی) برای نخستین بار توسط ابن سینا در این رساله تأسیس میشود.
عدم مخالفت حکمت با وحی و شریعت، اعتبار احکام وحی در حوزه ممکنات عقلی، و اذعان به محدودیت ادراک عقلی و خضوع عقل در برابر مفاد وحی در قلمرو یاد شده از ابتکارات این رساله است. این راه که با کندی آغاز شد، با ابن سینا به بالندگی رسید و با رویکرد اصالت فلسفه فارابی به کلی متفاوت است.
فصول حکمت عملیه و حکمت الهیه این رساله در عین ایجاز حاوی مهمترین آراء ابن سینا و از مهمترین منابع حکمت دوران اسلامی است.
ابن سینا در رساله، ۲۶ کتاب مرجع در رشتههای مختلف حکمت از جمله ۲۰ کتاب ارسطو را معرفی کرده است. این رساله از زاویه «منبعشناسی فلسفی» یکی از سه اثر اصلی دوران اسلامی است.
علوم اصلی الهی از ۳ مورد (در احصاء العلوم) به ۵ مورد افزایش یافته است. ابن سینا مجردشناسی فارابی را به سه بخش خداشناسی، عقلشناسی و نفوس سماوی تجزیه کرد. جزئیات و تفصیل هر پنج بخش با ابن سینا به اوج خود میرسد.
دو علم مهم وحیشناسی فلسفی و آخرتشناسی فلسفی به عنوان علوم فرعی الهی برای نخستین بار توسط ابن سینا در این رساله مطرح میشوند. ابن سینا در شرح این دو علم به نکات مهم فلسفی در باب وحی و معاد جسمانی اشاره کرده است.
علوم فرعی ریاضی توسط ابن سینا از ۳ مورد (در احصاء العلوم فارابی) به ۱۱، و علوم فرعی طبیعی از ۲ مورد (در مفاتیح العلوم) به ۷ مورد در رساله افزایش یافته است.
۵) بررسی میزان پایبندی ابن سینا در آثارش به مفاد رساله اقسامالحکمه
ابن سینا پس از نگارش این رساله آثار متعددی در شاخههای مختلف حکمت تدوین کرد. این آثار با طبقهبندی رساله اقسامالحکمه به چه میزان سازگار است؟ برای پاسخگوئی به این سؤال مهم در حوزه اخلاق علمی نکات ذیل یاد کردنی است:
فهرست آثار مسلمالانتساب ابن سینا حاکی از آن است که او به ندرت خارج از حوزه حکمت قلم زده است. آثار غیر حکمی او انگشتشمارند: ثلاث قصائد ضمنها الفاظاً الفاظاً غریبه فی اللغه؛ کتب ثلاث کتب احدها علی طریقه ابن العمید، و الاخر علی طریقه الصابی، و الاخر علی طریقه الصاحب؛ کتاب لسانالعرب؛ مقاله فی اسباب حدوث الحروف و مخارجها. بسیاری از این آثار کلاً یا جزئاً به زمان ما نرسیده است. آثار باقیمانده نیز خالی از جنبه حکمی نیست. آثار عرفانی شیخ از قبیل رساله حی بن یقظان، رساله الطیر و انماط ثلاثه اخیر الاشارت و التنبیهات را نیز میتوان در زمره حکمت الهی بالمعنی الاعم دانست، هرچند مناسبتر آن است که آنها را حاکی از تحول منظر شیخ در معرفت عقلانی بدانیم.
اکثر قریب به اتفاق آثار مسلمالانتساب ابن سینا، در قلمرو حکمت نظری است. شیخ در تدبیر منزل و علم سیاست کتاب مستقل مسلم الانتسابی بجا نگذاشته است. در علم اخلاق تنها دو اثر «کتاب البر و الاثم فی الاخلاق» و «رساله العهد» را نگاشته است. آنچنانکه در مقدمه شفا گفته است فشردهای از علم اخلاق و سیاست را در انتهای علم مابعدالطبیبه که از اقسام حکمت نظری است، آورده است. ابن سینا خود تقسیم خویش را رعایت نکرده است. اگر سیاست حکمت عملی است جایش در الهیات شفا نیست، و اگر جایش در الهیات شفا است، دیگر تقسیم حکمت عملی و نظری به چه معنا است؟
ابن سینا تقسیم نُه جزئی منطق این رساله را در آثار منطقی خود رعایت کرده است.
