دوم: حکمت عمادیه یا شرح فارسی الدره الفاخره عبدالرحمن جامی:
«چنین گوید… بدیعالملک میرزا… از بدو عمر طالب استماع مطالب عالیه، وحدت و مصاحبت اهل حکمت و معرفت بود و پیوسته در خاطر داشت که شاهد اصول مطالب حکمت را به فارسی نگارد به طریقه که مرسوم بر طریق قویم و نهج مستقیم استاد الحکمه و متقّن طریقه التوحید و المعرفه اکمل المتقدمین و افخر المدققین و اوحد الموحدین العارف الکامل والحکیم الواصل الی درجه ما نالها السابقون و لم یدرکها اللاحقون مرحوم آخوند ملاصدرا شیرازی قدّس سرّه که مختار علمای حکمت و مدققین الهیین این عصر است تا طالبان را صراطی مستقیم و راغبان را میزانی قویم باشد و این بنده محتاج به فضل ربه الکریم را موجب اجری و در عالم یادگاری باشد. تا در سنه یکهزار و سیصد و هفت هجری موفق شد که رساله موسومه بدره الفاخره را که تألیف مولانا المحقق المدقق العارف الکامل ملا عبدالرحمن جامی علیهالرحمه میباشد و جامع اصول مطالب و عمده مقاصد در این علم است، در خدمت جناب عمده الحکماء الالهیین و قدوه الفضلاء المتألهین، الوحید الموحد و الفرید المتفرد، المدرس فی المعقول و المنقول و الفروع و الاصول آقای آقا میرزا علیاکبر یزدی دامت افاداته استفاده نمود، و آنچه شنیده بود مرتب نموده، شرح بر آن رساله مقرر داشت. و به ملاحظه و صحت استاد رساند… بحمدالله کتابی شد نافع و جامع و او را حکمت عمادیه موسوم نمودم». (موسوی بهبهانی، ۱۳۵۸، ص۱۱۸ـ۱۱۷)
این دو کتاب سند گویایی بر تسلط بدیعالملک میرزا عمادالدوله بر فلسفه و عرفان اسلامی و تعلق خاطر وی به حکمت متعالیه صدرالمتألهین است.
سومین اثر عمادالدوله چهار نامه وی به حاج میرزا حسن امینالضرب در سال ۱۳۰۶ق (۱۸۸۹م) است. (مجتهدی، ۱۳۵۵) این نامهها نشان میدهد که عمادالدوله اولاً با زبان فرانسوی آشنا بوده، نه تنها اطلاعات او در حد خواندن در زبان فرانسه اندک نبوده است، بلکه رسمالخط فرانسوی او بسیار پخته و زیبا است (پیشین). ثانیاً از فلسفه اروپایی نیز بیاطلاع نبوده است. بدیعالملک میرزا با اصرار فراوان به دنبال دستیابی به کتابی فرانسوی به نام «زمان و مکان نامتناهی» نوشته فرانسوا ماری آگوست اِوِلِن (۱۹۱۰ـ۱۸۳۰) منتشره در ۱۸۸۰ است. منظور وی کتاب «امر نامتناهی و کمیت، بررسی درباره مفهوم نامتناهی در فلسفه و در علوم» است:
(Infini et Quantité etude: sur le concept de l» infini en philosophie et dans les sciences) Francois Jean-Marie Auguste Evellin
اینکه عمادالدوله بدنبال کتابی فلسفی به زبان فرانسوی بوده که کمتر از ده سال قبل از آن منتشر شده جالب توجه است. هر چند از این نامهها بدست نمیآید که آیا وی بالاخره کتاب را دریافت کرده یا نه. اولن بیشتر به کتاب دیگر «عقل محض و تعارضات» (۱۹۰۷) (La Raison Pure et Les antiomies) شناخته میشود. وی به لحاظ فلسفی به جریان نوکانتیان فرانسوی تعلق دارد که ویژگی آن حفظ اعتبار علم و اصل جبر علمی در کنار اعتبار ایمان و اختیار به لحاظ اخلاقی است. در این جریان فلسفی ژول لاشلیه Lachelier و شارل رنویه Renouvier از اولن مشهورترند. اولن در مورد تعارضات کانت تفسیری خاص خود دارد. هر چند در مجموع از پیروان رنوویه بشمار میرود.
