بسم الله الرحمن الرحیم
الان، حالا دیگر هوا رو به بهاره، اسمش را بگذاریم بهار، بهار است، یا اینکه رو به بهار است، یعنی آماده میشود انسان که از حواس موجود نزد خودش استفاده کند یعنی قبلاً نمیتوانست فعالیت کند. حالا چون هوا گرم شد میتواند و همهٔ… در این تقسیمبندی در درجهٔ اول انسان به چیز برمیگردد. اول از چشم شروع میکند. این حالا یک مقداری طبیعی است، یعنی طبیعت جوری کرده که «چشم» زودتر از سایر اعضا شروع به کار میکند. البته سلسلهٔ اعصاب و توجهات یک جور است. یعنی زیاد با هم فرقی زیاد ندارد جز آن فرقهایی که ما در زندگی برایش قائلیم. خب در زندگی همه به «چشم» خیلی بیشتر از هر چیزی اهمیت میدهند، حتی در ادبیات هم خودِ «چشم» یک موقعیتی پیدا کرده و حتی در ترجمهٔ عربیاش «عین» هم یک موجودیتِ خاصی پیدا کرده است که این «موجودیت خاص» را هیچیک از اعضای دیگر ندارند. منتهی خب به همین جهت هم هست که در دستورات گفتند که: چشمتان را پاک نگه دارید یا فرمودند که مثلاً در بعضی موارد «سرتان به زیر باشد» و امثال اینها. اینها منطبق با طبیعت است. البته فرقی نمیکند دعا کسی میکند، دعا، چشمش بسته باشد یا چشمش باز باشد یا در هر حالی اگر «آن حالِ دعا را داشته باشد قبول است» منتها خب گفتند که، وقتی گفتند دعا میخوانید مثلاً «سرتان پایین باشد»، برای اینکه در آن حالت «توجه بهتر پیدا میشود». نه اینکه با دعای دیگری فرق دارد «دعایش، دعا بودنش فرقی نمیکند» فقط امکانِ اینکه توجه پیدا کنید در این حالت بیشتر است. این است که لغت «چشم» هم، خودِ چشم هم در همهٔ زبانها، همهٔ ملتها اهمیت خاصی به چشم میدهند و حتی نشان میدهند که مهمترین عضو انسان- مهمترین حس انسان- چشم است. به دلیل اینکه وقتی مثلاً کاری بهتون گفته میشود، از ناحیهٔ یک کسی باشد که مورد علاقهٔ شماست یا جهت خاصی داشته، میگویید: بهچشم. بهچشم که میگوید این نه اینکه به این چشمش کار دارد نه! میگویی برو این کاغذ را مثلاً فلان جا بده جوابش را بگیر بیار، اصلاً چشم در این فاصله کار نمیکند ولی وقتی میگویی: بگیر، بکن. میگوید: چشم. یعنی خود بشر هم چشم را بر همهٔ حالات مقدم دانسته و حتی در بسیاری از کراماتی- معجزاتی- که به ائمه نسبت میدهند و گفته میشود یا در قرآن برای حضرت یوسف(ع) گفته است که: اون عبای خودش را- لبادهٔ خودش را- انداخت روی سر زلیخا چشمهایش بینا شد. همهٔ اینها نشان میدهد که هم در طبیعت، چشم از اهمیت خاصی برخوردار است و باید مواظبش باشد و هم در تربیت، در عادات. در چشم بچه که میبینیم اول حتی چشم به زحمت باز میشود، البته بعضی حیوانات که اصلاً چشم ندارند، دنیا میآیند چشم ندارند، بعد بهعنوان موهبت بهشان چشم داده میشود. خب خیلی چیزها دیدیم، حتی همین گربهای که دم دست ما هست میبینیم، من خیلی دقت کردم در… اول بچههایش چشم ندارند بعد از مدتی چشم پیدا [میکنند]. این است که به چشم نگاه کن. از این طرف چون خداوند گفته است که: به چشم اهمیت بده و خودِ بشر هم به چشم اهمیت داده است خواستند که چشم یک قدرت