بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت تربیت فرزندان بود آگاهی… البته در تعلیمات بزرگان قسمتهایی هست که به تربیت اطفال تصریح کردند. ولی غیر از آن در داستانها ما اگر خودمان توجه داشته باشیم- در داستانها و برخوردهای آنها با هم- ما میتوانیم مطالبی را درک کنیم، کما اینکه در مثلاً از همین داستانی که امروز گفتم، ناتمام هم ماند، همهاش گفته نشد، از همین قدرش ما درک کردیم؛ بهتر این است که در مرحلهای که کودک ممیّز میشود یعنی تمیز میدهد اشخاص را، خوب و بد را و بعضی مسائل را، در این مرحله باید بهش اجازه بدهیم خودش فکر کند، خودش فکر کند به نتیجهای برسد. منجمله مثلاً همین داستان که گفتم این قسمتش را میشود بهشون گفت که فکر کنید در مورد رفتار علی و در مورد رفتار پیغمبر. بگویید: کدام؟ چه…؟ تا وقتی خودش بیان کند خیلی از مسائل برایش حل میشود. تا میتوانید عقیده را به کودک تحمیل نکنید، عرضه بدارید ولی تحمیل نکنید تا خودش در نتیجهٔ کوشش و فکرِ خودش به آن نتیجه برسد. و یکی هم مسالهٔ احترام به پدر و احترام به مادر، البته مادر عین به همان وضعیتی که برای پدر هست در قرآن هم همه جا «والدین» میگوید، هیچ وقت نمیگوید: والدِ تو. «والدین» میگوید یعنی پدر و مادر هر دو را نام میبرد. این است که در هر موردی در این داستانها فکر کنید، فکر کنید، حتی افکارتان را برای خودتان بنویسید که یک روزگاری که بزرگتر شدید بخوانید و مسیر زندگی خودتان را طی کرده باشید. این نوشتن هم وقتی نمیگیرد، حتی بانوانی که بچه دارند یا خانهدار هستند یا… آنها میتوانند یک فاصلهٔ کوتاهی در روز یک چیزی بنویسند که داشته باشند. منتهی ما کوتاهی که کردیم این است که در مسائلِ سنت، همینجوری که گفتم: «منبع دین، منبع تعلیمات دین، تربیتهای دین، سنت است». اصطلاح علمیاش «سنت» است. که حتی اهل سنت هم که میگویند برای همین است که گفتند به روشهای پیغمبر و اینها باید نگاه کرد فقط. که ما میگوییم: روش پیغمبر شرحِ قرآن است. اول قرآن و بعد… نه اینکه که قرآن را میگویند نه! ولی به سنت- روش پیغمبر- و این توجه ندارند که پیغمبران هم مثل ما یک زندگیای داشتند، گاهی اوقات خب در آن زندگیِ خصوصی یکمرتبه میگویند که ربطی ندارد به هیچ جایی. این چهار تا منبعی که برای دین ما داریم یعنی قرآن و سنت، عقل و عرف (عادات) که حالا آن لازم نیست شرح مفصلاش را بدانید. این مسالهٔ همین مسالهٔ رسیدگی به چی! چون داستان هم شنیدنِ داستان از شنیدن وعظ خیلی خشک و خالی مؤثرتر است، کما اینکه همین فیلمهایی که مورد توجه قرار گرفته همین حرفها را گفتند، در کتابها نوشتند ولی در مردم آنقدر اثر نکرده که یک فیلم اثر میکند. همینجور گوش یعنی «شنیدن». شنیدن هم همینجور. به هر جهت در تربیت کودک خیلی دقت کنید و کودک را به اصطلاح. ولی این دلیل این نیست که الان کودک را بیتربیت نگه دارید، کما اینکه دیدید میگویند بهعنوان اینکه به کودک هم باید او را حساب کنند مجلس، مهمانی، یا هر جا میروید کودک را که خودش ول بگردد این تربیت کودک نیست. تربیت کودک این است که هر کسی را در محل خودش. اگر یک کودکِ یک-دو ساله در گهواره هست بازی میکند ولی کودک ده ساله در چیز نباید بازی کند. همان جور کودکی که در آنجا بازی میکند اگر بنشانیدش روی صندلی و مهمانی… غلط است. باید هر کودکی را- هر کسی را- در محلی که ضمن سناش گذاشته، طبیعت گذاشته، در همان محل رعایت کنید. وقتی که در محلِ کودکیست بهعنوان یک کودک باهاش برخورد کنید [و] وقتی بزرگتر است بهعنوان بزرگتری. به هرجهت چون موضوع تربیت کودکان هم آمد توصیه میکنم که این داستانها را بخوانید و بعد از اینها نتیجه بگیرید و بعد به کودکان هم به جای داستانهای بیشتر، این داستانها را بخوانید. تا بزرگتر که شدند خودشان انتخاب کنند، خودشان یک وقتی داستانهای پلیسی انتخاب میکنند، اشکال ندارد، بخوانند، ولی شما باید وظیفهٔ اولیهتان را انجام داده باشید. انشاءالله.