اولن قائل به «اصالت امر متناهی» است، ولی با توسل به ایمان از نخستین تعارض کانت خارج نمیشود. او معتقد است میان امر متناهی و نامتناهی تقابل واقعی وجود ندارد و فقط امر متناهی اثباتشدنی است، اما وضع مقابل آنها (کمیت نامتناهی) جنبه توهمی دارد و فقط با قائل شدن به «اصالت امر متناهی» میتوان وجود ثابتی را در نظر گرفت و معنویتی به آن بخشید، یعنی آن را صاحب عقل و اختیار دانست. اولن با پذیرش «اصل امتناع تناقض» در تعارضات چهارگانه کانت معمولاً حکم اول را مطابق فاهمه دانسته و پذیرفته و حکم دوم را تخیلی قلمداد کرده مردود شمرده است. (پیشین)
چهارمین اثر بدیعالملک میرزا عمادالدوله دو رشته سؤال فلسفی است که وی کتباً از اساتیدش مطرح کرده است. وی در ۱۳۰۷ (۱۸۹۰) شش سؤال فلسفی خود را ابتدا از استادش میرزا علیاکبر حکمی یزدی و سپس با افزودن یک سؤال دیگر (سؤال هفتم) برای بار دوم از همان استاد و سپس از فیلسوف شاخص آن دوران آقا علی مدرس طهرانی میپرسد. چند سال ـ بعد که دیگر آقا علی مدرس در قید حیات نیست ـ عمادالدوله دومین رشته سؤالات خود را در قالب شانزده سؤال جدید فلسفی از میرزا علیاکبر مطرح میکند. (متن کامل هر دو رشته سؤال: مجتهدی، ۱۳۷۹، ۲۷۹ـ۲۷۰) سؤالات عمادالدوله سؤال از تطبیق دو سنت فلسفی است که خود پرسشگر آنها را حکمای شرق و حکمای اروپ نامیده است. سؤالات عمادالدوله علیرغم کمحجمی در سنت فلسفه ایرانی اسلامی بیسابقه است. این سؤالات پرسش از مباحث کلامی از یک سو و مبانی علم جدید از سوی دیگر است و در هر دو سو متعلق به عصر جدید است. توضیحات تحلیلی عمادالدوله نشان از تبحر وی در مسائل مورد سؤال دارد و نشان میدهد که وی بیشتر نظر خاص مخاطب را جویا است نه لزوماً جواب سؤال را.
این دو رشته سؤال به لحاظ موضوعی به شش محور قابل تقسیم است: حقیقت ذات باری، مکان و زمان و ماده، علم و صفات خداوند، جبر و اختیار و حسن و قبح و ظلم و عدل، هدف و غایت از خلقت، و بالاخره طبقهبندی فلاسفه غرب در مقایسه با حکما و متکلمین مسلمان. (مجتهدی، پیشین، ۲۸۱ـ۲۸۰) عمادالدوله تنها در سؤال هفتم رشته سؤالات اول مستقیماً نام چند فیلسوف بزرگ غربی از جمله کانت را به میان آورده، اما تأمل دقیقتر در محتوای دیگر سؤالات وی نشان میدهد که تعارضات کانتی دغدغه اصلی وی در اکثر سؤالها بوده است. در رشته سؤالات اول، سؤال دوم و سوم عمادالدوله تا حدودی تعارض اول فلسفه کانت یعنی تناهی یا عدم تناهی زمان و مکان را بخاطر آورد. سؤال چهارم و پنجم عمادالدوله تا حدودی با تعارض سوم و چهارم فلسفه کانت یعنی علیت فاعل مختار یا تبعیت جهان از قوانین طبیعی و جبری و وجود یا عدم واجب الوجود مطابقت دارد. محور پرسش ششم علت غایی است که با دلیل طبیعی و کلامی کانت قابل مقایسه است. (مجتهدی، ۱۳۵۵) سؤال هفتم (از رشته اول سؤالات) عمادالدوله نخستین متن فارسی است که به فلسفه کانت پرداخته است:
«هفتم، حکمای فرنگ مثل متکلمین این مملکت قائلند به خالقی قدیم و علیم و ابدی و ازلی مجتمع جمیع صفات کمالیه و صفات را عین ذات میدانند و عباد را مسئول در اعمال و عالم را بهترین اقسام ممکنه الایجاد میدانند با آنکه منافی نظم را قائلند باز بهترین اقسام دیگر دانستهاند و براهین آنها همان براهینی است که حکما و متکلمین ایران بیان کردهاند. از جمله حکمای فرنگ به این اعتقاد «دکارت» (بکسردال و سکون راء) و «باکن» (بضم کاف و سکون نون) و «لبنیز» (بکسر لام و سکون باء و کسر نون و سکون یاء وزاء) و «فنلن» (بکسر فاء و نون و ضم لام و سکون نون) و «بوسوت» (بضم باء و سکون واو و ضم سین و سکون واو و تاء).
فرقه دیگر از حکمای فرنگستان قائل به خالق متجمع آن صفات کمالیه نیستند، بلکه به خالقی معتقد نیستند و میگویند که قوه و ماده قدیم و لایفنی بوده و هست که آن قوه و ماده از یکدیگر منفک نمیشوند. یعنی ماده بیقوه و قوه بیماده ممکن نیست و از توافق ماده و قوه این عالم ترکیب شده و میشود و آنچه شده و آنچه خواهد شد، مثل حکمای آلمان که مشهور آنها «کان» (به فتح کاف و سکون نون) و «فیشت» (بکسر فاء و سکون یاء و شین و تاء).