دیگری اضافه داشته [باشد]. چشم یک قدرت دارد بعضیها یک قدرت ولی نوعش با هم فرق دارد و آنجایی که دست، دیگر کار نمیکند، چشم کار میکند. لطمهای به کسی هم بخواهند بزنند مهمترین لطمه از راه چشم چیز [وارد] میشود، کما اینکه پیغمبر که یک کسالتی پیدا کرد بعد بهش گفتند و فهمید که این کسالت به واسطهٔ این است که او را چشم زدند. همین خودِ «چشم زدن». یعنی با چشم نگاه میکردند و مثل همینجور که چراغ شعله میدهد یا جذب میکند چشم هم میگویند همینجور نور میدهد و جذب میکند یا میسوزاند. به همین جهت باید از چشم خیلی مراقبت کنید. اولاً خودِ چشم برای موقعیتتان ضروری است، ثانیاً اینکه که چشم، شما را با دنیا در ارتباط میگذارد. بعد خب در جاهایی هست که در یک، حالا یادم نیست کدام سوره است که میفرماید که: ما نیروی تو را در چشم زیادتر کردیم؛ یعنی خداوند یک نیرویی به پیغمبران و ائمه میدهد و این نیرو از چشم ساطع میشود. خب خیلیها از راه چشم بدون چیز میپذیرند. مثلاً داریم خب در قضیهٔ کربلا آن توریست به اصطلاح سیاحِ غیرمسلمان آمد، یعنی بهش پول دادند که برو سرِ این آقا را ببر بیار. برای اینکه محکوم شد. به این قصد این شخص پول گرفته بود و آمد توی قتلگاه ولی امام حسین را تا دید «مجذوب» شد و کارش معکوس شد یعنی به جای اینکه بیاید امام را بکشد، امام که در حال احتضار بودند، دیگه لحظات آخر، آمد بیرون و با خودِ لشگریان یزید شروع به جنگ کرد، شاید یک نفر یا دو نفر را هم کشت و بعد خودش کشته شد. این اثر در نگاهش است، خیلی از این قبیل داریم، منتهی آن اثری قویتر است که مدتش طولانیتر باشد. یعنی فرض کنید به یک نگاه جذب میشود بعد ممکن است آن یک نگاه اثر خودش را بکند اما اینقدر نباشد یا نیرویی نداشته باشد که برای همیشه نگه دارد. این است که مرتباً جذبِ نیرو… این است که چشم، نگاهِ چشم و تشعشعِ چشم هم نور میدهد کما اینکه دیدیم خیلی وقتها، هم آن لیاقت دارد که جذب… هر کسی این نورها را جذب نمیکند واِلا خب فرض کنید که آن عُمَر سعد که حضرت احظارش کردند و باهاش صحبت کردند، چیز [راهنمایش] کردند. او هم خوب بود دیگه! چرا در او این اثر را نکرد؟ بلکه بالعکس شقاوت هم کرد! این از اینجا میشود معتقد شد و اینکه در خود قرآن هم اشاره شده که: چشم زدن برای شخص مضر است. چشم زدن هم حالتی نیست که مثل [اعمالی باشد] که دیده میشود آن هم دیده شود نه! اصلاً خود چشم که نگاه میکند میفهمی که چشم زدند. به هر جهت حالا نمیدانم که چه موضوعی پیش آمد که این مطلب را گفتم ولی خیلی لازم است. یک چیزهایی است که ظاهراً پیشپاافتاده است ولی خیلی نکات مهمی هست. همین مسألهٔ چشم به اندازهای ساده یا به عبارتی پیشپاافتاده است که همهٔ مردم بگویند راجع به چشم هر چه میدانی بگو! میگوید که: من خیلی چیزها میدانم که گفتنی نیست. حالا شما به هر جهت بدانید قدر چشمهایتان را بدانید و هم انوار الهی را میشود درک کرد، و میشود تشخیص داد انوار غیرالهی را. انشاءالله موفق باشید.
خزانهٔ سلامتی خدا که خالی نمیشود شما سلامت باشید.