ذکر (۱) ۱ مشقّات و معانی متعدد ذکر اقسام ذکر: ذکر لسانی و ذکر قلبی برتری ذکر قلبی بر ذکر لسانی معانی صلات ۲
بسم الله الرحمن الرحیم
«برادران من، دل گنجینهٔ خدایی و جایگاه ریزش رحمت الهی است و مرکز کشور تن، دل است که همیشه بین وسواس شیطان و تلقین مَلَک است. باید مراقب دل بود که آنچه بر دل غالب بُوَد، اعضا و قوا زیر فرمان اوست و چون بستگی دنیا، دام جان و مایه هر خطاست، دل را باید به دستور متوجه غیب نمود و از غیب خود، رو به غیب مطلق آورد که پراکندگی خیال و وساوس، رفع و هموم یکی گردد و نفس پاکیزه شود و اخلاق نکوهیده که زاییدهٔ دوستی دنیاست برود و به جای آن اخلاق پسندیده آید و متدرجاً اُنس به یاد خدا افزون گردد تا دری که خداوند گشوده باز و دل جایگاه یار شود.»
لغت ذکر در اغلب کتبی که راجع به اسلام و اصطلاحات قرآنی و به خصوص مسایل عرفانی نوشته شده، آمده و معانی مختلفی که در قرآن دربارهٔ این کلمه بیان شده، ذکر گردیده است. ذکر از لحظ لغوی به معنای یاد است یعنی یاد کسی کردن و به همین دلیل است که ذکر همیشه با یک مضافٌ الیه میآید یا با یک مضاف میآید. مثلاً در عرف عامّه میگویند: ذکر خیر شما. یا در قرآن میفرماید: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. کهیعص. ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا. إِذْ نادی رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا.» ۳ یعنی یاد کسی کردن. این یاد کسی کردن به معانی مختلف آمده است، البتّه این معانی همه از یک جهاتی به هم شبیه و نزدیک به هم هستند و دو تا معنا کاملاً متفاوت نیستند. یک معنای دیگری که خیلی استفاده شده در آیهٔ «إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظون» ۴ به کار رفته است. ما ذکر را فرستادیم و خودمان حافظ آن هستیم. ظاهراً در اینجا ذکر به معنای قرآن به کار برده شده، ولی منظور یعنی راه به سوی خودمان – دین اسلام – را فرستادیم و خودمان هم حافظش هستیم و علاوه بر این در آیات دیگری نیز به معنای قرآن به کار رفته مثلاً در سورهٔ انبیاء پس از اینکه میفرماید ما تورات و انجیل را فرستادیم و سپس قرآن میگوید: «وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أً فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُون» ۵ و «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب» ۶ یعنی آن ذکرها را فرستادیم، این را هم فرستادیم.
البتّه لغت ذکر اشتقاقات دیگری هم دارد، ولی میتوان گفتن که تقریباً همهٔ آنها از نظر معنایی مترادف هستند، مثلاً ذکر به معنای یادآوری است، چنان که خداوند به موسی (ع) میفرماید: «وَ ذَکِّر هُم بِایّامِ الله» ۷ ایام الله را به اینها یادآوری کن. اینها معانی متعدد لغت ذکر بود. همانطوری که گفتیم لغت ذکر میتواند متفاوت باشد، مانند: ذکر اسماعیل، ذکر ابراهیم، ذکر خدا، امّا در عرف عرفا و در مسایل عرفانی اگر مطلق لغت ذکر استفاده شود، یعنی اینکه منحصراً معنای یاد خدا را میدهد، یا به عبارت دیگر لغت ذکر بدون کم و زیاد و بدون اضافه برای یاد خدا به کار میرود و در ادبیات فارسی و عربی نیز از این موضوع پیروی شده است، لذا اگر ذکر، در معنای غیر از خدا استفاده شده باشد، ما حتماً منتظر کلمهٔ بعد از ذکر خواهیم بود.