فرقه دیگر میگویند یک وجود است که به صور مقتضیه ظهور و بروز دارد و آنچه دیده میشود شئونات و بروزات اوست لاغیر، ازلی و ابدی در تمامی کمال، و این فرقه کم هستند.
آنچه در این سؤالات عرض شد هیچیک غیر آنچه ظاهر شرع انور است اعتقاد نویسنده و سائل نیست. در بعضی مواضع به طور نسبت به خود اعتقادی را عرض کرده محض طریق سؤال است که مطلب معلوم شود» (مجتهدی، ۱۳۷۹، ص۲۷۳)
نخستین استعمال نام کانت به فارسی همانند تلفظ دیگر فلاسفه غربی، خبر از ضبط نادرست آنها میدهد، و این برخلاف دستخط فرانسوی برخی عبارات در نامه عمادالدوله به امینالضرب حاکی از کماطلاعی وی در این حوزه است. به لحاظ محتوایی عمادالدوله فلاسفه فرنگ را به سه دسته تقسیم کرده است:
دسته اول همانند متکلمین ایرانی به خالق قدیم قائلند، صفات را عین ذات میدانند و آدمیان را مسئول اعمال خود. و عالم را بهترین قسم جهان ممکن میشمارند. به نظر وی دکارت، بیکن، بوسوئه، لایب نیتز و فنلن در این دسته قرار میگیرند.
دسته دوم به خالقی معتقد نیستند، بلکه به ماده و قوه قدیم فناناپذیر باور دارند و جهان را توافق چنین ماده و قوهای میشمارند. به نظر وی کانت و فیخته در این دسته قرار میگیرند.
دسته سوم به یک وجود واحد قائلند که به صور مقتضیه ظهور و بروز دارد و آنچه دیده میشود شئون و بروز اوست. او این فرقه را کمتعداد میشمارد و نام قائلان آن را ذکر نمیکند، ولی ظاهراً مرادش هگل و اسپینوزا است.
«از طبقهبندیای که عمادالدوله از فلاسفه بزرگ غرب کرده به خوبی پیداست که نه فقط با متون اصلی غربی آشنایی نداشته است، بلکه اگر هم از یک کتاب درسی مقدماتی استفاده کرده باشد، باز در چند مورد دچار اشتباه فاحشی شده است خاصه در مورد کانت و فیخته که معلوم نیست به چه دلیل موجهی آن دو را جزء فرقه دوم آورده است. اگر منظور وی عدم اعتقاد به خداوند و مادهانگاری است، مادیون و طبیعیون قرن هجدهم از قبیل لامتری (Lamettrie) و هلوتیوس (Helvetius) میبایست ذکر شوند، نه کانت و فیخته». (مجتهدی، ۱۳۵۵)
چه بسا بتوان برداشت عمادالدوله را اینگونه تأویل کرد که به نظر کانت معرفت انسانی دارای ماده و صورتی است و وجود خداوند را نمیتواند به اثبات برساند و ذهن انسانی درباره مسائل مابعدالطبیعه دچار تنازع احکام میشود. در نهایت به نظر نمیرسد بدیعالملک میرزا در اینجا به مفهوم کانتی کلمه به بحث المعرفه توجه اصلی داشته یا مفهوم عمل اخلاقی را به معنایی که مورد نظر فیخته بوده دریافته باشد. (مجتهدی، ۱۳۷۹، ص۲۸۶)
در مجموع عمادالدوله اگر چه در مورد افکار فلاسفه جدید کلیاتی میدانسته ولی اطلاعاتش تخصصی و دقیق نبوده است. بهویژه اطلاعاتش درباره کانت صحیح و کافی نبوده است، ولی به هر حال به بعضی مسائل زیربنایی در رابطه کلام سنتی و علم جدید توجه داشته و طرح این سؤالات بهویژه سؤال هفتم علیرغم برخی نواقص به عنوان گام اول در حوزه فلسفی کانت در ایران بسیار مهم ارزیابی میشود. پرسشهای بدیعالملک میرزا نخستین کوشش در راه آشنایی فلسفه صدرایی با فلسفه کانتی است.
