هیثم مزاحم
خاستگاه تصوّف در امارات یا کرانۀ دریای عمان به سیصد سال پیش بازمیگردد؛ یعنی به قرن هفدهم در منطقۀ سیر که همان رأسالخیمۀ کنونی است. در آن زمان بود که صوفیانی از «فرقۀ صوفیِ علوی حدادی» از حضرموتِ یمن سر رسیدند.
تاریخچۀ تصوّف در امارات متّحدۀ عربی
منابع انگشتشماری وجود دارد که در آنها دربارۀ تاریخ عرفان در کشورهای حوزۀ خلیج و بهویژه در امارات متّحدۀ عربی سخنی رفته باشد. آقای لوریمر (G.G. Lorimer) که یکی از بهترین تاریخدانان و جغرافیدانانی است که خلیج فارس را در آغاز قرن بیستم توصیف کردهاند، در کتاب خود با عنوان «فرهنگ جغرافیایی خلیج فارس: عمان و مرکز عربستان» مینویسد: “در خلیج فارس هیچ اثری از صوفیه دیده نمیشود.” این موضوع میتواند به دو دلیل باشد:
نخست آن است که در دستنوشتههای بومی یا اسناد و مدارک تاریخی به زبان انگلیسی، پرتغالی و آلمانی (که امروز در سواحل دریای عمان و امارات به این زبانها تکلّم میشود)، خبری از داستانهای صوفیانه نیست.
دلیل دوم آن است که هیچگونه کتب تاریخی بومیای دربارۀ این کشور و تاریخ دینی آن وجود ندارد.
پژوهشگر اماراتی، «راشد احمد الجمیری» تحقیقی با عنوان «تصوّف در دبی از افغانی تا عبدالرّحیم المارد» نوشته است که «مرکز مطالعاتی المسبارِ» دبی، در سال ۲۰۱۱ آن را در کتابی تحت عنوان «تصوّف در عربستان سعودی و خلیج» منتشر کرد. الجمیری خاستگاه تاریخی تصوّف در امارات و ارتباط آن با تصوّفِ منطقۀ «سیر» را (که هماکنون رأسالخیمه نام دارد) بیان کرده است. وی با استناد از روایتهایی که از آخرین شخصیت صوفی دبی، یعنی شیخ عبدالرّحیم المارد (۲۰۰۷-۱۹۰۲) باقی مانده، سه شخصیت برجسته را معرّفی کرده است که نمایندۀ تصوّف در امارات بودهاند. المارد از قول پدر خود شیخ عبدالله المارد، حکایت سید محمد عمر افغانی را بیان میکند. این سه تن، یعنی سید محمد عمر افغانی، عبدالله المارد و فرزندش عبدالرحیم سه شخصیت برجستۀ تصوّف در امارات بودهاند.
خاستگاه تصوّف در امارات یا کرانۀ دریای عمان به سیصد سال پیش بازمیگردد؛ یعنی به قرن هفدهم در منطقۀ سیر که همان رأسالخیمۀ کنونی است. در آن زمان بود که صوفیانی از «فرقۀ صوفیِ علوی حدادی» از حضرموتِ یمن سر رسیدند.
یک نسخۀ دستنویس بومی نیز وجود دارد که در آن مطالبی دربارۀ تاریخ تصوّف در قسمت جنوب شرقی عربستان در قرن هجدهم نوشته شده است. در این نسخه فرقۀ علوی حدادی در منطقۀ سیر، به عنوان بخشی از صوفیان یمنی گزارش شده است. مؤلفِ یمنی این دستنوشته، «علوی بن احمد بن حسن الحداد» دربارۀ فضایل جدّ خود و خاطرات خود در امارات در اواخر قرن هجدهم نوشته است. این متن نشان میدهد که تصوّف پایگاه محکمی در رأسالخیمه داشته است؛ بهویژه در خاندان سلطنتی القاسمی و قبیلۀ الزعبی. آیینهای صوفیه مثل تبرّک کردن و زیارت قبور شیوخِ تصوّف نیز در میان آنها رواج داشته است. اما ظهور شیخ محمّد بن عبدالوهاب و توسعۀ حکومت آلسعود، مهر پایانی بر تصوّف در این منطقه زد. نیروهای سعودی سیر را احاطه کردند و ساکنان این خطّه را وادار به پیروی از مکتب وهابیت و تخریب زیارتگاههای صوفیان کردند. در حال حاضر فرقۀ حدادی در کرانۀ دریای عمان از بین رفته است و تعداد اندکی از نوادگان بنیانگذار این فرقه در امارات و بحرین باقی ماندهاند.
