منصوره حسینی
عبارت رفتار ضد اجتماعی یک افزوده بسیار نوین به دامنه مفاهیم جرمشناسی است. این مفهوم تا پیش از دهه ۹۰ بسیار کم به کار میرفت. اما اشاره به آن با ظهور قانون جرم و بینظمی ۱۹۹۸ به صورت تصاعدی افزایش یافت. این عبارت به رفتاری اشاره میکند که احتمالاً باعث ایجاد اذیت، هشدار یا پریشانی به افرادی میشود که به یک خانواده یکسان به عنوان بزهکار تعلق ندارند.
همانطور که توسط عبارت احتمالاً دیده میشود مفهوم رفتار ضد اجتماعی طیف گستردهای از رفتارها را فرامیگیرد. نمونههای چنین رفتارهایی شامل دیوارنویسی، ناسزاگویی یا تهدید زبانی، خرابکاری، زباله ریختن، گدایی، ضرب و جرح، رفتار مستانه در ملأ عام و بسیاری از موارد دیگر هستند. در واقع، تعریف این واژه را شامل همه رفتارهای زشت همانند سوءاستفاده از آتشبازی، تخلیه زباله و رها کردن ماشین نیز میتوان دانست.
در حقیقت ممکن است گفته شود که مفهوم رفتار ضداجتماعی به رفتاری اشاره دارد که فرد دیگری آن را دوست نداشته یا آن را ناخوشایند میداند و حس شکست اجتماعی را که به ویژه توسط افراد جوان کنترلنشده یا آشوبگر به وی تحمیل شده است، میباشد. ابزار زیادی برای مبارزه با رفتار ضد اجتماعی مانند ارسال اخطار، اخطارنامه کیفری، دستورات مربوط به والدین، دستورات حمایت فردی، حکم بازداشت و پیگیری علیه متصرفین وجود دارد.
شاید دو مورد از بهترین ابزارها، قراردادهای رفتار پذیرفتنی و احکام رفتار ضد اجتماعی باشند.
قراردادهای یادشده، پیمانهای نگاشتهای میان مرتکبین رفتار ضداجتماعی، مقامات محلی، کانون اصلاح و تربیت جوانان و پلیس با مالکین خانهها – سرپرستان – است. اینها قراردادهای داوطلبانهای هستند و به مدت شش ماه اعتبار دارند که ابتداءً برای بزهکاران جوان طراحی شده است که میتواند برای بزرگسالان نیز به کار رود.
دستورات رفتار ضداجتماعی دستورات دادگاهی هستند که الزام حقوقی داشته و افراد را از شرکت در رفتارهای مشخص یا عضویت گروههای خاصی باز میدارند، در حالی که دستور یک دستور مدنی است و منجر به پیشینه کیفری نشده و هرگونه نقض شرایط دستور میتواند منجر به پیگرد کیفری در دادگاه شود.
یکی از جنبههای نگرانکننده این است که احکام رفتار ضداجتماعی نیاز به دقت زیاد در شواهد همانند مجازاتهای کیفری ندارند و میتوانند براساس مدارک شنیدهشده به کار برده شوند. بنابراین نقض دستورات رفتار ضداجتماعی در اولین بار «منجر به سابقه کیفری» میشود و نیاز به بررسی یکسانی از دقت شواهد مورد نیاز در پیگیریهای کیفری ندارد.
جرمشناسان به طور گسترده بر دلایل عصبی، فشارهای اجتماعی، تفاوتهای جنسیتی با عوامل خطر رو به گسترش تمرکز کردهاند. دلایل عصبی به ناهنجاریهای نورولوژیکی خاصی اشاره میکند که منجر به رفتار غیرعادی در میان بخش کوچکی از جمعیت به ویژه مردان مربوط میشود.
رویکرد خطر عامل به مشکلات اجتماعی مانند فروپاشی خانواده یا والدین فقیر، ناکامی در مدرسه، و یا فرار از آن اثر گروههای همسال و مشکلات مربوط به جوامع ازهم گسیخته و ناکارآمد اشاره میکند.
برخی جرمشناسان کوشیدهاند رفتار ضداجتماعی را از دیدگاه بزهکاران جوان ترسیم کنند تا از این شیوه برای نقد سیاست جدید عدالتی نیروی کار جوان استفاده کنند. دیگران نیز درصدد نمایش بعضی از نیروهای سیاسی و اجتماعی حمایتکننده افزایش سیاست مربوط به رفتار ضداجتماعی در بریتانیا بودهاند تا این نیروها را در فضای توسعه اروپایی و آمریکایی قرار دهند. افراد دیگری نیز افزایش آشکار گونههای مشخص چنین رفتارهایی را در فضای فروپاشی روابط اجتماعی، جوامع از هم گسیخته، مصرفگرایی و برتری ایدئولوژی سیاسی نئولیبرال در اواخر سده بیستم و اوایل سده بیست و یکم نشان دادهاند.
تمرکز بر هرچه باشد روشن است که با چنین سرمایهگذاری گسترده بر منابع اقتصادی، سیاسی و دانشگاهی، پدیده رفتار ضداجتماعی به عنوان بعد کلیدی از سیاست عدالت کیفری و پژوهش برای آینده قابل پیشبینی رشد مییابد.
منابع:
کلدی علیرضا، انحراف، جرم و پیشگیری، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال۲، شماره ۳.
میرخلیلی، سیدمحمود، حسانی، جلالالدین (۱۳۹۴)، جرمشناسی (مفاهیم کلیدی)، مارتین اوبراین، مجید یار، انتشارات بهنامی.
گروه فوق تخصصی جامعهشناسی جنایی.