۴. بدیعالملک میرزا با طرح شش سؤال (فاقد سؤال مورد نظر درباره کانت و دیگر فلاسفه غرب) آنها را نخستینبار از استادش میرزا علی اکبر حکمی یزدی پرسید. حکیم یزدی تنها به چهار سؤال اول پاسخی موجز داد و متذکر شد که پاسخ سؤالهای پنجم و ششم از پاسخهای پیشین دانسته میشود. (متن نخستین جوابیه به پرسشهای بدیعالملک: محقق داماد، ۱۳۷۸، ص۱۶۴ـ۱۵۵). بدیعالملک که ظاهراً پاسخهای کوتاه استاد خرسندش نساخته بود پس از دریافت جوابیه اول، سؤال دیگری (همان سؤال هفتم حاوی نام کانت) به سؤالات قبلی افزود و بار دیگر از استاد تقاضای جواب کرد. میرزا علیاکبر در پاسخ سؤال هفتم فرقه اول حکمای غرب قائل به خالق قدیم را موافق با رأی متکلمین و حکمای اسلام، و فرقه سوم قائل به شئونات و بروزات وجود را مذهب حکمای اسلامی و صوفیه و حکما دانست، بدون اینکه کمترین اشارهای به آرا و فلاسفه جدید اروپایی بنماید. درباره فرقه دوم که به نظر پرسشگر رأی کانت و فیخته میباشد مینویسد:
«مذهب فرقه دیگر که به خالقی معتقد نیستند، مذهب دهریین و طبیعیین است که دهریین وجود عالم را به بخت و اتفاق آن اجزاء فراهم آمده و این عالم از سماوات و ارضین ترکیب یافته و محتمل است عوالم دیگر غیر این عالم نیز ترکیب گردیده و موجود باشد. و طبیعیین وجود عالم را به طبیعت نسبت دادهاند و عالم را قدیم و صاحب طبیعت کلیه میدانند که بلاشعور و اراده منشأ آثار قدیمه و حادثه است، و قائلاند به هیولی و صورت جسمیه و صور نوعیه. و ماده قدیمه در نزد فرنگیان عبارت از اجزای لایتجزا است که در خارج قابل قسمت نیستند و در ذهن قابل قسمتاند، و قوه قدیمه و قوه واحده نباشد. بلکه قوای کثیره باشد که عبارت است که از صور نوعیه آن اجزاء و صور نوعیه دیگر که صور مرکبات باشد، حادث باشند. و توافق ماده و قوه که قائلاند، ممکن است به حسب اتفاق گفته باشند، و ممکن است به حسب تجاذب آن اجزاء گفته باشند لیکن اتفاق چون باطل است که تجاذب آن اجزاء یکدیگر را این کرات متحرکه متشتته در جو فراهم آمد، به تفصیلی که محل مقتضی ذکر آن نیست». (مدرس حکمی یزدی، ۱۳۶۵، ص۱۴۱ـ۱۴۰)
تأمل در این پاسخ نشان میداد که اطلاعات مجیب درباره کانت و دیگر فلاسفه اروپایی از اطلاعات سائل هم کمتر است.
۵. بدیعالملک برای سومین باز سؤالات هفتگانه را برای پاسخگویی به محضر حکیم مؤسس آقاعلی مدرس (۱۸۸۹ـ ۱۸۱۸) میفرستد. آقاعلی به تفصیل به سؤالات شاهزاده فاضل پاسخ میگوید و نام کتاب خود را به افتخار پرسشگر «بدایع الحکم» میگذارد:
«شاهزاده مفخم، امیرزاده معظم، نواب مستطاب اشرف، عمادالدوله بدیع الملک میرزا ابن عمادالدوله امام قلی میرزا ابن محمد علی میرزا الملقب بدولتشاه بن فتحعلی شاه قاجار اسکنهم فی اعلی الجنان لازالت لواء امارته مرفوعه و اعلام ایالته منصوبه، از آنجا که نظر به فطرت سنیه اصلیه و استعداد و قابلیت جبلیه و کمالات کسبیه و فضایل نفسیه و معالم عقلیه و حسن حیرت و صفای طویت و سریرت، میل تام و رغبت تمام در تحقیق حقایق عرفانیه و معارف یقینیه و کشف اسرار آیات قرآنیه و بیان معضلات احادث نبویه و تبیان مشکلات آثار ولویه داشته و علی الدوام با فضلای نامدار و علمای عالی مقدار در این ابواب مصاحبت و مکالمه فرموده و از تحقیقات مطالب عالیه ابتهاج و مسرت والتذاذ دارند، چند مسأله از مسائل حکمت الهیه به صورت سؤال مرقوم فرموده، نزد این حقیر فقیر شهیر به آقاعلی مدرس طهرانی ولد مرحوم مغفور ملاعبدالله مدرس زنوزی انفاذ فرمودند که به اندازه قلیل بضاعتی که در حکمت الهیه دارد جواب نویسد، لذا بقدر حوصله و استعداد خود هر یکی را جوابی نوشته مجموع را رساله کرد و «بدایع الحکم» نام نهاد» (مدرس طهرانی، ۱۳۱۴، ص۵)
بدایع که در آخرین ماههای حیات آقاعلی در ۱۳۰۷ نگاشته شده، هفت سال بعد در ۱۳۱۴ (۱۸۹۶) در تهران منتشر شده است. بدایع از سه زاویه قابل توجه است: اول، این کتاب مهمترین تألیف آقاعلی و پس از اسفار یکی از معتبرترین کتب حکمت متعالیه است. تقریرهای استادانه حکیم مؤسس از مباحث مختلف الهیات بالمعنی الاخص در بدایع نمایی با عظمت از اندیشه فلسفی اسلامی ارائه میکند. بیشک بدایع اگر تبویب و تنظیم مناسبتری داشت جای خود را در حوزههای فلسفی باز میکرد. دوم این کتاب یکی از مهمترین کتب فلسفی به زبان فارسی به شمار میآید. بدایع معتبرترین نماینده حکمت متعالیه در زبان فارسی است. سوم، صفحات پایانی بدایع الحکم نخستین جلوه مواجهه فلاسفه مسلمان با آراء فلاسفه پس از رنسانس غرب را به نمایش میگذارد.