باری دیگر، تصوّف در اواخر قرن نوزدهم توسط مهاجری افغانی به نام «سید محمّد عمر افغانی» در امارات ظهور کرد. هیچگونه اطلاعات دقیقی دربارۀ افغانی و این که از کجا آمده بود، در دسترس نیست. عدّهای میگویند او به همراه تعدادی از مردمِ دبی از مکّه آمده بود، عدّهای دیگر میگویند همراه تعدادی از «بنی یاس» از بحرین آمده بود و بعضی نیز گفتهاند از افغانستان میآمد و از مصر رهسپار مزار «عبدالقادر گیلانی» در بغداد بود. وی در دانشگاه الازهر در قاهره تحصیل کرده و سپس به ابوظبی و دبی آمده بود. افغانی امام جماعت مسجدی در ابوظبی شد. وی به پیروان خود دروس دینی میآموخت و فرقۀ صوفیانۀ خود را ترویج میکرد. بعدها به دبی نقلمکان کرد؛ دبی به خاطر سابقۀ حضور فرق صوفیه و مکتب مالکی که همانند سلفیون و حنبلیهایِ وهابی با مکتب صوفیه مخالفت نمیکردند، آمادۀ استقبال از این شیخ صوفی بود.
بهرغم مخالفت تعدادی از حنبلیها در شارجه و دبی، مبنی بر بدعتآمیز بودنِ آیینِ افغانی، حاکمان دبی تصوّف او را پذیرفتند و در زمان حکومت «شیخ حشر آل مکتوم» با وی بهخوبی رفتار کردند. «شیخ سعید بن مکتوم بن حشر» که پس از مرگ «شیخ بطی بن سهیل آل مکتوم» در سال ۱۹۱۲ مدّعی حکومت بود، مورد حمایت افغانی واقع شد. «شیخ سعید» در مراسم صوفیانۀ ذکر و مراسم میلاد پیامبر اسلام (المولد) شرکت میکرد.
طبق بعضی روایتها، سید افغانی که به لحاظ اجتماعی و سیاسی در دبی و ابوظبی فردی شناختهشده بود، در قاچاق تسلیحات به افغانستان و رساندن آنها به دست انقلابیان برای مبارزه علیه استعمار انگلیس دست داشت. در سال ۱۹۱۵، افغانی صد اسلحه خریداری کرد و آنها را به افغانستان ارسال نمود. سپس دبی را به مقصد مکران (استان بلوچستان در پاکستان) ترک کرد، اما مقامات انگلیسی به نقش وی در ارسال تسلیحات به شورشیان افغانی پی بردند و براساس بعضی گزارشها، دو جاسوس فرستادند که وی را در اوت ۲۰۱۶ در مکران به قتل رساندند.
پس از مرگ افغانی، «شیخ عبدالله المارد» جانشین او شد و او نیز فرقۀ رفاعیه را با فرقۀ قادری که افغانی با خود به امارات آورده بود ترکیب کرد. نام فرقۀ صوفیِ رفاعیه از نام احمد الرفاعی(۸۲-۱۱۰۶) گرفته شده که شافعیمذهب، دانشمند حقوق و عارفی اهل سرزمینهای مردابیِ جنوب عراق بود. وی با عبدالقادر گیلانی (متوفّی ۱۱۶۶) بنیانگذار فرقۀ صوفی قادری معاصر بوده است. شیخ المارد در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ دار دنیا را وداع گفت و فرزندش عبدالرّحیم جانشین وی شد.
مشهور است که صوفیان دبی بدن را با سیخ سوراخ میکنند. در سال ۱۹۵۸ «انجمن نشنال جئوگرافیک» تصاویری از مناسک صوفیه در دبی در دهۀ ۱۹۵۰ از جمله سوراخ کردن بدن با سیخ منتشر کرد.
با این حال بعضی از مناسک صوفیانه همچنان در دبی حفظ شده است، مثل «المولد» که به معنی جشن میلاد پیامبر اسلام است و در آن مراسم، ذکر گفته میشود.
شایان ذکر است که حاکم دبی، «شیخ محمد بن رشید آل مکتوم» سوراخ کردن بدن با سیخ را ممنوع اعلام کرده است و شیخ المارد به پیروان خود دستور داد تا در مقام اطاعت از حاکم خود این مناسک را متوقّف سازند.
پس از فوت شیخ عبدالرحیم المارد در سال ۲۰۰۷، تصوّف به خاطر چنددستگیهایی که در میان پیروان آن بر سر جانشینی به وجود آمد رو به افول رفت. اکنون عدّهای از اهل تصوّف پیرو «حمدان المعمری» عمانی هستند که شاگرد المارد بود و هماکنون به احیای مناسک صوفیه مشغول است. عدّهای دیگر نیز پیرو خاندان «بن حمیدان» در دبی هستند.
حال این سؤال مطرح است: آیا با وجود تمام این تحوّلات اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی و مشکلات سیاسی و دینی، بهویژه سلطۀ وهابیت در کشورهای حوزۀ خلیج و ظهور جهادگرایان سلفی و اسلام سیاسی که همگی مخالف آیین تصوّف هستند، تصوّف قادر به ادامۀ حیات خود در امارات خواهد بود؟