جایگاه این ذکر دل است و طبق برخی اخبار، خداوند وقتی انسان را خلق کرد، شیطان و فرشتگان را ندا داد که بیایید این مخلوق جدید و اسرار آن را ببینید، همه آمدند و دیدند، شیطان هم آمد و دید یک دری قفل است فضولی کرد و پرسید: اینجا چیست؟ خداوند فرمود اینجا خانهٔ من است و تو در آن راه نداری – البتّه این قفل بودن به عنوان سمبلیک است – یعنی دل انسان خانهٔ خداست و شیطان در آن راه ندارد. اگر شیطان را در آن راه بدهید، خدا شما را طرد میکند، نه اینکه خدا و شیطان یکی است نه! خداوند این دل را، این امانت را به ما سپرده در آن را هم قفل کرده، کلیدش را به خودمان داده و گفته کسی را به اینجا جز من راه ندهی، خانهٔ من است. در واقع تمام کوشش یک سالک برای همین باید باشد که این خانه را تمیز نگه دارد، دل را پاک نگه دارد، چون محل رحمت الهی است و محلی است که خداوند فرموده است که من در جهان در زمین و آسمان جای نمیگیرم، ولی دلِ بندهٔ مؤمن جایگاه من است. در اینجا منظور مکان نیست، بلکه آسمان و زمین را مثال زده تا به عظمت و برتری دل پی ببریم و عظمتِ نگه داشتن دل از عظمت خود دل هم بالاتر است برای اینکه دل جایگاه محبوب است. اصلاً تمام کوششهای عرفانی و سلوک، برای همین است، برای ذکر است. یعنی یاد خدا، وقتی مطلق ذکر میگوییم یعنی یاد خدا، یاد خدا باید همیشگی باشد. قرآن هم در چندین مورد به این معنای ذکر اشاره کرده است. مثلاً خداوند پس از انتخاب حضرت موسی کلیم الله (ع) اولین کلامی که به او فرمود، این بود: «وَاصطَنَعتُکَ لِنَفسی» ۸ تو را برای خودم آفریدم، یعنی تو را مختص خودم کردم و جزء دستوراتی که به موسی (ع) در کوه طور فرمود، این بود که: «أقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری» ۹ یعنی نماز را برای من بر پای دار که یاد من کنی. در این آیه از لِذِکْری میتوان فهمید که خداوند هدف از صلات را ذکر خود قرارداده است یا به عبارت دیگر میفرماید: اگر نماز میخوانی باید برای ذکر من باشد و صلات هم به معنای نماز است و هم به معنای دعا و هرگونه نیایشی میباشد.
در آیهٔ دیگری میفرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»۱۰ صلات، نماز و نیایش از فحشا و منکر جلوگیری میکند که به نظر میرسد در این یکی از صفات نماز که جامعه بیشتر از آن بهره میبرد بیان شده است و در دنبالهٔ همین آیه میفرماید: «وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَر» ۱۱، ذکر خدا بالاتر از این است – یعنی اگر بتوانی یاد خدا را همیشه داشته باشی هم خودت سالمی و هم جامعه سالم است – و قسمت دوم آیه جامعتر از قسمت اول آن است که بیان شده: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» ۱۲. همچنین در آیهٔ دیگری در مورد صلات میفرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُون.» ۱۳ – صلوات جمع صلات است – یعنی بر نمازها و نیایشهای خود مراقبت دارند و یا به عبارت دیگر میتوان گفت مؤمنین کسانی هستند که دائم در نمازند. به قول بابا طاهر که میگوید:
خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
حال مقصود دائم در نماز بودن یعنی چه؟ آنچه نمازی است؟ آیا منظور همین نمازهای یومیه است که انسان باید دائماً در تمام لحظات شبانه روز آن را بخواند؟ نه، این همان نمازی است که در آیهٔ «وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَر» به آن اشاره شده است. اگر به آن ذکر خدا به صورت دائم مشغول باشیم، اکبر است و از هر چیزی بزرگتر است. یاد خدا انواع و اقسام دارد: یکی ذکر لسانی است که ذکر لسانی مثل این است که شما از دیگری یاد خدا را بشنوید، صفات خدا را بشنوید، ولی وقتی کسی نباشد هم خودتان میگویید و هم خودتان میشنوید. این ذکر لسانی میشود. اما غیر از ذکر لسانی، ذکر دیگری است که ذکر قلبی یا ذکر خفی است که ذکر مؤثر است. در همان آیه که خواندیم میفرماید: «ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا» ۱۴، ذکر رحمت خداوند به زکریا «إِذ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفیا» ۱۵وقتی خدا را صدا زد، ندا کرد؛ «نِداءً خَفیا»، یعنی با صدای بلند خدا را صدا نزد، بلکه در دلش به صورت خفی و پنهان خدا را صدا کرد، این ذکری که به صورت خفی باشد، اثرش هم بیشتر است برای اینکه هر عبارتی که آشکارا انجام شود، خطری دارد و آن خطر تظاهر و خطر عوام فریبی است و یک خطر دیگرش این است که در ذکر آشکار، ممکن است خیلی اوقات انسان به دلیل اینکه در طول روز حواسش، پرت میشود، آن ذکر را رها کند و به همین دلیل است که برخی برای اینکه حواسشان پرت نشود در گوشهای مشغول به ذکر میشوند. حضرت صادق (ع) در توصیف پدرشان حضرت باقر (ع) میفرمایند که پدرم همیشه ذکر میگفت – البتّه ما میگوییم همیشه ذکر میگفت – یعنی همیشه متوسّل به ذکر بود، راه میرفت ذکر میگفت، ذکر داشت. نماز میخواند ذکر داشت، غذا میخورد ذکر میگفت. حال این چگونه ذکری است که وقتِ غذا خوردن هم، حضرت ذکر میگفت؟ وقتِ خوابیدن هم ذکر میگفت؟ این ذکر لسانی نبود که ما بشنویم، زیرا در روایت آمده حضرت خواب هم بودند، ذکر میگفتند، زیرا انسان وقتی در خواب است که زبانش نمیتواند حرکت کند و ذکر بگوید، پس این ذکر، ذکر قلبی است که در عرفان هم میگوییم اگر در اول خواب با یاد خدا – که حالا اسمش را ذکر یا هر چیز دیگری بگذارید – بخوابید، خوابتان هم به منزلهٔ بیداری است و دنبالهٔ همان ذکر حساب میشود که در علم روانکاوی امروز هم تا حدی به صحت این قول رسیدهاند. پس آن ذکری که به قول حضرت صادق (ع)، امام باقر (ع) همیشه در ذکر بودند، ذکر قلبی است نه این ذکر لسانی. یعنی همان ذکری است که در قرآن میفرماید: «وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَر». اکبر از همه چیز است.