«اگر بدایعالملک میرزا عمادالدوله در آخرین سؤال خود اسامی فلاسفه بزرگ غرب را ذکر کرده است، کار او نه جنبه تفننی داشته و نه جنبه فضلفروشی، بلکه از ابتدا اقلاً به نحو ذهنی برای خود او مقایسه میان افکار فلاسفه غرب و سنت تفکر اسلامی ایران مطرح بوده است و بدین معنی در حد نیت پنهانی او میتوان کتاب بدایعالحکم را به معنایی نخستین کتاب فلسفه مقایسهای میان تفکر شرق و غرب در ایران دانست. شاید هم بتوان گفت این کتاب محل برخورد و تلاقی فلسفهای از نوع کانت اروپایی و سنت نوع ملاصدرایی شرق است». (مجتهدی، ۱۳۵۵)
علیرغم پاسخ بسیار مفصل آقاعلی به دیگر سؤالها، پاسخ پرسش هفتم از چند سطر تجاوز نمیکند. وی درباره فرقه دوم از فلاسفه غرب متذکر شده است:
«و قوه و مادهای که بعضی حکماء و فرنگ قائلند که صورت را حالّ و هیولی را محل میدانند و میگویند هر یک به دیگری محتاج باشد به طوری که دور لازم نیاید یعنی هیولی به ذات صورت مطلقه محتاج باشد به هیولی، و همه اجسام از این دو مرکبند و میانه این دو تلازم بود و از هم منفک نشوند، لکن این مطلب مستلزم نباشد انکار واجبالوجود را جل جلاله چنانکه حکماء و منشاء باقول به این مطلب اثبات واجب الوجود به براهین قاطعه کردهاند» (مدرس طهرانی، ۱۳۱۴، ص۲۷۷)
پاسخ آقاعلی نشانی از اطلاع وی از فلسفه کانت ندارد، در سرتاسر کتاب بدایعالحکم بلکه در مجموعه مصنفات حکیم مؤسس نکتهای که حاکی از توجه یا اطلاع وی به فلسفه جدید غرب بهویژه آراء ایمانوئل کانت باشد به چشم نمیخورد، و با اطمینان میتوان گفت هیچ مدرکی دال بر اطلاع مدرس طهرانی از فلسفه کانت در دست نیست. پرسشهای نسبتاً دقیق (حداقل در غیر سؤال هفتم) بدیعالملک در بحث تطبیقی فلسفه صدرایی و فلسفه کانتی بهواسطه کماطلاعی حکیمان ایرانی از فلسفه غرب پیگیری نشد. ضمناً احتمال پیشگفته درباره امکان پرسشگری آقاعلی و آقاعلیاکبر درباره فلسفه کانت از کنت دوگوبینو حداقل در آثار این دو حکیم شاهد صدقی ندارد.
۶. نمونه دیگری که بر آشنایی نخبگان ایرانی با آراء کانت قابل ذکر است استنادهای افضلالملک شیخ محمود کرمانی (۱۳۲۲ـ۱۲۶۷ه. ق.) در شرح آراء دکارت به کانت است. وی رساله «گفتار در روش» را چهل و دو سال پس از نخستین ترجمه در ۱۳۲۱ قمری (۱۹۰۸م) تحت عنوان «نطق» از ترکی به فارسی برگردانید. (نسخه خطی کتابخانه ملک، ش ۶۱۷۲) افضلالملک علاوه بر ترجمه متن رساله، شرح و تفسیری نیز بر آن افزوده است. این شرح و تفسیر نیز از ترکی ترجمه شده و نویسنده آن همانند مترجم ترکی ناشناس است. به هر حال این شرح و تفسیر از فردی مسلط به فلسفه دکارت، آشنا با منتقدان دکارت و مطلع از دیگر فلاسفه بزرگ اروپایی از جمله کانت به رشته تحریر درآمده است. (مجتهدی، ۱۳۶۲) [در قطعات منتخب منتشر شده استناد به کانت نیامده، برای یافتن این مستندات میباید به نسخه خطی (متن کامل) مراجعه کرد.]
۷. مرحله اول آشنایی ایرانیان با کانت را در نکات زیر میتوان خلاصه کرد:
۱. به گزارش کنت دوگوبینو در دهه هفتم قرن نوزدهم برخی نخبگان ایرانی با نام کانت آشنا بودهاند و درباره مسلک فلسفی کانت از وی سؤال کردهاند.