آثار ریاضی شیخالرئیس حاکی از انطباق آنها با تقسیمبندی رباعی او در این رساله است.
ادامه دارد…
منابع:
قرآن کریم
احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقائیس اللغه، طبع عیسی البابی الحلبی، قم، ۱۴۰۶ (طبع افست).
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ کتاب الشفاء، مراجعه ابراهیم مدکور، قاهره، ۱۹۶۰-۱۹۵۰؛ طبع افست: قم، ۱۴۰۵، ۱۰ جلد.
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ الهیات دانشنامه علائی؛ تصحیح و تحشیه محمد معین، همدان، ۱۳۸۳ ش (چاپ دوم).
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ عیون الحکمه؛ تصحیح عبدالرحمن بدوی، قاهره، ۱۹۵۴٫
ابن سینا، حسین بن عبدالله؛ حکمه المشرقیین؛ تصحیح محبالدین الخطیب و عبدالفتاح القتلان، قاهره ۱۹۱۰٫
ابن ندیم؛ الفهرست، تصحیح محمدرضا تجدد، تهران، ۱۳۸۱ش.
رسائل اخوان الصفاء؛ ۴ جلد، قم، ۱۴۰۵ (طبع افست).
ارسطو، منطق، ترجمه اسحاق بن حنین و یحیی بن عدی، تصحیح بدوی، قاهره، ۱۹۴۹٫
ارسطو؛ متافیزیک، ترجمه شرفالدین شرف خراسانی، تهران، ۱۳۶۶ش.
ارسطو؛ اصول حکومت آتن، ترجمه و تحشیه باستانی پاریزی، با مقدمه غلامحسین صدیقی، تهران، ۱۳۵۸ ش.
ابومنصور محمد بن احمد الازهری، تهذیب اللغه؛ تحقیق احمد عبدالحلیم بیرونی، قاهره، بیتاریخ.
عبدالرحمن بدوی؛ مخطوطات أرسطو فی العربیه، قاهره، ۱۹۵۹٫
عبدالرحمن بدوی، افلاطون فی الاسلام، تهران، ۱۳۵۳ ش.
عثمان بکار؛ طبقهبندی علوم از نظر حکمای مسلمان، ترجمه جواد قاسمی، با مقدمه سید حسین نصر، مشهد، ۱۳۸۱ش.
علی بن ابی القاسم زید بیهقی؛ تتمه صوان الحکمه/ تاریخ حکماء الاسلام، تصحیح محمد شریف، لاهور، ۱۳۵۱٫
اسماعیل بن حماد جوهری؛ الصحاح (تاج اللغه و صحاح العربیه)؛ تحقیق احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶٫
احمد بن قاسم ابن ابی اصیبعه سعدی خزرجی؛ عیون الانباء فی طبقات الاطباء، تصحیح اوجست مولر، قاهره ۱۲۹۹٫
محمد بن احمد خوارزمی؛ مفاتیح العلوم؛ ترجمه حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۲ش.
محمدتقی دانشپژوه، فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۳۴۸ش.
محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار؛ فهرست کتابخانه ملک، ج ۷، مشهد، ۱۳۸۰٫
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۵و ۱۳۸۵ش؛ شرف خراسانی: مدخل ارسطو؛ تقی بینش: مدخل ارغنون؛ حمیده نورانینژاد: مدخل تدبیر منزل.
علیاکبر دهخدا، لغت نامه؛ تهران، ۱۳۷۳ش.
شمسالدین محمد شهرزوری؛ رسائل الشجره الالهیه فی علوم الحقائق الربانیه، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۸۳ ش.
ابوالحسن علی بن قاضی یوسف قفطی؛ إخبار العلماء بأخبار الحکماء به گزارش محمد بن علی زورونی، تصحیح لبرت، لایپزیک ۱۹۰۳٫
سید جواد طباطبائی؛ زوال اندیشه سیاسی در ایران، گفتار در مبانی نظری انحطاط ایران؛ ویراسته جدید، تهران، ۱۳۸۳٫
خواجه نصیرالدین طوسی؛ اساس الاقتباس؛ تصحیح مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۱ش (چاپ سوم).
خواجه نصیرالدین طوسی؛ اخلاق ناصری؛ تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، ۱۳۵۶ش.
