حسن یوسفی اشکوری، ۱ دى ۸۸ برابر با ۲۲ دسامبر ۲۰۰۹، کلاس تاریخ ایران باستان
انسانشناسی
انسانشناسی در هر مکتبی تحت تأثیر جهانبینی آن است. انسانشناسی زرتشتی نیز برآمده و حداقل تحت تأثیر جهانبینی و خداشناسی و هستیشناسی آن است.
فکر دینی زرتشتی را میتوان چنین طبق بندی کرد:
۱ – خدای برتری هست که نامش آفریدگار است.
۲ – نیروی شرّی وجود دارد که با خداوند میستیزد و تحت انقیاد آفریدگار نیست.
۳ – خداوند ایزدان کهتر بسیاری را برای یاری خویش در این نبرد بوجود آورده است.
۴ – خداوند جهان را برای منظوری آفریده است.
۵ – این جهان در حالت کنونیاش پایانی دارد.
۶ – در پایان جهان منجی (نجاتبخش فرجامین) خواهد آمد و به دست او نور بر ظلمت و خیر بر شر و خوبی بر بدی چیره خواهد شد.
۷ – سرانجام قیامت و رستاخیز و بهشت و جهنمی هست و دور نهایی که سرنوشت روان را رقم میزند.
۸ – پس از آن ملکوت خداوند به زمین میآید و پارسایان داخل آن میشوند، چنان که به باغی داخل میشوند تا جاودان در پیشگاه خداوند شادمان و به تن نیز چون روان نامیرا باشند.
انسان و آدمیزاد در متن و بطن چنین تصویر و تفسیر زرتشتی از خدا و هستی آدمی معنایی خاص و آغاز و انجام ویژهای پیدا میکند و در نهایت انسانشناسی معینی پدید میآید.
انسانشناسی زرتشتی از کیومرث آغاز میشود که به معنای میرا است در برابر ایزدان نامیرا و بعد هم داستان ریواس و مشی و مشیانه.
انسان بین نور و ظلمت و خدا و اهریمن در کنش و انتخاب است.
انسان در آموزههای زرتشتی دارای اراده، انتخاب و مسئولیت است. گرچه بعدها در عصر ساسانی تحت تأثیر افکار زروانی جبرگرایی غالب شد. مفهوم «رستگاری» کلیدواژه انسانشناسی زرتشتی است که البته بیشتر از طریق تکاپوی جمعی صورت میگیرد. در این بینش خوشبینی نسبت به ذات انسان غلبه دارد. در این حیطه ظاهراً تمایزی بین زن و مرد وجود ندارد. هرچند در زرتشتی متأخر نگاه بدبینانه نسبت به زن برجسته شده است.
اخلاق زرتشتی عمدتاً ارادهگرا، فضیلتمحور، همراه با مسئولیت اخلاقی جمعی است. در این اخلاق دروغ بزرگترین گناه و رذیلت شمرده میشود. در عین حال نباید از یاد برد که مفهوم دروغ در عصر هخامنشی و پس از آن، انکار خدا و دین بهی و بویژه انکار حق شهریاری خاندان حاکم است.
تاریخنگری زرتشتی (ایزدکده زرتشتی)
نگاه زرتشتی به تاریخ انسان نیز متناسب با جهانبینی و اصول بنیادی انسانشناسی آن است.
تاریخ انسان در سه دوره مشخص تفسیر و تبیین میشود:
آفرینش
آمیزش
جدایش
در دوره نخست آفرینش اهورامزدا است که که یکسره بر خیر و نور است.
اما دوره دوم با تازش اهریمن بر جهان آغاز میشود. در این دوران جهان نه یکسره خوب و نه یکسره بد است، بلکه آمیزهای است از هر دو.
اما در سیر تاریخ انسان، با پرستش اهورامزدا و تقدیس امشاسپندان و عمل خیر شر مغلوب میشود و انسان پیروز میگردد. در این زمان، مرحله جدایش و رستگاری انسان است و زمان رستاخیز و بهشت و خلود و ظهور سوشیانت نهایی.
بر این مبنا تاریخ زرتشتی به ۱۲,۰۰۰ سال و سه دوره تقسیم میشود:
۳۰۰۰ سال دوره آفرینش
۶۰۰۰ سال دوره آمیزش
۳۰۰۰ سال دوره جدایش
در آغاز دوره سوم زرتشت به عنوان سوشیانت بزرگ ظهور کرده است و او پیامبر نور و روشنایی و خیر است و با ایمان به او و آموزههایش جدایش و رستگاری ممکن میگردد.
اما نکته مهم آن است که جدای از بعد اخلاقی و دینی جدال نور و ظلمت و خیر و شر، این جدال پیوندی هم با تحولات تاریخی و سیاسی و بویژه جدالهای نظامی ایرانیان با دشمنان و بیگانگان پیدا کرده است. از دیرباز ایرانیان در برابر انیرانیان قرار دارند که دیوان نامیده میشدند. در یک سو ایرانیان خوب و اهورایی و شهریاران نورانی و دارای فره ایزدی قرار داشتند و در سوی دیگر بیگانگان و دشمنان (تورانیان، افراسیاب، اعراب، ضحاک، یونانیان، اسپارتیان، و بعدتر رومیان غربی و شرقی و…)
به هرتقدیر، فلسفه تاریخ زرتشتی و تحلیل ادوار سهگانه و دوازده هزار ساله آن و پیروزی نهایی خیر بر شر، از این نظر مهم است که:
اولاً آفرینش نخست را اهورایی و پاک و بر سرشت نور و خیر و خوبی میبیند.
ثانیاً تضاد و دوگانگی خیر و شر را در درون آدمی به رسمیت میشناسد و بدان اعتراف میکند.
ثالثاً آدمی را به جدال دائمی با شر و ظلمت و تباهی و ستم تشویق و ترغیب میکند.
رابعاً چشمانداز روشنی برای آینده بشریت تصویر میکند و پیروزی نهایی را با یاری آدمیان نه تنها ممکن بلکه قطعی میداند.
واپسین کلام در ارتباط با ایزدکده زرتشتی، تجسم و تجسد یافتن و یا هویت خدایی یافتن شاهان و تا حدودی موبدان در این ایزدکده است.
ادامه دارد…