۲. نخستین ایرانی که از طریق برخی فلاسفه نوکانتی همچون اولن با آراء کانت آشنایی مقدماتی داشته، بدیعالملک میرزا است وی در ۱۳۰۶ (۱۸۸۹) با طرح هفت سال تحت تأثیر تعارضاتی کانتی، نخستینبار نام کانت را هر چند نادرست استعمال کرد و در دستهبندی سهگانه از فلاسفه غربی درباره اعتقاد به خداوند، نام کانت را به غلط در زمره منکران خداوند و معتقدان به ماده و قوه قدیم به کار برد.
۳. در پاسخهای دوگانه میرزا علیاکبر حکمی یزدی و کتاب پراهمیت بدایعالحکم آقاعلی مدرس طهرانی نشانهای از اطلاع ولو اندک حکیمان ایرانی از فلسفه کانت مشاهده نمیشود.
۴. در شرح رساله گفتار در روش دکارت که توسط افضلالملک کرمانی در سال ۱۳۲۱ (۱۹۰۸) از ترکی به فارسی ترجمه شده است، استنادهایی به آراء کانت مشاهده میشود.
۵. در مجموع در هفتاد و پنج سال اول آشنایی ایرانیان با کانت، آشنایی گذار و مقدماتی است و به دشواری میتوان گفت از حد اسم فراتر رفته است. تنها ایرانی که به برخی تعارضات کانت التفات کرده است بدیعالملک میرزا است.
ادامه دارد…
منابع:
آپل، ماکس، شرحی بر «تمهیدات» کانت، مقدمهای بر فلسفه انتقادی، جلد اول: مسأله اصلی نظریه شناخت؛ ترجمه محمدرضا حسینی بهشتی، تهران، ۱۳۷۰، نشر دانشگاهی.
آدمیت، فریدون؛ ۱۳۶۲، امیرکبیر و ایران، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ هفتم.
آزمایش، سید مصطفی [گردآوری و تدوین]؛ ۱۳۸۳، عرفان ایران (مجموعه مقالات)، انتشارات حقیقت، جلد۱۸، مقاله «فرزند عرفان و فرزندزاده عشق: میرزا هادی خان حائری «به قلم منوچهر صدوقیسها، صفحه ۹۶ تا ۱۱۳، پاورقی صفحه ۱۰۴ به امضای «عرفان ایران»، [با تشکر از دکتر شهرام پازوکی که مرا به این رساله راهنمایی کرد].
اسحاق، محمد؛ ۱۳۷۱؛ سخنوران نامی ایران، تهران، انتشارات طلوع.
بدوی، عبدالرحمن؛ ۱۹۸۱، دراسات و نصوص فیالفلسفه والعلوم عندالعرب، بیروت، المؤسسه العربیه الدراسات والنتشر.
بوشهریپور، هرمز؛ ترجمهای نامفهوم از کتاب کانت، نشر دانش، سال چهارم، شماره ششم، مهر و آبان ۱۳۶۳، صفحه ۵۲ ـ۵۰٫
جمالی، حسین، عقل و نظم سیاسی در فلسفه سیاسی کانت، رساله دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی: استاد راهنما: دکتر عباس منوچهری، دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۸۰٫
جمالزاده، سید محمدعلی، میراث گوبینو، مجله یغما، سال ۱۳۴۰٫
حائری، عبدالحسین؛ ۱۳۶۷، نخستین رویاروئیهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی مغرب، تهران، انتشارات امیرکبیر.
حائری یزدی، مهدی؛ ۱۳۶۰، کاوشهای عقل نظری، تهران، ویرایش دوم، شرکت سهامی انتشار.
دورانت، ویل؛ تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، تهران، ۱۳۴۹، چاپ چهارم، شرکت سهامی کتابهای جیبی.
راسل، برتدراند؛ تاریخ فلسفه غرب، ترجمه نجف دریابندری، تهران، ۱۳۶۵، نشر پرواز، چاپ پنجم.
ژیلسون، اتین، روح فلسفه قرون وسطی، ترجمه علیمراد داوودی، تهران ۱۳۶۶، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
سالیوان، راجر، اخلاق در فلسفه کانت، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، ۱۳۸۰، انتشارات طرح نو.
شعرانی طهرانی، میرزا ابوالحسن؛ فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه (مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه اروپا در الهیات و تجرد نفس و تطبیق اصطلاحات) تهران، تیر ۱۳۱۶، کتابخانه و چاپخانه دانش، ۴۷ صفحه، (با تشکر از دکتر شهرام پازوکی که علاوه بر راهنمایی به وجود این رساله، نسخهای از آن را در اختیارم نهاد).
شرف، شرفالدین خراسانی؛ از برونو تا کانت، ویرایش دوم، ۱۳۷۶، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
صانعی درهبیدی، منوچهر، رشد عقل، ترجمه و شرح مقاله کانت با عنوان معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی، تهران، ۱۳۸۴، انتشارات نقش و نگار.
صفا، ذبیحالله؛ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، تهران، ۱۳۵۶، چاپ ششم، انتشارات امیرکبیر.