دلیل دیگری که میتوان پی برد که آن ذکری که حضرت باقر (ع) به آن میپرداختند، ذکر قلبی است این است که از قول حضرت صادق (ع) نقل شده که من خیلی نماز مستحبی میخواندم. یک بار پدرم حضرت باقر (ع) رد شدند و فرمودند اینقدر نماز نخوان، اینقدر عبادت نکن. آیا میتوان گفت – العیاذ بالله – حضرت باقر (ع)، حضرت صادق (ع) را از یاد خدا منع میکنند؟ نه، حضرت باقر (ع) میخواستهاند بفرمایند که به «وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَر» بپرداز. یعنی نمازهایی را که مکلّف هستی، بخوان ولی مابقی روز را به ذکر اکبر بپرداز. در عرفان و درویشی هم با ذکر قلبی، جانمان را با یاد خدا مخلوط میکنیم. یعنی همان قدری که جان داریم، همان قدر که نفس میکشیم، راه میرویم، حیات داریم، این وجودمان با ذکر خدا مخلوط باشد و بدون اینکه خودمان بفهمیم همیشه با یاد خدا باشیم. ان شاء الله.
۱-پند صالح، حاج شیخ محمدحسن صالح علیشاه، چ ۶، تهران، ۱۳۷۱، صص ۲۴-۲۸.
۲-شب جمعه، تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۱۱ هــ ش.
۳- «به نام خداوند بخشنده مهربان، کاف.ها. یا. عین. صاد،ای پیامبر این یک یادآوری است از رحمت پروردگار تو نسبت به زکریا بندهٔ برگزیده خداوند.» سوره مریم، آیات ۱-۳.
۴- «همانا، ما این قرآن پندآموز و هدایتگر را نازل فرمودهایم و محققاً ما خود، حافظ آن خواهیم بود.»، سوره حجر، آیه ۹.
۵- «و این قرآن مبارک کتابی حکمت آموز است که ما آن را نازل فرمودیم، یا آن را انکار میکنید.»، سوره انبیا، آیه ۵۰.
۶- «این قرآن کتابی است سرشار از برکات الهی که بر تو نازل فرمودهایم، تا مردم درباره آیات آن فکر کنند و تا خردمندان متذکر حکمتهای نهفته در آن شوند.»، سوره ص، آیه ۲۹.
۷- «…. و به سوی نور هدایتگر باش و ایام الله را به قوم یادآور باش….»، سوره ابراهیم، آیه ۵.
۸- «من تو را برای مقاصد الهی خویش پرورش دادم و تربیت نمودم.»، سوره طه، آیه ۴۱.
۹- «و نماز را برای عبادت و یادآوری دائمی مقام من برپادار.»، همان، آیه ۱۴.
۱۰- «…. همانا نماز انسان را از اعمال زشت و ناپسند بر کنار میدارد…»، سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
۱۱- «…. و البته مداومت بر اذکار الهی دارای برکات عالی است»، همان.
۱۲-همان.
۱۳- «مؤمنان کسانی هستند که بر نمازهای (یومیه و واجب) مداومت دارند.»، سوره مؤمنون، آیه ۹.
۱۴- «این یک یادآوری است از رحمت آفریدگار تو نسبت به زکریا، بندهٔ برگزیدهٔ خداوند.»، سوره مریم، آیه ۲.
۱۵- «آنگاه که آفریدگارش را در نهانخانه دل، به استغاثه خواند.»، همان، آیه ۳.