خواجه نصیرالدین طوسی؛ رساله اقسام الحکمه، تلخیص المحصل (نقد المحصل) به انضمام رسائل و فوائد کلامی، باهتمام عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹٫
ابوالحسن محمد عامری؛ الاعلام بمناقب الاسلام؛ تصحیح احمد عبدالحمید غراب، همراه با ترجمه فارسی، تهران، ۱۳۶۷ش.
ابوالحسن محمد عامری؛ کتاب السعاده والاسعاد؛ تصحیح احمد عبدالحلیم عطیه، قاهره، بیتاریخ.
ابوحامد محمد بن محمد غزالی؛ مجموعه رسائل الامام الغزالی (الرساله اللدنیه، کتاب المنقذ من الضلال، …)، بیروت، ۱۴۰۶٫
امام محمد غزالی؛ کتاب احیاء علوم الدین، تصحیح عبدالعزیز سیروان، بیروت، بیتاریخ.
امام محمد غزالی؛ مقاصد الفلاسفه، تصحیح سلیمان دنیا، قاهره، ۱۹۶۴٫
ابوحامد محمد غزالی؛ جواهر القرآن و درره، تهران، ۱۳۶۷ش.
ابونصر فارابی؛ رساله التنبیه علی سبیل السعاده، تصحیح سحبان خلیقات، اردن، ۱۹۸۷٫
ابونصر فارابی؛ کتاب احصاء العلوم، تحقیق عثمان امین، قاهره، ۱۹۴۹٫
ابونصر فارابی؛ ما ینبغی ان یقدم قبل تعلم فلسفه ارسطو، قاهره، ۱۳۲۸٫
ابونصر فارابی؛ الفصول المنتتزعه، تصحیح فوزی متری نجار، بیروت، ۱۹۷۱٫
فخرالدین رازی؛ جامع العلوم یا یا حدائق الانوار فی حقائق الاسرار معروف به کتاب ستینی، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، ۱۳۴۶ش.
قطبالدین محمود بن مسعود شیرازی؛ دره التاج لغره الدباج، جلد اول، تصحیح محمد مشکوه، تهران، ۱۳۱۷ش.
قنواتی، الاب، جورج شهاته، مؤلفات ابن سینا، قاهره، ۱۹۵۰٫
فردریک کاپلستون؛ تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمه سید جلالالدین مجتبوی، تهران، ۱۳۶۸ ش.
محسن کدیور و محمد نوری؛ مأخذشناسی علوم عقلی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۹ش.
محسن کدیور؛ کتابشناسی جامع ابن سینا، تهران، ۱۳۸۷ش (در دست انتشار).
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی؛ رسائل الکندی الفلسفیه، محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۹۵۰٫
مسعودی؛ التنبیه و الاشراف، لیدن، ۱۹۵۶٫
محمد معین؛ حاشیه بر برهان قاطع، تهران، ۱۳۴۲ش.
مهدوی، یحیی؛ فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا، تهران، ۱۳۳۳ش.
Allan، D. J.، Aristote le philosophe، traduit de l» angiais par Ch. Lefevre، Lovain، Paris، ۱۹۶۲.
Brockelmann، Geschichte der Arabischen Literature
During، I.، Aristotle in the ancient biographical tradition، Goteborg، ۱۹۵۷.
Ergin، Osman; Ibnisina bibliografyasi، Istanbul، ۱۹۵۶.
Gohlman، Wiliam، E.، The Life of Ibn Sina (A Critical Edition and Annotated Translation)، Albany، New York، State University of New York، press، ۱۹۷۴.
Janssens، Jules، L. ; Annotated Bibliography of Ibn Sina (۱۹۷۰- ۱۹۸۹)، Leuven University press، ۱۹۹۱.
Khanbagi، Ramin; Ibn Sīnā (Avicenna): A Comprehensive Bibliography، Second edition، Tehran، Iranian Institute of Philosophy، ۲۰۰۸.
Laertius، Diogenes; Lives of Eminent Philosophers، with an English translation by R. D. Hicks، Harvard University Press، ۱۹۷۲.
Lerner، Ralph & Muhsin Mahdi، Medieval Political Philsophy: A Sourcebook، New York: Free Press of Glencoe; Toronto: Collier-Macmillan، ۱۹۶۳.
متن رساله اقسام الحکمه
منبع: دوفصلنامهٔ جاویدان خرد، سال پنجم، شماره اول، دوره جدید، زمستان ۱۳۸۷، ص۳۵ تا ۱۳۷- نویسنده آقای محسن کدیور