صدوقیسها، منوچهر؛ تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۵۸، انتشارات انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران.
فروغی، محمدعلی؛ سیر حکمت در اروپا، جلد دوم، ۱۳۱۸، تهران
کانت، مجله ارمغان، سال ۲۴ شماره ۱و۲، تهران، ۱۳۲۸٫
فردید، احمد؛ از کانت تا هایدگر؛ مجله سخن، سال دوم، تهران، ۱۳۲۳، صفحه ۲۰۱ـ۱۹۳ و ۳۷۶ ـ۳۷۰٫
کاپلستون، فردریک؛ کانت، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، ۱۳۶۰، مرکز نشر دانشگاهی.
کانت، ایمانوئل؛ سنجش خردناب، ترجمه میرشمسالدین ادیب سلطانی، تهران، ۱۳۶۲، انتشارات امیرکبیر.
تمهیدات، مقدمهای برای هر مابعدالطبیعه آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، ۱۳۶۷، مرکز نشر دانشگاهی.
بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (گفتاری در حکمت کردار) ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، تهران، ۱۳۶۹، انتشارات خوارزمی.
نقد قوه حکم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران، ۱۳۷۷، نشر نی.
درسهای فلسفه اخلاق، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات نقش و نگار.
فلسفه حقوق، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، ۱۳۸۰، انتشارات نقش و نگار.
فلسفه فضیلت، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، ۱۳۸۰، انتشارات نقش و نگار.
دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، تهران، ۱۳۸۱، انتشارات نقش و نگار.
صلح پایدار، ترجمه محمد صبوری، تهران، ۱۳۸۰، نشریه باوران.
[مقاله] «روشنگری چیست؟ در پاسخ یک پرسش»، ترجمه همایون فولادپور، کلک، شماره ۲۲، دیماه، ۱۳۷۰، تهران.
«در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟» ترجمه سیروس آرینپور، در کتاب: روشنگری چیست؟ نظریهها و تعریفها، تهران، ۱۳۷۶، انتشارات آگاه.
کنت، ایمانوئیل؛ نقد العقل المحض، ترجمه احمد اشیبانی، بیروت، ۱۹۶۰، دارالیقظه.
نقد العقل المحض، ترجمه احمد اشیبانی، بیروت، ۱۹۶۰، دارالیقظه.
مقدمه کل میتافیزیقا مقبله، ترجمه الدکتوره، نازلی اسماعیل حسین، راجعه الدکتور عبدالرحمن بدوی، دارالکتاب العربی للطباعه، والنشر، قاهره، ۱۹۶۸٫
تأسیس میتافیزیقا الاخلاق، ترجمه و قدم له و علق علیه؛ الدکتور عبدالغفار مکاوی، راجعه الدکتور عبدالرحمن بدوی، قاهره، ۱۹۶۵، الدار القومیه للطباعه و النشر.
کدیور، محسن، [مقدمه، تنظیم، تصحیح و تحقیق]، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، ۳جلد، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات اطلاعات.
و محمد نوری؛ مأخذشناسی علوم عقلی (منابع علوم عقلی از ابتدا تا ۱۳۷۵)، ۳ جلد، تهران، ۱۳۷۹، انتشارات اطلاعات.
کربن، هانری؛ تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه سید جواد طباطبایی، تهران، ۱۳۷۳، انتشارات کویر و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران.
(ترجمه، مقدمه و تعلیقات فرانسوی)؛ کتاب المشاعر، تصنیف صدرالدین محمد شیرازی مشهور به ملاصدرا، با ترجمه فارسی بدیعالملک میرزا عمادالدوله، تهران، ۱۹۶۴، قسمت ایرانشناسی انجمن ایران و فرانسه.
مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی، ترجمه و پیشگفتار، دکتر کریم مجتهدی، تهران، ۱۳۸۱، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
کرسون، آندره، کانت، ترجمه کاظم عمادی، تهران، ۱۳۲۸، انتشارات صفی علیشاه، ۸۴ صفحه.
کورنر، اشتفان، فلسفه کانت، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، ۱۳۶۷، انتشارات خوارزمی.
گوبینو، کنت دو؛ مذاهب و فلسفهها در آسیای مرکزی، ترجمه م. ف [فره وشی]، بیتا، بیجا.
لوی، حبیب؛ تاریخ یهود ایران، تهران، ۱۳۳۹، انتشارات بروخیم.
مجتهدی، کریم؛ نخستین ترجمه فارسی گفتار در روش دکارت، مجله راهنمای کتاب، سال ۱۸، شمارههای ۱، ۲، ۳، تهران، فروردین، اردیبهشت، خرداد ۱۳۵۴ (چاپ دوم: کتاب آشنایی ایرانیان، فلسفههای جدید غرب، فصل ۷).
ذکر فلاسفه بزرگ غرب در کتاب بدایع الحکم، مجله راهنمای کتاب، سال ۱۸، شماره ۱۰ـ۱۲، دی و اسفند ۱۳۵۵، (چاپ دوم: کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، فصل ۱۳)
بدیع الملک میرزا عمادالدوله و اولن فیلسوف فرانسوی، مجله راهنمای کتاب، سال ۱۹، شماره ۱۱ـ۱۳، بهمن و اسفند ۱۳۵۵، (چاپ دوم: کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، فصل ۱۴)
قطعاتی چند از یک متن فارسی به قلم افضل الملک کرمانی در تفسیر فلسفه دکارت، مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ۲۵، ش ۱ـ ۵، پائیز ۱۳۶۲، (چاپ دوم: کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، فصل ۱۲)
فلسفه نقادی کانت، تهران، ۱۳۶۳، مؤسسه نشر هما.
نگاهی به فلسفههای جدید و معاصر در جهان غرب (مجموعه مقالات)، تهران، ۱۳۷۳، انتشارات امیرکبیر.
دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر، تهران، ۱۳۷۶، انتشارات سروش.
آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب، تهران، ۱۳۷۹، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
فلسفه در قرون وسطی، مقاله آشنایی غربیان با فلسفههای اسلامی در قرون وسطی، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات امیرکبیر.
محبوبی ارکانی حسین؛ تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۵۴، انتشارات دانشگاه تهران.
محققداماد، مصطفی؛ نخبگان علم و عمل در ایران، تهران، ۱۳۷۸، مرکز نشر علوم اسلامی.
محمودی، سیدعلی؛ فلسفه سیاسی کانت (اندیشه سیاسی در گستره فلسفه نظری و فلسفه اخلاق)، تهران، ۱۳۸۴، نگاه معاصر.
مدرس حکمی یزدی، میرزا علیاکبر؛ رسائل حکمیه، تهران، ۱۳۶۵، وزارت ارشاد اسلامی.
مدرس طهرانی، آقاعلی؛ بدایع الحکم، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۱۴٫
مدرس چهاردهی، مرتضی، دو فیلسوف شرق و غرب، مجله وحید، سال ۵، شماره مسلسل ۵۳، اردیبهشت ۱۳۴۷٫
مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، ج۶، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، ۱۳۷۱، انتشارات صدرا.
مجموعه آثار، ج ۱۴، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات صدرا.
موسوی بهبهانی، علی و نیکولاهیر (تصحیح و مقدمه)، الدره الفاخره فی تحقیق مذاهب الصوفیه و المتکلمین و الحکماء المتقدمین، تألیف نورالدین عبدالرحمن جامی، به انضمام حواشی مؤلف، شرح عبدالغفور لاری و حکمت عمادیه، تهران، ۱۳۵۸، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مکگیل.
نقیبزاده، میر عبدالحسین؛ فلسفه کانت: بیداری از خواب دگماتیسم بر زمینه سیر فلسفه دوران نو، تهران، ۱۳۶۴، مؤسسه انتشارات آگاه.
هارتناک، یوستوس، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ترجمه غلامعلی حداد عادل [و علی حقی] ۱۳۷۶، انتشارات فکر روز.
یاسپرس، کارل؛ کانت، ترجمه میر عبدالحسین نقیبزاده، تهران، ۱۳۷۲، انتشارات طهوری.
فهرست [الکترونیکی] پایاننامههای مرتبط با کانت در دانشگاههای ایران، ۱۳۸۳، تهران، مؤسسه نوارغنون.
Gobineau، Comte de، Carrespondence entre Le comte de Gobineau et La Comte de Prokessh Osten، Plon، Paris، ۱۹۳۳.
Les Religions et Les Philosophies dans L» Asie Contral، Les editions G. Gress rt cie، Paris، ۱۹۲۸.
Schemann، Ludwig; Qullen and Untersuchungen Zum Lebens Gobineaus، Strassbutg، Verlag، Von Korly، Trubner، ۱۹۱۴.
Kant، Immanuel; The Cambridge Edition of the Works of I. Kant، Hekmat Publication Ins، Tehran.
The Critique of Pure Reason، Translated by: Kamp Smith، Hekmat Publication Ist.، Tehran.
The Critique of Pure Reason، Translated by: Werner S. Pluhar، Hekmat Publication Ist.، Tehran.
The Critique of Pure Reason، Translated by: Guyer، Hekmat Publication Ist.، Tehran.
Lectures on Ethics، Hekmat Publication Ist.، Tehran
Opus Postumum، Hekmat Publication Ist.، Tehran
Immanuel Kant: Critical Assessments، Hekmat Publication Ist.، Tehran
منبع: کانت در ایران؛ همایش کانت (مطالعات انتقادی در فلسفهء کانت)؛ مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ۸۳/۹/۲۸؛ مجموعه مقالات سمینار کانت، تهران، ۲۸ تا ۳۰ آذر ۱۳۸۳، ویراستار ضیاء موحد. مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، تهران، ۱۳۸۶، صفحه ۶۷ تا ۱۰۰. آقای محسن کدیور